دفترچه

نسخه‌ی کامل: زن‌ستیزی عفونی [+18]
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27
Ouroboros نوشته: مردان همواره در پس ذهن خود ترس موهوم و مخوف و خزنده داشتند که «اگر جامعه روزی به راستی از ما بی‌نیاز بشود به کلی ما را دور می‌اندازد»، چنانکه می‌دانستند تمام ارزش انسانی‌ آنها در بهره‌ای خلاصه می‌شود که می‌تواند به جامعه برساند، و دلیل وجودی او کاری‌ست که می‌تواند برای زنان انجام بدهد، چنانکه ما نماینده‌ی مشاغل خود هستیم. مردان به راستی فعله‌ی انسانی هستند، حال آنکه زنان موجود انسانی، ما وجود نداریم، بلکه کار داریم. فمینیسم نشان داد که این ترس چه مایه حقیقت داشته، زنها بی‌دروبایستی از «چه نیازی به مردها داریم» سخن می‌گویند و این هذیانها آنقدر بلند هست که به گوش برسد. تیک موقتی فمینیسم به ما مردان کمک می‌کند تا نگاهی صادقانه و بی‌آرزومندی به چهره‌ی حقیقی زنان بیاندازیم، و ببینیم که به راستی شهبانو لباسی بر تن ندارد. زنان با آویزان شدن از دولتی که خود از صدقه‌ی فداکاری و مالیات مردان سرپاست و دست به دست کردن ثروتی که همواره مردان تولید کرده‌اند و می‌کنند، دروغ خود را باور کردند و دچار به این توهم شدند که ما به راستی از وجود مردان بی‌نیاز شده‌ایم، و از آنجاکه مرد هیچ ارزشی بجز آنچه برای برطرف کردن نیاز به ما می‌رساند ندارد، چه بهتر که آنها را دور بیاندازیم. این تصمیمی بود که زنان گرفتند، به قول معروف، فمینیسم این اسلحه را به زنان داد، و آنها از آن برای پاشیدن مغز مردها به روی دیوار استفاده کردند. بزم صد ساله روبه پایان است، و مردان باید به هوش باشند تا این بار، همچون همیشه‌ی تاریخ، زنان کس دیگری را برای سرزنش کردن علم نکنند. «اینها تقصیر فمینیسم است و ربطی به زنان ندارد»، «دولت مقصر بوده» و «جنبش از مسیر اصلی منحرف شده» بازیهایی هستند کهنه شده که دیگر جواب نمی‌دهند. نه زن سنتی با نهیب «مرد شو، مرد شو»ی خود، و نه زن فمینیست با جیغ‌های گوش خراشش پیرامون «سلطه‌ی مردانه» دیگر قادر به شرم دادن مردان به موضع ضعف نیستند. شما نشان دادید که هیچ علاقه‌ای به مردان ندارید، و آن دم که از ایشان بی‌نیاز باشید آنها را رها می‌کنید. این تصور یک مرد از رابطه با زنان نیست، این تصوری نیست که قرنها مرد را برای پریدن جلوی گلوله بخاطر دفاع از ناموس و خوردن زخم خنجر بخاطر معشوق ترغیب می‌کرد، این آن تصور «سکس‌طلب» مردانه نیست که آنها را هفته‌ای پنجاه ساعت در بدترین شرایط کاری نگاه می‌داشت. این، آن پرتره‌ای نیست که هزاران سال به مردان فروخته بودید. بله درست می‌گویید، مرد فقط از زن سکس می‌خواهد، اما این نشانگر پستی یا سطحی بودن یا رذالت مردان نیست، گواه بی‌چیزی شماست. هیچ عذری هم ندارید، توانایی‌های ذهنی و جسمی شما هرگز از مردان کمتر نیست، تنها تفاوت آنست که یک جنس تصمیم گرفت در خانه روی ماتحت خود بنشیند، و از مهبل خود برای گرفتن منابع از جنس دیگری که با دست برهنه به شکار می‌رفت بپردازد. هجمه‌ای شوم از تنبلی، خودخواهی، فریب و سوء استفاده که در خطایی استراتژیک، آنرا هزار سالی زود لو دادید.
فعلا باید به کاری برسم خارج از فضای مجازی ،اگر عمری باقی موند چند ساعت دیگر جواب این پست رو خواهم داد (نه توجیه و توبیخ )
mosafer نوشته: یک مورد بی ربط ولی شما ربطش بدید: از نظر من مردها موجوداتی هستند که فقط به فکر امیال جنسی خود هستند گاهی سعی میکنم تفکیک کنم از یکدیگرآنها را ،ولی خود، با عمل و سخنی باعث میشوند همگی در یک دسته قرار بگیرند حال کم و بیشترش فرق میکند ولی همه در یک دسته اند. و جالب هست که شما در مورد زنها چنین میاندیشید که من دقیقا در مورد جنس نر. امیدوارم ربطش رو فهمیده باشید
خب اگر قرار است اینجا بگوییم آنچه دلمان می خواهد را،بگذارید ببینیم چرا مردان اینگونه می اندیشند؟

