12-10-2010, 06:30 PM
در پستِ پیشین گفتیم که: «دستهیِ دوم از این آیات، آیاتی هستند که صرفاً شکل خبری یا روایی دارند. در این آیات، از این «مُصَدِّق» بودن، بهعنوان یکی از ویژگیهای بنیادین و اصلی قرآن، یاد شده است؛ یا از اینکه قرآن، با وجود چنین «تصدیقگری»یی، مورد بیمهری اهلکتاب واقع شده، گلایه شده است.»
آیاتی که در آنها، «از اینکه قرآن، با وجود چنین «تصدیقگری»یی، مورد بیمهری اهلکتاب واقع شده، گلایه شده است»، به این قرارند:
قرآن از یک طرف با تأکید مدعی شده است که چیزی نیست جز کتابی در امتداد کتابهای-آسمانییی که پیشاپیش خود و نزد اهلکتاب موجودند و «مصدِّق» آنها؛ و نیز، در این کتابهای-آسمانییِ اهلکتاب، چنان بشاراتِ روشنی به آمدن پیامبر اسلام و نزول کتابِ قرآن موجود است که آنان بایستی بهسادگی حقانیت شرع اسلام را تأیید نموده و به آن مؤمن گردند.
حال، طبیعتاً این پرسش بایستی پیش آید: پس چرا جز عدّهی بسیار اندکی از آنان، باقی همه به آن بیاعتنایی و/یا کفر-ورزی نمودهاند؟ پاسخ قرآن به این پرسش این است که چون آنان در کفر و جهل بهشدت گرفتارند و افرادی بسیار بد و ملعون هستند.
البته، به نظر واضح میآید که هر حقّجویی که به این کتابهای-آسمانییِ پیشارویِ قرآن که نزدِ اهلکتاب موجودند، مراجعه کند، بایستی بهدرستی تأیید کند که این اهلکتاب هرچه هم که بد و کافر و ملعون باشند، بازهم در کتابهای-آسمانیشان، از بشارتی بهنفع حقانیت شرع اسلام، هیچ خبری نیست و اصلاً قرآن را نمیتوان بهدرستی «مصدِّق» این کتابها دانست. بر این اساس، میتوان بهسادگی این قبیل گلایههای قرآن را دربر-دارندهیِ مغلطهی ad hominem (یعنی، مغلطهیِ پرداختن به شخصیت فرد، بهجای پرداختن به استدلالها و شواهدی که ارائه داده است) دانست.
(در واقع، قرآن بهجای اینکه نشان دهد در کجاها این بشارات و نشانهها در کتابهایِ-آسمانییِ پیشارویِ خود و نزد اهلکتاب، یافت میگردند، تنها مدعی وجود آنها شده است، و اهلکتاب را نیز برای ردِّ این ادعا و/یا بیاعتنایی به آن، به باد لعنت و تهمت گرفته است.)
-------------------------------------------------------
اصطلاحی:
به نظر میآید که آیهی زیر را بهتر بود، در جمع آیاتی از دستهی دوم که در آنها، «از این «مُصَدِّق» بودن، بهعنوان یکی از ویژگیهای بنیادین و اصلی قرآن، یاد شده است» قرار میدادیم.
آیاتی که در آنها، «از اینکه قرآن، با وجود چنین «تصدیقگری»یی، مورد بیمهری اهلکتاب واقع شده، گلایه شده است»، به این قرارند:
- وَلَمَّا جَاءهُمْ كِتَابٌ مِّنْ عِندِ اللّهِ مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ وَكَانُواْ مِن قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُواْ فَلَمَّا جَاءهُم مَّا عَرَفُواْ كَفَرُواْ بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّه عَلَى الْكَافِرِينَ (البقرة ۸۹)
.
ترجمه: آنگاه که کتابی از نزدِ الله برایِشان آمد، [کتابِ] گواهیدهندهای بر راستی و درستییِ آنچه نزدِ آنان است — با آنکه از پیش، بر کسانی که کفر ورزیدند، پیروزی میجستند — پس، چون آنچه میشناختند برایِشان آمد، [خودْ] به آن کفر ورزیدند. پس، لعنتِ الله بر کافران باد [یا: هست]!
.
