03-29-2015, 06:43 PM
Russell نوشته: مهربد جان همهیِ اینها سرنخهایی از یک مشکل هستند. کنترل کامل روی زندگی خود
در یک اجتماع دونفره از بین میرود. البته یکنفر میتواند در جامعهای چند میلیاردی هم بیشتر کنترل
را داشته باشد ولی مشخص است که همه نمیتوانند کنترل همه چیزشان را داشته باشند و هرکس
هر کار هوس کرد بکند، مگر اینکه هرکدام در جزیرهای جدا زندگی کند.
چند چیز اینجا یکی انگاشته شدهاند. درسته, در یک اجتماعی دونفره هم آزادی کس مرزمند میشود, ولی این اجتماع دوتنه
و مرزمندی آزادی آن را نمیشود با یک اجتماع چند میلیون تنه و مقیاس از دست رفتگی آزادی در آن یکسان انگاشت.
در یکمی, دسترسی یکراست و فیزیکی هست, در دومی دسترسی نایکراست و میانجیوار.
در یکمی, ما یک گروه کوچک داریم, در دومی یک گروه بزرگ و کلان و در اینجا, اندازهیِ گروه تغییری کیفی و سرنوشتساز در برآیند آن دارد.
Russell نوشته: بنظرت عجیب نیست که امروزه دولت شده نهادی افسارگسیخته برای سرکوب، سرمایهداری شده
ابزاری افسارگسیخته برای افزایش سرمایه و تکنولوژی شده ابزاری افسارگسیخته برای گسترش تکنولوژی.
آیا این نشان نمیدهد که قبلا افساری بوده که حالا از هم گسیخته؟ نام آنهم دین بوده، اینکه انسانها
وجدان داشتهاند؟
اینکه کودکان با افسانههایِ پدران و مادرانشان بزرگ میشدند و میآموختند که متعلق به یک
جامعه و فرهنگ هستند و اینکه فرهنگ چیزی بیشتر از یک دکور برای گذاشتن بر سر طاقچهیِ
مالتیکالچرالیسمست.
مسالهیِ زنامرد، نژاد، اقتصاد، هویت و... همه مساله هستند برای اینکه، جدای از زوال درونی، عدهای
بطور هدفمند آنها را سرکوب میکنند چرا که مزاحم منافع و ایدههایشان است.
همین حالا هم خیلی مردم آماده هستند ارزشهایِ والاتر را زنده کنند ولی سرکوب میشوند
و نتیجهاش این میشود که این نارضایتی تنها خودش را در اشکال دیگر اعتراضات نشان دهد.
برای این است که تمام این مخفی کاریها و افسارگسیختگیها مهم هستند، زیرا همه از یک چشمه
آب میخورند.
و همهیِ اینها چه زمانی شدنیاند؟ زمانیکه ابزارهای مدرن و نوین و
فندی آنجا پدید آمده باشند, بی این ابزارها هیچ دولت بزرگی نمیتواند در کار باشد.
در کنار آن, کنترل توده و مردم خود نیازمند ابزارهای ویژهیِ خودش است, چراکه هیچ کنترلی
بی ابزارهای دوربُرد صدا و تصویر شدنی نیست, پروپاگاندا بی رسانههایِ مدرن کار نمیکنند.
نکتهیِ اصلی سخن اینجا این است: تکنولوژی همان چسبیست که فرارویش ابرسازوارهها (دولتها,
شرکتها و ابرشرکتهایِ چندملیتی و ...) را شدنی میسازد و توان کس در راستادهی به سرنوشت خویشتن رویارو با این
ابرسازوارهها, بسیار ناچیز است, درست بوارونهیِ زمانیکه همین کس در یک گروه کوچک زندگی میکند.
برای نمونه, خود دموکراسی یک ابرسازواره است و توان کس در راستای به سرنوشت اش در دموکراتترین کشور (بی هیچ
گونه تقلب و ...) نیز به یک رای ناچیز مرزمند میشود, یک رای در برابر ١٠٠ میلیون رای, که توانی برابر با یک در صد میلیون دارد.
«کشتی کودنان» که در پیک پیشین نامبردیم همین است که هرکس که درون این کشتیست, این مشکل اصلی (غرق شدگی) را نادیده
گرفته و به مشکلی ملموستر میپردازد, چراکه اینکار, پرداختن به مشکلی ملموس و نزدیک بجای پرداختن به مشکل اصلی و دور از دسترس, حس بهتر و سازندهتری دربر دارد.
.Unexpected places give you unexpected returns