اساسا زنان چه چیز دیگری برای عرضه دارند که ما به آنها دل ببندیم؟اندیشیدن درباره ی اینکه لاک ناخن فلانی چه رنگی است یا پاشنه ی کفش آن یکی چند سانت است؟
به این دل ببندیم که چون حرف از علم و فلسفه و سیاست می آید با خود می گویند که فلانی "اسکل" است و یکسره به ریشمان می خندند؟به اینکه دغدغه اصلی شان اینست که با که بخوابیم که بیشتر او را تیغ بزنیم؟به اینکه اگر گفتیم به مرد ها این ستم ها می شود به بیضه نداشته شان هم نباشد و یکسره بگویند این ادعا را می کنید تا از زنان بیشتر کولی بگیرید؟به هزار و یک باور و دغدغه مسخره دیگرشان؟
Ouroboros نوشته: نه به آدم بی‌اخلاقی که اینطرف آنطرف دنبال کسان راه می‌افتد و «منبع/منبع» می‌کند با این هدف که حریف را خسته و از میدان به در بکند سگ محلی می‌کنم.
من یک وضعیت را تشریح کردم، برای توضیح دلیل آن از طریق فرضیات موجود در علم یک مدل ارائه کردم که طبق آن می‌توان چرایی و چگونگی آن وضعیت را بهتر فهمید. با ابزار کنونی ما گزینه‌ی بهتری وجود ندارد، از هیچ طریق دیگری نمی‌توان پی برد چرا مردان منطقی و بالغ و عاقل، هنگام زوج‌گزینی و ارتباط با زنان که می‌رسد رفتاری یکسره غیرمنطقی و کودکانه ارائه می‌کنند. این مدل علمی‌ست چون بر داده‌های علمی موجود استوار شده(اینکه زوج‌گزینی بطور طبیعی در انحصار زن است، اینکه نرها برای جلب نظر بهترین ماده‌ها با هم رقابت می‌کنند، اینکه تولید مثل از منظری بیولوژیک از خود زندگی هم مهمتر است، اینکه تمام جانداران زنده برای جاندار زنده محسوب شدن باید تولید مثل بکنند و ...)، اگر شما می‌توانید مدلی بهتر ارائه بدهید مشتاق هستیم به دانستن آن، اگرنه باید ساکت باشید و خودتان را از این سبک‌تر نکنید.
im a bad pervert dog :))

خب اگر به ایرادی که گرفتم رجوع کنی میبینی که با توضیحی که دادی عملا روانکاوی و انرژی درمانی هم میتونند علمی باشند!چون هدف من مدل نبود هدف من چرایی علمی بودن بود:)
البته که مدل بهتری دارم:
تک همسری مثل سیستم حرم سراگونه یک راهکار پایدار فرگشتیک هست،راهکارهای پایدار فرگشتیک هم به سختی تغییر میکنند.
اینکه تک همسری رایج هست بیش از اینکه به خاطر عاشق شدن مردان باشه به این خاطر هست که تن کامگی جنسی راهکار پایدار فرگشتیک نیست(و حداقل نیم دیگش به زنان مربوطه).تن کامگی راهکاری هست که از دید فرگشتیک راحت سقوط میکنه.( اگر مخالفت داشتی حتما توضیح بیشتر میدم)
این از زاویه فرگشتیکش بود،یعنی اینکه در جمعیت مورد نظر بدون در نظر گرفتن فرهنگ و آگاهی،تک همسری یا سیستم حرام سراگونه راهکار پایدار فرگشتیک هست.
با این حال راهکار پایدار فرگشتیک به این معنا نیست که مردان ژنتیکی باید خواهان تک همسری باشند.اتفاقا ویژگی های ژنتیکی مردان حکم میکنه که بیشتر از زن ها دست به خیانت بزنند یا به دنبال جفت های بیشتری باشند(که از دید ژنتیکی کارشون سراسر منطقیه چون باعث پراکنده و گسترده شدن بیشتر ژن هاشون میشند)
ستیز جنسی باعث میشه که این میل فرگشتیک مردان یا به یک تعادل برسه(تک همسری)یا شماری از مردان فدای مردان برتر بشند(حرم سرا)

تک همسری و حرم سرا از دید ژنتیکی این برتری رو دارند که انتقال ژن رو خیلی بیشتر تضمین میکنه(زنده موندن و پرورش کودک)در صورتی که تن کامگی شانس انتقال ژن رو کاهش میده،چون با تنها گذاشتن ژن ممکن هست کودک بمیره یا دچار مشکل بشه.بنابراین از دید ژنی تک همسری کودکانه و غیر منطقی نیست.
در شرایط جدید هم با کاهش اهمیت ادامه نسل و داشتن بچه در کشور های پیشرفته با گذشت زمان آمار ازدواج داره کاهش پیدا میکنه،مثل مورد آمریکا:
[عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" />
یعنی اینکه جذابیت های ازدواج با در دسترس بودن راه های دیگه برای رابطه جنسی داره کمتر میشه و نقش آگاهی اینجا مشخص میشه و میبینی که مردها هم فقط با کیرشون فکر نمیکنند:))
در این فرض ها حتی نیازی به وارد کردن فرهنگ یا سلطه نظامی! زنان هم نبود،همه چیز از دید فرگشتیک توضیح داده میشه.

