04-01-2015, 04:19 PM
Russell نوشته: اتفاقا سنت نقطهیِ مقابل فامیلبازیست. خانواده هستهیِ جامعه است ولی
فرهنگ پیوند انسانها را به جامعه گسترش میدهد.
بله، خانواده از هم پاشیده و در مرحلهیِ بالاتر میدانیم که جامعه از هم پاشیده.
اینکه غرب میتوانست اینگونه جهان را در اختیار خود درآورد بخاطر چسب
محکم اجتماعیاش بود که دیگران دربرابر آن توان مقاوت چندانی نداشتند
وگرنه برتری تسلیحاتی خیلی بعدتر بوجود آمد و
با سلاحهایِ دورهیِ ویکتوریا نمیشد امپراتوری به آن وسعت را حفظ کرد.
شایستگی در سیستم سنتی مهمست ولی همه چیز نیست.
جزا و پاداش، مسئولیت و حق در آن تناسب دارند ولی باز هم همه چیز نیست.
نکتهیِ دیگر اینکه من گمان نمیکنم ایراد ار خردگرایی خام باشد. خرد اگر قرار است
تنها یک ماشین حساب باشد برای برآوردن امیال شخصی هر فرد. ایراد محاسباتی ندارد.
تئوری بازی مبنایش مگر دقیقا همین نیست؟ بامزمه نیست که نتیجهیِ آن به تعهد
به نابودی متقابل و «بازی ترسو» ختم میشود؟! غرور و شجاعت را از مدل روان آدمی حذف میکنیم
و دوباره کشفش میکنیم.
حقیقتش من شاید گندهتر از دهنم خیلی جاها حرف میزنم
و حرف زدن دربارهیِ این چیزها مطالعه و تعمق بیشتری را میطلبد
ولی من در حال حاضر بنظرم اینها که گفتن بشکل
عجیبی درست هستند.
ما گنجینهای را از گذشتگان خود به ارث بردهایم، میتوانیم برای دیگران
فداکاری کنیم ما هم برای دیگران درختی بکاریم، درختی که میدانیم
زیر سایه آن نخواهیم خوابید یا میتوانیم فقط و فقط بفکر خودمان باشیم
و قانونمان این باشد که تا آنجا خرج کنیم که سودش را میکنیم.
و البته تا اینجا که نتیجهیِ اعمال این قانون در همین زمان حال
هم فاجعه بوده چه برسد به آینده.
اینست که علم و خرد بما میگویند که دین افسانهای بیشتر نیست، اینکه
چیز مقدسی وجود ندارد ولی اینرا هم بما میگوید که مرگ در انتظار
ماست و آنچه تا 5 دقیقهیِ دیگر خرج نکرده باشیم را از ما بازخواهد ستاند.
من ترک دنیا را تبلیغ نمیکنم چون حداقل خودم بزرگی لازم برای آنرا ندارم ولی
در عین حال انسانهایِ بزرگی هم بچشم خود دیدهام و میدانم وجود آن قصه نیست.
بنظر من فداکاری و چرتکه نیانداختن تنها شیوهایست که دخل و خرج
میتواند باهم بخواند و بنیانگذاران تمدن و فرهنگ چیزها در خشت خام میدیدهاند
که ما در تلویزیون پلاسما هم نمیتوانیم آنها را ببینیم.
اینها همه تا اندازه درستاند و تا اندازهای به گرفتاریهایِ جهان امروز و پیامدهایِ خردگرایی میپردازند. ولی هیکدام آنها
توانایی رویارویی با تکنولوژی و نیروی نابودگر و درخودفروبرندهیِ آنرا ندارند. سنت, پیروی از نیاکان و دینداری, خودداری از
سودگرایی ناب و آیندهنگری و آیندگاننگری, همهیِ اینها ابزارهایی بودهاند که تا چند سدهیِ پیش بخوبی کار میکردند و
به زندگی ما راستا و هدف میبخشیدند, ولی همهیِ آنها از همان آغاز محکوم به شکست نیز بودهاند.
شما تنها بایست به این بنگرید که امروز هر چیز و همه چیز تنها و تنها در پرتوی خوبی آن برای "سیستم تکنولوژیک" ارزیابی میشود.
سیستم تکنولوژیک یک سیستم بسیار منطقی است و یک راستا بیشتر ندارد, گسترش هر چه بیشتر خود.