- وَلَمَّا جَاءهُمْ رَسُولٌ مِّنْ عِندِ اللّهِ مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ نَبَذَ فَرِيقٌ مِّنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ كِتَابَ اللّهِ وَرَاء ظُهُورِهِمْ كَأَنَّهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ (البقرة ۱۰۱)
,
ترجمه: آنگاه رسولی از جانبِ الله برایِشان آمد، گواهیدهندهای بر راستی و درستییِ آنچه نزدِ آنان است، دستهای از کسانی که "الکتاب" داده شدهاند، کتابِ الله را پشتِ سرشان افکندند، انگار که [راجع به آن] هیچ دانش و آگاهییی ندارند.
قرآن از یک طرف با تأکید مدعی شده است که چیزی نیست جز کتابی در امتداد کتابهای-آسمانییی که پیشاپیش خود و نزد اهلکتاب موجودند و «مصدِّق» آنها؛ و نیز، در این کتابهای-آسمانییِ اهلکتاب، چنان بشاراتِ روشنی به آمدن پیامبر اسلام و نزول کتابِ قرآن موجود است که آنان بایستی بهسادگی حقانیت شرع اسلام را تأیید نموده و به آن مؤمن گردند.
حال، طبیعتاً این پرسش بایستی پیش آید: پس چرا جز عدّهی بسیار اندکی از آنان، باقی همه به آن بیاعتنایی و/یا کفر-ورزی نمودهاند؟ پاسخ قرآن به این پرسش این است که چون آنان در کفر و جهل بهشدت گرفتارند و افرادی بسیار بد و ملعون هستند.
البته، به نظر واضح میآید که هر حقّجویی که به این کتابهای-آسمانییِ پیشارویِ قرآن که نزدِ اهلکتاب موجودند، مراجعه کند، بایستی بهدرستی تأیید کند که این اهلکتاب هرچه هم که بد و کافر و ملعون باشند، بازهم در کتابهای-آسمانیشان، از بشارتی بهنفع حقانیت شرع اسلام، هیچ خبری نیست و اصلاً قرآن را نمیتوان بهدرستی «مصدِّق» این کتابها دانست. بر این اساس، میتوان بهسادگی این قبیل گلایههای قرآن را دربر-دارندهیِ مغلطهی ad hominem (یعنی، مغلطهیِ پرداختن به شخصیت فرد، بهجای پرداختن به استدلالها و شواهدی که ارائه داده است) دانست.
(در واقع، قرآن بهجای اینکه نشان دهد در کجاها این بشارات و نشانهها در کتابهایِ-آسمانییِ پیشارویِ خود و نزد اهلکتاب، یافت میگردند، تنها مدعی وجود آنها شده است، و اهلکتاب را نیز برای ردِّ این ادعا و/یا بیاعتنایی به آن، به باد لعنت و تهمت گرفته است.)
-------------------------------------------------------
اصطلاحی:
به نظر میآید که آیهی زیر را بهتر بود، در جمع آیاتی از دستهی دوم که در آنها، «از این «مُصَدِّق» بودن، بهعنوان یکی از ویژگیهای بنیادین و اصلی قرآن، یاد شده است» قرار میدادیم.
- قَالُوا يَا قَوْمَنَا إِنَّا سَمِعْنَا كِتَابًا أُنزِلَ مِن بَعْدِ مُوسَى مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ وَإِلَى طَرِيقٍ مُّسْتَقِيمٍ (الاحقاف ۳۰)
,
ترجمه: [گروهی از جنّها] گفتند: «ای قوم ما! همانا، ما کتابی را شنیدهایم که پس از موسی نازل گردیده و گواهیدهندهای است بر راستی و درستییِ آنچه پیشارویِ خودْ است؛ و بهسوی حقّ، و بهسوی راهی راست، راهنمایی میکند.»
[INDENT]آنچه مقدّس است، به سگان مدهید و مرواریدهای خود را پیش خوکان میندازید، مبادا آنها را پایمال کنند و برگردند و شما را بِدَرند. (متی ۷ : ۶)
فرزندان این عصر در مناسبات خود با همعصران خویش از فرزندان نور عاقلترند. (لوقا ۱۶ : ۹)
(ترجمهیِ هزارهیِ نو)
[/INDENT]وبلاگِ من: پژوهشهای شاهپور برنابا جوینده
فرزندان این عصر در مناسبات خود با همعصران خویش از فرزندان نور عاقلترند. (لوقا ۱۶ : ۹)
(ترجمهیِ هزارهیِ نو)