نقل قول:چون ۹۹.۹٪ مواقع شما از غریزه‌ی خود پیروی می‌کنید نه از آگاهی‌تان، به قول لاشخورهای فمینیست «با کیرتان فکر می‌کنید». بجای آنکه حقیقت عریان پیش چشمان خود را ببینید و بسنجید که زن هرگز رابطه‌ای با شما نخواهد داشت «بخاطر خودتان» و به محض قطع شدن نفعی که بابت آن به شما آویزان شده رهایتان خواهد کرد، خودفریبی و توجیه می‌کنید. یک مثال: به مردی بگویید که یک موقعیت برای سرمایه‌گذاری هست که پس از سه سال، ۹۰٪ احتمال شکست آن وجود دارد، و پس از آن نه فقط همه‌ی آنچه تا آن لحظه سرمایه‌گذاری کرده‌اید را از دست خواهید داد، بلکه سالها بعد همچنان باید بابت آن زیان بدهید، و در صورت عدم توانایی پرداخت آن «زیان» به زندان خواهید افتاد و ... به شما می‌گویم که هیچ تاجر عاقلی، هرگز حاضر به پذیرفتن آن نخواهد شد. اما وقتی پای ازدواج به میان می‌رسد مردان تاجر عاقل نیستند، قمار باز حرفه‌ای می‌شوند و می‌نشینند پای رولت روسی، آنهم با پنج گلوله داخل اسلحه‌ی شش لول. زیرا تمایل بیولوژیک قبلی (Biological predisposition) دارند به اینکه زنی را پیدا بکنند و عاشق او بشوند و به خدمت او در بیایند. نگاهی بیاندازید به مرد بدبخت ایرانی که در آن کشور کذایی از گوشت و پوست و خون خود مایه می‌گذارد تا مبادا پولی پیدا بکند، ماشین گران قیمت و لباس خوب و خانه‌ی مجللی مهیا بکند و یک فقره زن مبتلی به هایپرگمی را از آن خود بکند.
ایرادات:
1-این ترجیح دادن غریزه به آگاهی برای توضیح رفتار چه مبنایی داره؟مسلما اعتراض من فقط به این خاطر نیست که برای توضیح رفتار مردان استفاده شده بلکه به این خاطر هست که مشخص نیست از راهی ما به این نتیجه رسیدیم.

2-"به خاطر خودتان"یعنی چی؟دقیقا چه چیز به خاطر خود کس دیگه هست و چه زمانی به خاطر سود؟سود رو چی تعریف میکنی؟
اگر دیدگاه ژنتیکی باشه که قطعا هیچ چیز به خاطر هیچ کس دیگه نیست مگر اینکه سودی درش نهفته باشه!:)اگر هم از زاویه دیگه هست خوشحال میشم روشنگری بکنی.

3-عاشق شدن ریشه ژنتیکی داره ولی کجا اثبات کردی "عاشق یک زن شدن" و در نتیجه تک همسری و یا وفاداری هم ریشه ژنتیکی داره!؟

4-هنوز نگفتی حفظ ژن الان چه اهمیتی داره!؟الان که زن ستیزی یا مخالفت با سلطه زنان! از راه ژنیکی طبق فرض تو باید در اقلیت باشه،و تلاش برای گسترش میم اینها هست،چرا باید حفظ ژن اهمیت داشته باشه،خب ژن تهدید بشه،که چی؟!آیا میشه با تهدید یک ژن ناموجود(از سوی زنان) به جنگ مردان رفت؟
از دید من ژن فوق العاده الان بی اهمیت هست و قدرت فرهنگ به قدری هست که تهدید ژن به یک شوخی شبیه هست.مگر اینکه بخوای بگی ژن ما به ذات خودش ارزشمنده که خب مسئله رو جالب تر میکنه:)
undead_knight نوشته: خب اگر به ایرادی که گرفتم رجوع کنی میبینی که با توضیحی که دادی عملا روانکاوی و انرژی درمانی هم میتونند علمی باشند!چون هدف من مدل نبود هدف من چرایی علمی بودن بود:)
البته که مدل بهتری دارم:
تک همسری مثل سیستم حرم سراگونه یک راهکار پایدار فرگشتیک هست،راهکارهای پایدار فرگشتیک هم به سختی تغییر میکنند.
اینکه تک همسری رایج هست بیش از اینکه به خاطر عاشق شدن مردان باشه به این خاطر هست که تن کامگی جنسی راهکار پایدار فرگشتیک نیست(و حداقل نیم دیگش به زنان مربوطه).تن کامگی راهکاری هست که از دید فرگشتیک راحت سقوط میکنه.( اگر مخالفت داشتی حتما توضیح بیشتر میدم)
این از زاویه فرگشتیکش بود،یعنی اینکه در جمعیت مورد نظر بدون در نظر گرفتن فرهنگ و آگاهی،تک همسری یا سیستم حرام سراگونه راهکار پایدار فرگشتیک هست.
با این حال راهکار پایدار فرگشتیک به این معنا نیست که مردان ژنتیکی باید خواهان تک همسری باشند.اتفاقا ویژگی های ژنتیکی مردان حکم میکنه که بیشتر از زن ها دست به خیانت بزنند یا به دنبال جفت های بیشتری باشند(که از دید ژنتیکی کارشون سراسر منطقیه چون باعث پراکنده و گسترده شدن بیشتر ژن هاشون میشند)
ستیز جنسی باعث میشه که این میل فرگشتیک مردان یا به یک تعادل برسه(تک همسری)یا شماری از مردان فدای مردان برتر بشند(حرم سرا)

تک همسری و حرم سرا از دید ژنتیکی این برتری رو دارند که انتقال ژن رو خیلی بیشتر تضمین میکنه(زنده موندن و پرورش کودک)در صورتی که تن کامگی شانس انتقال ژن رو کاهش میده،چون با تنها گذاشتن ژن ممکن هست کودک بمیره یا دچار مشکل بشه.بنابراین از دید ژنی تک همسری کودکانه و غیر منطقی نیست.

