07-14-2013, 11:43 AM
Dariush نوشته: من گفتم میتواند خدشه وارد کند، اما نگفتم میکند! همانطور که گفتم تفکراتِ اینچنینی چندان هتا در میانِ نواندیشانِ دینی هم اقبالِ پذیرش ندارد، چه برسد به رادیکالها و سنتیها و متحجرها. شما گویا منظورِ مرا درست متوجه نشدید.منظور من خیلی کلی بود قربان. تصادفا پست شما رو مناسب دونستم تا منظور کلی ام رو در پاسخ به اون بیان کنم.
برخلافِ مسیحیت، اسلام راهِ چندانی برای اصلاح ندارد و به نظر میرسد که کمهزینهترین و درستترین راه همان انفصالِ کامل از دین است. اگرچه اصلاح سادهتر به نظر میرسد اما تاریخ اسلام نشان داده که پس از چند صباحی پیمودنِ روندِ اصلاحی، با حالتی تهاجمیتر دوباره به خانهی نخست بازگشته.
مخالفت با اسلام سنتی - چیزی که گنجی بهش میگه اسلام ٢ - یا حداقل قسمتی از اون، فکر میکنم عمری نزدیک به خود اسلام داره. سرنوشت معتزله به کجا انجامید؟
در قرن ٢١ مبارک میره و مرسی میاد جاش. شاه میره و خمینی میاد جاش. احتمالا جای بشار اسد رو هم قراره القاعده بگیره!
تو این شرایط حرف از انفصال از دین زدن بیشتر برای منفصلین از دین قابل فهمه.
من فکر میکنم باید اهداف کوچکتری رو مد نظر قرار داد. مثلا ترویج اینکه خدا راضی نیست انسانها انسانها رو در راه رضای اون بکشن! یا اینکه به این افراد گوشزد کنیم که خدای قادر متعال اگه لازم بشه خودش از خودش میتونه دفاع کنه و نیاز به وکیل مدافع انسانی نداره و از این قبیل. شاید اینطوری بشه ١٠٠٠ سال دیگه شاهد بشیم دیگه کسی بخاطر رضای خدا بقیه رو نکشه!! تازه این میشه یه نوع پیشرفت.