اگر گفتمانهایِ تکنولوژی را دنبال نکردهاید, من چکیدهیِ آنرا در یک جمله برای شما کوتاه میکنم:
سیستم تکنولوژیک هر چیزی که تحققپذیر باشد را ملزم به وجود میکند. (فندآوری هر چه که بشاید را میبایاند).
به دیگر زبان, در سیستم تکنولوژیک هر چیزی که نوآوریپذیر باشد, نوآوری میشود. هر چیزیکه شانس پیدایش داشته باشد,
پیدا میشود; هر چیزی که به گسترش تکنولوژی کمک کند, اختراع میشود. این روند را "افسارگریختگی" مینامیم.
در این نگاه, برخی از چیزهایی که شما امروز ارزش میبینید, میتوانند برای سیستم خوب باشند, میتوانند نباشند.
نژادپرستی نمونهوار برای سیستم خوب نیست, زیرا مایهیِ تنشزایی و کاهش رشد و گسترش در دیرزمان است.
میهنپرستی و غرور ملی تا جاییکه به گسترش و رشد کمک کند خوب است, جاییکه به جنگ و ویرانی بیانجامد, بد میشود.
جنگ و جنگافروزی تا زمانیکه به گسترش و رویش و پیدایش تکنولوژیهایِ نوینتر کمک کنند خوب و خواستنیاند, زمانیکه نکنند, ناخواستنی.
سنت تا اندازهیِ بسیار بالایی خوب نیست, زیرا سیستم همواره نیاز به مغزهایِ جوان و شاداب و بندرها دارد که از راههایِ مدرن و نوین
و نوآورانه در گسترش و پیشرفت تکنولوژی مشارکت داشته باشند. مغزی که با سنت قانع است و زندگی خودش را در گوشهای به آسودگی و به دور از هیاهو میسپراند برای سیستم خواستنی نیست.
کار و تکاپو درست تا مرزیکه به فرسودگی نیانجامد, برای سیستم ایدهآل است.
بیکاری, آسودگی فرا-اندازه, بیانگیزگی به تکنولوژیها و نوآوریها مدرن در گوشهگوشهیِ
فرهنگ فندزده و جهانگستر امروز نکوهیده و ناپسند به شمار میروند و کسیکه با این رویدادها همراه و هماهنگ نباشد,
با نامهایی همچون واپسمانده, خرفت, کهنهپرست, باستانی, سنتزده, بیفرهنگ و .. به ریشخند گرفته میشود.
شما برای اینکه ببینید یک ایده پذیرفته میشود یا نه تنها مینیازد از خودتان دو پرسش بکنید:
یک آیا این ایده به گسترش تکنولوژی کمک میکند؟ و دو, اگر میکند, آیا دیگران نیز آنرا ایدهای میبینند که به گسترش تکنولوژی کمک میکند؟
اگر پاسخ به این دو آری بود, میتوانید اطمینان خاطر داشته باشید که آن ایده بزودی جاافتاده و پذیرش همگانی میابد. میتوانید
با همین سنجه ایدههایِ خودتان را نیز بررسی کنید, نمونهوار ایدههایی چون "شجاعت" یا "دینداری" از همینجا روشنه
شانس آنچنانی ندارند. شجاعت چیزی نیست بجز اینکه در جاییکه نیاز است, کنترل و زمام شرایط را خود بدست بگیرید و این
با ارزشهایِ کنونی و جاافتادهیِ سیستم که همان پیروی آشتیجویانه با روند و شرایط تحمیل شده باشد, در ستیز است; ولی
جاییکه این شجاعت برای نمونه در سنتشکنی و روی آوری به پیشرفت و گسترش باشد, ناگاه خواستنی و ستوده میشود.
دین در سوی دیگر از دیرباز مهاری در کنترل آدمی بوده و از همینرو شانس باز کمتری برای بقاء دارد. تئودور کازینسکی
بخوبی به این نکته اشاره میکند که در جهان امروز این یک تصادف نیست که آمار خداناباوری و دینگریزی اینچنین افزایش داشته است و این برآمدهیِ
"خردگرایی ناب" نیست, بساکه بیشتر همراستا و همراه با ارزشهای سیستم است که گسلاندن بند و زنجیرها, نوآوری و گسترش و پیشروی هر چه بیشتر باشد.
.Unexpected places give you unexpected returns