آشکار است که شما نمی‌دانید مدل علمی چیست، و وظیفه‌ی منهم نیست که برایتان توضیح بدهم.

این مهملاتی که نوشته‌اید دقیقا کجای ادعای مرا رد می‌کنند؟ من ادعا کرده‌ام که ۱. مردان تحت کنترل غرایز جنسی خود هستند، ۲. این غرایز جنسی همان میل به تولید مثل است، و ۳. این میل به تولید مثل را زنان برای سواری گرفتن = فاحشگی مورد استفاده قرار داده‌اند. اراجیفی که نوشته‌اید همه در نظر اول درست هستند، و مطلقا بی‌ارتباط به همه‌ی آنچه من گفته‌ام، اینکه تک همسری سیاست بهتری برای جمعیت بیشتری از مردان است در قیاس با چند همسری اثبات نمی‌کند که چرا مردان زیر بار تک همسری در برابر تجرد می‌روند، کسی اینجا در حال قیاس اینها با هم نیست. سوال اینست که چرا وقتی آشکارا مرد بازنده‌ی تمام و کمال رابطه‌ی میان زن و مرد در قالب کنونی آنست باز هم با همه‌ی خفت و خاری به آن تن در می‌دهد، پاسخ من اینست که چون در حال پیروی کور کورانه از غریزه‌ی تولید مثل خود است، ایراد و جواب شما به این پاسخ اینست که در بالا آمده.

این قصه‌ها را نمی‌دانم چه کسی برایتان تعریف کرده، اما استراتژی جنسی مطلقا وابسته به شرایط محیطی‌ست، «این خوب است» و «آن بد است» مال کتب آشپزی‌ست، در این بحث جایی ندارد. بی‌بند و باری جنسی برای شامپانزه‌ها به اندازه‌ی گرایش به تک‌همسری در انسانها خوب عمل کرده و آنها را به اینجا که هستند رسانده. برای انسان بله، بی‌بند و باری جنسی استراتژی بسیار بدی می‌بوده(چراکه ماده برای همه چیز خود مطلقا وابسته به نر بوده و نر ناتوان از اداره کردن بیش از یک زن تا همین چند هزار سال پیش)، این حقیقتا چه ربطی می‌تواند داشته باشد به اینکه چرا اکثریت قاطعی از مردان مدرن و به قول شما تحت تاثیر فرهنگ هنوز زیر بار ازدواج می‌روند؟ چون فارغ از اینکه چقدر فلش شما روبه پائین است، این حقیقت دارد که هنوز در همان ایالات متحده بیشینه‌ی مردان تن به ازدواج می‌دهند، با آنکه قوانین آشکارا بر پاد آنها تنظیم شده، و همانطورکه گفتم در سه سال اول ۹۰٪ احتمال جدایی وجود خواهد داشت.

تنها توضیحی که می‌توان برای «این» پیدا کرد، اندیشیدن مردانی بسیار تنها با کیرشان است. «این» چیست؟ «این» این است که مرد آشکارا سود عینی و ضمنی خود را در ارتباط با زنان فراموش می‌کند و حاضر است برای آنها همه کاری بکند، از کشتن مردان دیگر تا به کشتن دادن خودش. من می‌گویم این تصمیمی حقیقتا منطقی نیست و از نیازهای فرگشتیکی انسان برای تداوم نسل، و سوء استفاده‌ی سیستماتیک و آگاهانه‌ی زنان در سرتاسر تاریخ از این نیاز برآمده، شما جواب می‌دهید که بله مرد این نیازهای بیولوژیک را دارد، پس به این دلیل و به آن دلیل بیولوژیک است که منطق و دوراندیشی و منفعت‌طلبی را از پنجره بیرون می‌اندازد!

undead_knight نوشته: ایرادات:
1-این ترجیح دادن غریزه به آگاهی برای توضیح رفتار چه مبنایی داره؟مسلما اعتراض من فقط به این خاطر نیست که برای توضیح رفتار کردان استفاده شده بلکه به این خاطر هست که مشخص نیست از راهی ما به این نتیجه رسیدیم.

2-"به خاطر خودتان"یعنی چی؟دقیقا چه چیز به خاطر خود کس دیگه هست و چه زمانی به خاطر سود؟سود رو چی تعریف میکنی؟
اگر دیدگاه ژنتیکی باشه که قطعا هیچ چیز به خاطر هیچ کس دیگه نیست مگر اینکه سودی درش نهفته باشه!:)اگر هم از زاویه دیگه هست خوشحال میشم روشنگری بکنی.

3-عاشق شدن ریشه ژنتیکی داره ولی کجا اثبات کردی "عاشق یک زن شدن" و در نتیجه تک همسری و یا وفاداری هم ریشه ژنتیکی داره!؟

4-هنوز نگفتی حفظ ژن الان چه اهمیتی داره!؟الان که زن ستیزی یا مخالفت با سلطه زنان! از راه ژنیکی طبق فرض تو باید در اقلیت باشه،و تلاش برای گسترش میم اینها هست،چرا باید حفظ ژن اهمیت داشته باشه،خب ژن تهدید بشه،که چی؟!آیا میشه با تهدید یک ژن ناموجود(از سوی زنان) به جنگ مردان رفت؟
از دید من ژن فوق العاده الان بی اهمیت هست و قدرت فرهنگ بیش به قدری هست که تهدید ژن به یک شوخی شبیه هست.مگر اینکه بخوای بگی ژن ما به ذات خودش ارزشمنده که خب مسئله رو جالب تر میکنه:)

1. ترجیحی وجود ندارد، شما حق انتخاب چندانی ندارید و در پایان روز بنده‌ی رانه‌های بیولوژیک خود هستید. می‌بینید که حتی من با وجود باور بر انحطاط مطلق این روابط سرتاسر سلطه‌ورزی و سوء استفاده‌، هنوز زیر آواتارم نوشته عاشق.

