03-30-2013, 03:52 PM
با اجازه دوستان منم داستانم رو مینویسم و امیدوارم سردرد نگیرید(:
من همیشه ادم کنجکاوی بودم.از بچگی من همیشه با این ملاها(بعدا که بزرگ شدم فهمیدم که اینا ملا نبودن!فقط ریش داشتن من فکر میکردم ملا هستند) بحث میکردم که اگه خدا وجود داره چرا دیده نمیشه؟اونام بهم میگفتن بچه از این فکرا نکن کافر میشیو این برام سوال بود توی خونواده اگه همچین حرفی میزدم همچنینراستش همیشه سوالای عجیب و غریب میپرسیدم.چرا خدا نمیاد پیش ما؟!کلا تو فامیل مشهور شده بودم با این سوالام همه بهم میگفتن دیوونه.به بچه هاشونم میگفتن با این حرف نزنید دیوونه است
دیدم نه بابا با اینا به جایی نمیرسم.میرفتم کتاب میگرفتم میخوندم.من که شیعه نبودم ولی کتب ما سنی ها گیر نمی اومد.میرفتم کتب شیعه ها رو میخوندم.از این داستانای غم انگیز کربلااااو غیره.اما برام سوال بود که امام حسین چطور توی صحرای کربلا تشنه بود در حالی که در نزدیکی اونجایی که چادر زدن اب وجود داشته و حضرت ابوالفضل رو فرستادن اب بیاره بعد خودش اب نخورده و میخواسته مشک اب رو برای امام حسین بیاره که میکشنش.اما سوال تو ذهنم بود که وقتی حضرت ابوالفضل رو کشتن چه کسی این خبرو به بقیه رسونده که اونا فهمیدن آب نخورده!!اون که مرده بود نتونسته خبر بده!!و خیلی سوالات دیگر.
توی دوران راهنمایی معلم دینی داشتیم که خیلی بهم کمک کرد و بهم گفت کتب شیعه ها رو نخون دروغه.جواب خیلی از سوالاتی که تو ذهنم بود رو بهش میگفتم بهم جواب میداد.مثلا دیگه فهمیده بودم که جسم خدا را نمیتوان دید اما علم خدا همه جا وجود داره!
اقا دیگه سرتونو درد نیارم!فکر میکنم وقایع مهم تر از دوران دبیرستان به بعد شروع شد! رشته تجربی رو انتخاب کردم.معلم زیستمون یه جورایی بیخدا بود.نظریه تکامل رو جوری برامون تعریف میکرد گویا اصلا خدایی وجود نداره!اما عجیب این بود نماز میخوند!با خودم فکر کردم اگر معتقده که خدایی وجود نداره پس چرا نماز میخونه!!!
به برکت وجود اینترنت با آتئیست اشنا شدم.با مطالعاتی که داشتم گرچه که کامل نبود اما تصمیم گرفتم آتئیست باشم و شدم!احساس میکردم از این همه سوال راحت شدم!احساس خیلی خوبی داشتم!
اما این پایان کار نبود!ا!الان هم تصمیم گرفتم مسلمان باقی بمونم تا ببینم چی پیش میاد!گرچه که خیلی چیزا هستند که برام سواله!اما هنوز هم از نماز خوندن لذت میبرم.بهم ارامش خاصی میده!خیلی چیزا رو امتحان کردم که بهم ارامش بدن.مثلا هیپنوتیزم.مدیتیشن و....اعتقاد دارم که خیلی باید تحقیق کنم و هنوز اول راهم و امیدوارم با کمک شما دوستان به حقیقت برسم.در مورد قران هنوز تو شک هستم!فکر میکنم بعضی چیزا تو مذهبم هستند که با بیخدا شدن از دستشون میدم!
ببخشید سرتونو به درد اوردم:e303:
من همیشه ادم کنجکاوی بودم.از بچگی من همیشه با این ملاها(بعدا که بزرگ شدم فهمیدم که اینا ملا نبودن!فقط ریش داشتن من فکر میکردم ملا هستند) بحث میکردم که اگه خدا وجود داره چرا دیده نمیشه؟اونام بهم میگفتن بچه از این فکرا نکن کافر میشیو این برام سوال بود توی خونواده اگه همچین حرفی میزدم همچنینراستش همیشه سوالای عجیب و غریب میپرسیدم.چرا خدا نمیاد پیش ما؟!کلا تو فامیل مشهور شده بودم با این سوالام همه بهم میگفتن دیوونه.به بچه هاشونم میگفتن با این حرف نزنید دیوونه است
دیدم نه بابا با اینا به جایی نمیرسم.میرفتم کتاب میگرفتم میخوندم.من که شیعه نبودم ولی کتب ما سنی ها گیر نمی اومد.میرفتم کتب شیعه ها رو میخوندم.از این داستانای غم انگیز کربلااااو غیره.اما برام سوال بود که امام حسین چطور توی صحرای کربلا تشنه بود در حالی که در نزدیکی اونجایی که چادر زدن اب وجود داشته و حضرت ابوالفضل رو فرستادن اب بیاره بعد خودش اب نخورده و میخواسته مشک اب رو برای امام حسین بیاره که میکشنش.اما سوال تو ذهنم بود که وقتی حضرت ابوالفضل رو کشتن چه کسی این خبرو به بقیه رسونده که اونا فهمیدن آب نخورده!!اون که مرده بود نتونسته خبر بده!!و خیلی سوالات دیگر.
توی دوران راهنمایی معلم دینی داشتیم که خیلی بهم کمک کرد و بهم گفت کتب شیعه ها رو نخون دروغه.جواب خیلی از سوالاتی که تو ذهنم بود رو بهش میگفتم بهم جواب میداد.مثلا دیگه فهمیده بودم که جسم خدا را نمیتوان دید اما علم خدا همه جا وجود داره!
اقا دیگه سرتونو درد نیارم!فکر میکنم وقایع مهم تر از دوران دبیرستان به بعد شروع شد! رشته تجربی رو انتخاب کردم.معلم زیستمون یه جورایی بیخدا بود.نظریه تکامل رو جوری برامون تعریف میکرد گویا اصلا خدایی وجود نداره!اما عجیب این بود نماز میخوند!با خودم فکر کردم اگر معتقده که خدایی وجود نداره پس چرا نماز میخونه!!!
به برکت وجود اینترنت با آتئیست اشنا شدم.با مطالعاتی که داشتم گرچه که کامل نبود اما تصمیم گرفتم آتئیست باشم و شدم!احساس میکردم از این همه سوال راحت شدم!احساس خیلی خوبی داشتم!
اما این پایان کار نبود!ا!الان هم تصمیم گرفتم مسلمان باقی بمونم تا ببینم چی پیش میاد!گرچه که خیلی چیزا هستند که برام سواله!اما هنوز هم از نماز خوندن لذت میبرم.بهم ارامش خاصی میده!خیلی چیزا رو امتحان کردم که بهم ارامش بدن.مثلا هیپنوتیزم.مدیتیشن و....اعتقاد دارم که خیلی باید تحقیق کنم و هنوز اول راهم و امیدوارم با کمک شما دوستان به حقیقت برسم.در مورد قران هنوز تو شک هستم!فکر میکنم بعضی چیزا تو مذهبم هستند که با بیخدا شدن از دستشون میدم!
ببخشید سرتونو به درد اوردم:e303: