07-14-2013, 12:08 PM
سامان نوشته: منظور من خیلی کلی بود قربان. تصادفا پست شما رو مناسب دونستم تا منظور کلی ام رو در پاسخ به اون بیان کنم.البته این نگاه دیگر خیلی بدبینانه است. من تصور میکنم اسلامِ سیاسی یکبار باید در تمامِ کشورها به اجرا درآید تا آن کشور نسبت به آن واکسینه شود. در مصر مبارک رفت و مرسی آمد، اما پس از یکسال 25 میلیون امضاء علیه او جمعآوری شد. اخوانالمسلمین هم به خوبی میداند که رفتنِ مرسی به معنای شکستِ اسلامِ سیاسی است. در ترکیه هم روندی مشابه مشاهده میشود. در ایران هم بیگمان با رفتنِ جمهوری اسلامی، نسخهی اسلام برای همیشه پیچیده خواهد شد. هماکنون نیز در جامعه میل برای تغییر ایدئولوژی سیاسیِ حکومت به وضوح دیده میشود.
مخالفت با اسلام سنتی - چیزی که گنجی بهش میگه اسلام ٢ - یا حداقل قسمتی از اون، فکر میکنم عمری نزدیک به خود اسلام داره. سرنوشت معتزله به کجا انجامید؟
در قرن ٢١ مبارک میره و مرسی میاد جاش. شاه میره و خمینی میاد جاش. احتمالا جای بشار اسد رو هم قراره القاعده بگیره!
تو این شرایط حرف از انفصال از دین زدن بیشتر برای منفصلین از دین قابل فهمه.
من فکر میکنم باید اهداف کوچکتری رو مد نظر قرار داد. مثلا ترویج اینکه خدا راضی نیست انسانها انسانها رو در راه رضای اون بکشن! یا اینکه به این افراد گوشزد کنیم که خدای قادر متعال اگه لازم بشه خودش از خودش میتونه دفاع کنه و نیاز به وکیل مدافع انسانی نداره و از این قبیل. شاید اینطوری بشه ١٠٠٠ سال دیگه شاهد بشیم دیگه کسی بخاطر رضای خدا بقیه رو نکشه!! تازه این میشه یه نوع پیشرفت.
به نظرِ من از هر راهی که میشود باید اسلام را به عقب راند.حال میخواهد ماستمالیهای از نوعِ سروش باشد خواه دیاسلامیزاسیون! به هر رو باید تمامِ راهها همزمان پیموده شود. انچا که با یک مسلمانِ رادیکال یا سنتی روبرو هستیم، باید در راستای تلطیفِ افکار و عقایدش بکوشیم و آنجا که با یک مسلمان مدرن، باید برای نامسلمان کردنش! به نظرِ من رواجِ تفکرِ سکولاریسم از رواجِ نامسلمانی بسیار کارسازتر و تاثیرگذارتر است؛ به ویژه که نمونه های موفقی چون امریکا در دسترس است!
کسشر هم تعاونی؟!