2. بخاطر خودتان یعنی نه بخاطر چیزی که می‌توانید برای او فراهم بکنید = سوالات بی‌مورد و معنی برای خسته کردن مخاطب.

3. اینکه عشق احتمالا چیزی بجز تحریک غدد و ترشح هورمنها نیست و این تحریکها رندم نمی‌توانند باشند. ازدواج هم نگفتم برآمده از عشق است، نوعی شرط نوکری‌ست که زن، مرد را از طریق کنترل و شرطی کردن سکس به آن وادار می‌کند.

4. هنوز داری تجاهل می‌کنی، چون گفته شد که این تهدید آن میل را هدف گرفته، و ما می‌توانیم با برسی قدمت و عمق این توهینهایی که در آن مرد اگر استفاده‌ای برای زن ندارد، یا ارضای جنسی او به نحوی به زن سود نمی‌رساند را با زیست شناسی انسان پیوند بدهیم.

> اینجا درباره‌ی روانشاسی فرگشتیک صحبت می‌کنیم نه بیولوژی. روانشناسی «علم» نیست، و توانایی ارائه‌ی اثبات علمی ندارد. ادامه‌ی این روند که شما طی آن خواستار توجیه رفتار انسانی با دقتی به اندازه‌ی همان ِ فیزیک می‌شوید چیزی بجز لات‌بازی برآمده از عدم آشنایی با علم نیست.
nevermore نوشته: خب اگر قرار است اینجا بگوییم آنچه دلمان می خواهد را،بگذارید ببینیم چرا مردان اینگونه می اندیشند؟

اساسا زنان چه چیز دیگری برای عرضه دارند که ما به آنها دل ببندیم؟اندیشیدن درباره ی اینکه لاک ناخن فلانی چه رنگی است یا پاشنه ی کفش آن یکی چند سانت است؟
به این دل ببندیم که چون حرف از علم و فلسفه و سیاست می آید با خود می گویند که فلانی "اسکل" است و یکسره به ریشمان می خندند؟به اینکه دغدغه اصلی شان اینست که با که بخوابیم که بیشتر او را تیغ بزنیم؟به اینکه اگر گفتیم به مرد ها این ستم ها می شود به بیضه نداشته شان هم نباشد و یکسره بگویند این ادعا را می کنید تا از زنان بیشتر کولی بگیرید؟به هزار و یک باور و دغدغه مسخره دیگرشان؟

زنان برای من (نگر شخصی) = مشتی جاندار پر ناز و ادا و به درد نخور که یکسره یا دارند مینالند, یا به خودشان میرسند و هرگز, هرگز, هرگز ندیده ام از پس کاری بتنهایی بربیایند:
نه فرنود[sup][aname="rpa0c688a65330a4ace93ac054f1cdb67eb"][[/aname][anchor="pa0c688a65330a4ace93ac054f1cdb67eb"]1][/anchor][/sup] دارند.
نه هوش دارند.
نه خردورزی دارند.
نه اندیشه‌یِ والا دارند.
نه گرایش به دانش دارند.
نه گرایش به فلسفه دارند.
نه گرایش به راهکاریابی دارند.
...

هیچ.

آیا استثنا داریم؟ ١٠٠%.

آیا من تاکنون با یکی از این دخترِهای استثنا بیرون از اینترنت آشنا شده‌ام؟ نه, براستی نه.

برای آنکه به ژرفایِ[sup][aname="rpa529d1f5153f649438edf8c68b8ff80f3"][[/aname][anchor="pa529d1f5153f649438edf8c68b8ff80f3"]2][/anchor][/sup] تاریکیِ داستان پی ببرید, من دستکم در ٥ سال گذشته در ٥ کشور گوناگون, از کانادا گرفته تا
هلند و انگلند زیسته‌ام و با دخترانی از هلند و روسیه و انگلیس دوست بوده‌ام و به شما با دلپری[sup][aname="rpa4d7be035f3d747019d8dbd1c61fbb7ec"][[/aname][anchor="pa4d7be035f3d747019d8dbd1c61fbb7ec"]3][/anchor][/sup] هر چه بیشتر میگویم که هر جای گیتی‌زمین بروید زنان همینی هستند که
میبینید: باشندگانی[sup][aname="rpad443dbef2e3d4c6793db299c74b05932"][[/aname][anchor="pad443dbef2e3d4c6793db299c74b05932"]4][/anchor][/sup] پررو, فزونخواه, انگل‌سان و رویهمرفته همه‌یِ آنچه که در مغز من به یک گزاره می‌ترزباند[sup][aname="rpa61fecf77301d439896d5c7573094b6db"][[/aname][anchor="pa61fecf77301d439896d5c7573094b6db"]5][/anchor][/sup]: به‌ درد‌ نخور (که گزاره‌ای است ناراست, به درد زایمان و سکس میخورند).

در بیرون چه میکنم؟ هیچ, دهانم را میبندم و خفه خون میگیرم. چنانکه امیر بخوبی
گفت, مگر دیوانه هستم این بیزاری ام را بنمایانم و سکس را از خودم دریغ کنم؟



اگر از من بپرسید راهکار چیست, شاید در گام نخست بگویم که‌ ما مردان باید اندکی این بیزاری امان از رفتارهای انگل‌سانی زنان را بیشتر بنمایانیم.

از چند ماه گذشته و در پی سخنان روشنگرانه‌یِ امیر هر چه بیشتر بیرون هستم بیشتر مردستیزی میبینم.
با اندکی گرم شدن هوا, همه‌یِ مردان را میبنم که به کارهای کثیف و پستِ کارگریِ ساختمانی (construction), رفتگری,
لایروبی, تعمیرات و بسیاری کارهایِ پستِ دیگر می‌پردازند و من هر بامداد, هنگامیکه در یکی از کافی‌شاپ‌های شهر ناشتایی[sup][aname="rpa40387920c04649c397d28d0fe8d57629"][[/aname][anchor="pa40387920c04649c397d28d0fe8d57629"]6][/anchor][/sup]
میگسارم[sup][aname="rpa205654a489a443e49562958af564b6d9"][[/aname][anchor="pa205654a489a443e49562958af564b6d9"]7][/anchor][/sup] و همزمان با چشمانی باز و جستجوگر از شیشه بیرون را مینگرم, میکوشم میان همه‌یِ این کارگران و رنج‌کشان تنها «یک زن» بیابم.

مردانیکه با موهای ژولیده[sup][aname="rpa44dbff1ccc964eae95c136aafa25a61e"][[/aname][anchor="pa44dbff1ccc964eae95c136aafa25a61e"]8][/anchor][/sup], دست و پای کثیف و سر و رویی آشفته سرگرمِ خدمات‌رسانی به همه‌یِ ما هستند. سپاسداری[sup][aname="rpa1a4ac131656e49c39db6d56c2603a664"][[/aname][anchor="pa1a4ac131656e49c39db6d56c2603a664"]9][/anchor][/sup] ما کجاست؟ زنانِ برابریخواه را چرا نمیبینیم؟





----
[aname="pa0c688a65330a4ace93ac054f1cdb67eb"]1[/aname]. [anchor=rpa0c688a65330a4ace93ac054f1cdb67eb]^[/anchor] far+nud::Farnud || فرنود: استدلال; منطق; دلیل Ϣiki-En reason
[aname="pa529d1f5153f649438edf8c68b8ff80f3"]2[/aname]. [anchor=rpa529d1f5153f649438edf8c68b8ff80f3]^[/anchor] Žarfâ || ژرفا: عمق یک چیز profundity
[aname="pa4d7be035f3d747019d8dbd1c61fbb7ec"]3[/aname]. [anchor=rpa4d7be035f3d747019d8dbd1c61fbb7ec]^[/anchor] Delpor || دلپر: مطمئن Ϣiki-En, Ϣiki-En, Ϣiki-En certain; assured; confident
[aname="pad443dbef2e3d4c6793db299c74b05932"]4[/aname]. [anchor=rpad443dbef2e3d4c6793db299c74b05932]^[/anchor] baš+ande::Bâšande || باشنده: موجود being
[aname="pa61fecf77301d439896d5c7573094b6db"]5[/aname]. [anchor=rpa61fecf77301d439896d5c7573094b6db]^[/anchor] tar+zabânidan::Tarzabânidan <— Tarzabândan || ترزبانیدن: ترجمه کردن to translate
[aname="pa40387920c04649c397d28d0fe8d57629"]6[/aname]. [anchor=rpa40387920c04649c397d28d0fe8d57629]^[/anchor] nâštây+i{pasvand}::Nâštâyi || ناشتایی: صبحانه Ϣiki-En breakfast
[aname="pa205654a489a443e49562958af564b6d9"]7[/aname]. [anchor=rpa205654a489a443e49562958af564b6d9]^[/anchor] Gosâridan <— Gosârdan || گساریدن: مصرف کردن Dehxodâ, Ϣiki-En to consume
[aname="pa44dbff1ccc964eae95c136aafa25a61e"]8[/aname]. [anchor=rpa44dbff1ccc964eae95c136aafa25a61e]^[/anchor] Žulidan || ژولیدن: درهم شدن و درهم رفتن و پریشان گردیدن Ϣiki-En to tangle
[aname="pa1a4ac131656e49c39db6d56c2603a664"]9[/aname]. [anchor=rpa1a4ac131656e49c39db6d56c2603a664]^[/anchor] sepâs+dâštan::Sepâsdâštan || سپاسداشتن: قدرشناسی کردن Dehxodâ, Ϣiki-En to appreciate
Ouroboros نوشته: از یک سو مردان، تنها نیروی اجتماعی قادر به ساقط کردن یک دولت فاسد و سرکوبگر هستند، هیچ انقلاب زنانه‌ای در تمام تاریخ رخ نداده، و حضور زنان در هیچ انقلابی تعیین‌کننده نبوده، فارغ از آنکه بازنگری فمینیستی از تاریخ‌ بشر با رهیافتی درست‌نمایانه چه ادعایی می‌کند، این همواره خون، درد، هوش، پافشاری و شهامت مردان بوده که سرنوشت سیاسی و غیرسیاسی بشر را رقم زده و هیچ مقداری از «مثال نقض‌» نخواهد توانست خدشه‌ای به این بازشناسی ساده از حقیقت که هر انسان با انصاف و رها از تعلقات ایدئولوژیک قادر به درک آنست وارد آورد.


امیر گرامی؛ دوست نداشتم در این زمینه وارد شم؛ چون نه فمنیسم را می ستایم و نه مردسالاری را...
با این حال این پاره از پست شما نگرم را جلب کرد که اندک نمونه نقضی که به یاد دارم را در اینجا بیاورم؛ با این که شما فرمودید: "هیچ مقداری از «مثال نقض‌» نخواهد توانست خدشه‌ای به این بازشناسی ساده وارد آورد."


Mothers of the Plaza de Mayo - Wikipedia, the free encyclopedia

Chapter 5 Page 1

Women in the American Revolution - Wikipedia, the free encyclopedia
راستی دوگانگی ای در سخنتان بود که امیدوارم دستاویزی نبوده باشد برای کارایی بیشتر گفتارتان!! با این که بیشتر اوقات روش نوشتارتان را می پسندم...E402


Ouroboros نوشته: تمام مازاد درآمد خود را در اختیار زن و بچه‌ی او بگذارد و از او در برابر «تمام» تهدیدات «تا پای جان» مراقبت بکند.


Ouroboros نوشته: ن فقط تا زمانی با شماست که به او سرویسی که می‌خواهد را می‌رسانید، و به محض آنکه این سرویس قطع، کند یا مخدوش بشود، یا سرویس‌دهنده‌ی بهتری پیدا بکند شما را دور می‌اندازد، بچه‌تان را برمی‌دارد
متأسفم از نوشته‌های آغاز کنندهٔ تاپیک و کسانی‌ که برای همچنین حرفهایی‌ سپاس و پسند میزنند. بی‌ادب، عقده‌ای و حسود هستید و به قدری گمراه که امیدی برای اصلاحتان نیست. فقط این را بگویم این حرفها فقط برای کسانی‌ صدق میکند، چه مرد و چه زن، که مثل خودتان مریض هستند و از هم فقط برای سکس یا پول و پیشرفت استفاده میکنند. زن و مردی که فکرو روحشان سالم است همدیگر را از همه نظر تکمیل میکنند.
Ouroboros نوشته: مردان همواره در پس ذهن خود ترسی موهوم و مخوف و خزنده داشتند که «اگر جامعه روزی به راستی از ما بی‌نیاز بشود به کلی ما را دور می‌اندازد»، چنانکه می‌دانستند تمام ارزش انسانی‌ آنها در بهره‌ای خلاصه می‌شود که می‌تواند به جامعه برساند، و دلیل وجودی او کاری‌ست که می‌تواند برای زنان انجام بدهد، چنانکه ما نماینده‌ی مشاغل خود هستیم. مردان به راستی فعله‌ی انسانی هستند، حال آنکه زنان موجود انسانی، ما وجود نداریم، بلکه کار داریم. فمینیسم نشان داد که این ترس چه مایه حقیقت داشته، زنها بی‌دروبایستی از «چه نیازی به مردها داریم» سخن می‌گویند و این هذیانها آنقدر بلند هست که به گوش برسد. تیک موقتی فمینیسم به ما مردان کمک می‌کند تا نگاهی صادقانه و بی‌آرزومندی به چهره‌ی حقیقی زنان بیاندازیم، و ببینیم که به راستی شهبانو لباسی بر تن ندارد. زنان با آویزان شدن از دولتی که خود از صدقه‌ی فداکاری و مالیات مردان سرپاست و دست به دست کردن ثروتی که همواره مردان تولید کرده‌اند و می‌کنند، دروغ خود را باور کردند و دچار به این توهم شدند که ما به راستی از وجود مردان بی‌نیاز شده‌ایم، و از آنجاکه مرد هیچ ارزشی بجز آنچه برای برطرف کردن نیاز به ما می‌رساند ندارد، چه بهتر که آنها را دور بیاندازیم. این تصمیمی بود که زنان گرفتند، به قول معروف، فمینیسم این اسلحه را به زنان داد، و آنها از آن برای پاشیدن مغز مردها به روی دیوار استفاده کردند.
شما خود واژه ی فمینیسم رو بکار گرفتید که شامل گروه میشوند و افرادی آن را تشکیل میدهند که واقعا چنین میپندارند و به راحتی تمامی زنها را در این گروه به زور جا دادید
مگر چه تعداد زن ،چنین عقیده هایی دارند؟
شما از آنهایی هستید که کور اولی را ملاک کور بودن بقیه میکنید؟
وقتی خود ِ مرد چنین برداشتی دارد و عملا ترس خود را نشان میدهد خیلی طبیعی هست که دیدش نسبت به تمام زنها این باشد

' نوشته: بزم صد ساله روبه پایان است، و مردان باید به هوش باشند تا این بار، همچون همیشه‌ی تاریخ، زنان کس دیگری را برای سرزنش کردن علم نکنند. «اینها تقصیر فمینیسم است و ربطی به زنان ندارد»، «دولت مقصر بوده» و «جنبش از مسیر اصلی منحرف شده» بازیهایی هستند کهنه شده که دیگر جواب نمی‌دهند. نه زن سنتی با نهیب «مرد شو، مرد شو»ی خود، و نه زن فمینیست با جیغ‌های گوش خراشش پیرامون «سلطه‌ی مردانه» دیگر قادر به شرم دادن مردان به موضع ضعف نیستند.

یعنی طی صد سال گذشته چنین بوده که حال رو به پایان است؟


' نوشته: شما نشان دادید که هیچ علاقه‌ای به مردان ندارید، و آن دم که از ایشان بی‌نیاز باشید آنها را رها می‌کنید.
تا آن نیاز چه باشد..
مرد همیشه همسر یا دوست یک زن نیست
وجود پدر، برادر و پسر هم جزوی از مردهایی هستند که در زندگی هر زن میتواند وجود داشته باشد و چه عدم نیازی میتواند باعث رها کردنشان شود؟
مردهای زیادی هستند که من به آنها علاقه دارم (از همسر گرفته تا اقوام نزدیک و دور و حتی کسانی که طرز فکرشان را دوست دارم)
قرار دادن مردها در دسته ای که قبلتر ذکر شد به معنای حس نفرتی نیست که شما در کلماتتان زن را جزو منفورترینها میدانید و مینامید(جز این است؟ گمان نکنم)
ربطی به علاقه داشتن یا نداشتن نمیکند



' نوشته: این تصور یک مرد از رابطه با زنان نیست، این تصوری نیست که قرنها مرد را برای پریدن جلوی گلوله بخاطر دفاع از ناموس و خوردن زخم خنجر بخاطر معشوق ترغیب می‌کرد، این آن تصور «سکس‌طلب» مردانه نیست که آنها را هفته‌ای پنجاه ساعت در بدترین شرایط کاری نگاه می‌داشت. این، آن پرتره‌ای نیست که هزاران سال به مردان فروخته بودید. بله درست می‌گویید، مرد فقط از زن سکس می‌خواهد، اما این نشانگر پستی یا سطحی بودن یا رذالت مردان نیست، گواه بی‌چیزی شماست. .

اتفاقا من برعکس شما فکر میکنم
گواه آن است که مرد، چیزی جز یک حیوان وحشی نیست که فقط به سکس میاندیشد و زنان را وسیله ای برای رفع نیازهای جنسی اش میبیند
وقتی زنی در اختیار شماست اولین نگاهی که به او میکنید نشانگر طرز فکر عمیق شماست
و کسانی که فقط زن را در سکس میبینند ؛خود نیز فقط یک وسیله اند تا نیاز زن را برطرف کنن و این را جز در حیوانات میبینید؟(البته فرقی نمیکند زن یا مرد )


' نوشته: اجازه بدهید بگویم که هیچ عذری هم برای خرفتی ندارید، نه مردسالاری جلوی پیشرفت شما را گرفته، و نه توانایی‌های ذهنی و جسمی شما هرگز آنچنانکه به چیزی بیارزد از همان مردان کمتر بوده، تنها تفاوت آنست که از دوران شکارچی-گردآورندگی انسان یک جنس تصمیم گرفت در خانه روی ماتحت خود بنشیند، و از مهبل خود برای فاحشگی منابع و امکانات بهره بگیرد، حال آنکه جنس دیگر با دست برهنه به شکار درندگان می‌رفت. هجمه‌ای شوم از تنبلی، خودخواهی، فریب و سوء استفاده که در خطایی استراتژیک، آنرا هزار سالی زود لو دادید.

جز این است که خود ِ مردان تن به چنین اعمالی دادند؟
یا از همان اول زن قدرتش بیشتر بود برای به کرسی نشاندن تنبلی اش؟
زن هر چه هست و هر چه میکند دست پرورده ی خود ِ مرد است
شما زنان را چنان غول بی پروایی مینامید که کاری جز طنازی برای اندامشان ندارند
عدالت را نمیدانم چه معنا میکنید ولی ناعادلانست زن را چنین راندن از انسانیت
تا مردها نوع نگاهشان را تغییر ندهند زنان همانی اند که میپندارند...
nevermore نوشته: خب اگر قرار است اینجا بگوییم آنچه دلمان می خواهد را،بگذارید ببینیم چرا مردان اینگونه می اندیشند؟

اساسا زنان چه چیز دیگری برای عرضه دارند که ما به آنها دل ببندیم؟
اساسا مردها چیز دیگر جز این میخواهند؟
بگذارید مثال ساده ای بزنم:
دقت کردید کسی که قصد خرید وسیله ای را دارد مثلا ماشین سمند مشکی
در کوچه و خیابان از نظرش این نوع ماشین زیاد است؟
تا قبلش به چشمش نمی امد ولی وقتی تمرکز بر موضوعی کرد برایش پررنگتر شد
مردی که فکر و حواسش سکس هست آیا باید توقعی جز این داشت که در زن چیزی غیر این را ببینید؟
' نوشته: اندیشیدن درباره ی اینکه لاک ناخن فلانی چه رنگی است یا پاشنه ی کفش آن یکی چند سانت است؟
به این دل ببندیم که چون حرف از علم و فلسفه و سیاست می آید با خود می گویند که فلانی "اسکل" است و یکسره به ریشمان می خندند؟به اینکه دغدغه اصلی شان اینست که با که بخوابیم که بیشتر او را تیغ بزنیم؟به اینکه اگر گفتیم به مرد ها این ستم ها می شود به بیضه نداشته شان هم نباشد و یکسره بگویند این ادعا را می کنید تا از زنان بیشتر کولی بگیرید؟به هزار و یک باور و دغدغه مسخره دیگرشان؟

و باور مردها چیست؟
من اصولا از حرمتهایی که خود ،در نظر گرفته ام پا فراتر نمیگذارم و متاسفم که این قسمت شما بی جواب میمونه بخاطر حفظ همانی که از نظر شما شاید ارزشی ندارد
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27