دفترچه

نسخه‌ی کامل: قرآن خودْ را «مُصَدِّق» کتاب‌‌های-آسمانی‌یِ نزدِ اهل‌کتاب دا...
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
در آیاتی از قرآن، قرآن خودْ را «مُصَدِّق» آن‌چه از کتاب‌‌های-آسمانی‌یی دانسته است که نزدِ اهل‌کتاب (= الْيَهُود وَالنَّصَارَى) موجود هستند؛ کتاب‌هایی که قرآن آن‌ها را پیشاروی خود می‌داند. تعداد چنین آیاتی در قرآن ۱۷ هست -- به این قرار:

* 2:41
* 2:91
* 2:97
* 2:89
* 2:101
* 3:3
* 3:39
* 3:50
* 3:81
* 4:47
* 5:46
* 5:48
* 6:92
* 35:31
* 46:12
* 46:30
* 61:6


پیش از ارائه متن اصلی این آیات و ترجمه‌ی دقیق آن‌ها، ابتدا معانی‌یِ لغاتِ موردِ بحث را، به نقل از واژه‌نامه‌ی عربی-به-انگلیسی‌یِ بسیار معتبر Edward William Lane، شرح می‌دهیم.

واژه‌یِ «مُصَدِّق»:
[ATTACH=CONFIG]126[/ATTACH]
ترجمه:
«مُصَدِّق» کسی است که کس دیگری را، در اطلاعاتی که می‌دهد یا روایت‌گری‌اش، می‌پذیرد، یا با او موافق است، یا به او باورمند است.
«مصدِّق» را در فارسی می‌توان به‌درستی "تصدیق‌کننده" ترجمه نمود. «تصدیق» هم یعنی، حقیقت دانستن اطلاعات یا بیان کسی.
[ATTACH=CONFIG]125[/ATTACH]

در واژه‌نامه‌یِ ده‌خدا نیز، واژه‌یِ «مُصَدِّق» چنین معنا شده است: «تصدیق‌کننده و آن‌که تصدیق کند دیگری را و گواهی دهد صداقت و راستی دیگری را. (ناظم الاطباء). بر-راست-دارنده. (مهذب الاسماء). تصدیق‌کننده‌یِ چیزی یا کسی. گواهی‌کننده‌یِ راستی چیزی یا کسی را. (از یادداشت مؤلف ).» (منبع)

در این واژه‌نامه، ذیل مدخل «تصدیق کردن» نیز، چنین آمده است: «اقرار به راستی کردن. (ناظم الاطباء). راست شمردن. راستگوی شمردن. راست داشتن. راستگوی داشتن. (یادداشت مرحوم دهخدا).» (منبع)

پس، روشن می‌شود که این‌که قرآن خود را «مصدِّق» کتاب‌های آسمانی‌یِ نزد اهل‌کتابِ معاصر با خویش دانسته است، به آن معناست که این کتاب بر راستی و درستی این کتاب‌ها گواهی داده است و اعتبار الهی و حقیقت‌گویی این منابع را تأیید نموده است.

در پست‌های بعدی به بررسی دقیق‌تر این آیات و آیاتِ مشابه می‌پردازیم. در ادامه نیز، مهمترین اعتراضات اسلامی بر این سخن خود را (به‌شکل درست و غیرپوشالین) منعکس نموده و به آن‌ها پاسخ خواهیم داد.
معتبرترین مترجمان قرآن به انگلیسی (مسلمان و غیرمسلمان) نیز، واژه‌یِ «مصدِّق» در‌ آیاتِ بالا را «confirming»، یا «verifying» ترجمه نموده‌اند.

منبع:http://www.quranbrowser.com/cgi/bin/get....ng=002:041
این ۱۷ آیه‌ای که در آن‌ها واژه‌یِ «مُصَدِّق» (به‌معنایِ گواهی‌دهنده بر راستی و درستی چیزی/کسی) به‌کاررفته است، را می‌توان به‌درستی به سه دسته تقسیم نمود.

دسته‌یِ نخست آیاتی هستند که مستقیماً‌ خطاب به اهل‌کتاب (=
«الْيَهُود وَالنَّصَارَى») هستند.

در این آیات، الله از اهل‌کتاب می‌خواهد که -- بر این مبنا که قرآن «مُصَدِّق» کتاب‌های-آسمانی‌یِ نزدِ آنان می‌باشد -- به حقانیت قرآن ایمان آورند.
  • وَآمِنُواْ بِمَا أَنزَلْتُ مُصَدِّقاً لِّمَا مَعَكُمْ وَلاَ تَكُونُواْ أَوَّلَ كَافِرٍ بِهِ وَلاَ تَشْتَرُواْ بِآيَاتِي ثَمَناً قَلِيلاً (البقرة ۴۱)
    .
    ترجمه: ایمان آورید به آن‌چه نازل کرده‌ام که گواهی‌دهنده‌ای بر راستی و درستی‌یِ آن‌چه است که نزد شماست؛ و نخستین [گروهِ] کافر به آن [= منکر حقانیت آن] نباشید؛ و آیاتِ ‌من [در کتابِ‌ خودتان] را به قیمتی کم نفروشید [یا: معاوضه نکنید].
  • وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُواْ بِمَا أَنزَلَ اللّهُ قَالُواْ نُؤْمِنُ بِمَآ أُنزِلَ عَلَيْنَا وَيَكْفُرونَ بِمَا وَرَاءهُ وَهُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِّمَا مَعَهُمْ (البقرة ۹۱)
    .
    ترجمه: آن‌گاه که به آنان گفته شود، «ایمان آورید به آن‌چه الله نازل کرده است»، می‌گویند: «[تنها] به آن‌چه بر ما نازل شده است، ایمان داریم.» به غیر آن [= به غیر کتابِ‌آسمانی خودشان]، کافر می‌شوند؛ (در حالی‌که) آن حقّ است و گواهی‌دهنده‌ای بر راستی و درستی‌یِ آن‌چه نزد آنان است.
  • يَا أَيُّهَا الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ آمِنُواْ بِمَا نَزَّلْنَا مُصَدِّقًا لِّمَا مَعَكُم (النساء ۴۷)
    .
    ترجمه: ای کسانی که کتاب داده شده‌اید [= ای اهل‌کتاب]، ایمان آورید به آن‌چه نازل کردیم که گواهی‌دهنده‌ای است بر راستی و درستی‌یِ آن‌چه نزد شماست.
اسلام‌گرایانِ امروزی معمولاً مدعی می‌شوند که «مصدِّق» بودن در چنین آیاتی، تنها به تصدیق صورتِ کلّی‌یِ (؟!) کتاب‌های-آسمانی‌یِ نزد اهل‌کتاب اشاره دارد. البته، روشن نیست که منظور از "صورتِ کلّی"‌یِ این کتاب‌ها دقیقاً چیست. روشن است که تورات و إنجیل، در اصلی‌ترین معارف‌شان (مانندِ شخصیت خدا، فرزند خدا بودن برگزیدگان، فدیه، مصائب و مرگ مسیح، الوهیت مسیح، نبودِ بشارتی به آمدن پیامبری چون پیامبر اسلام در تورات و إنجیل و ...) نیز با قرآن ناهم‌خوانی دارد.

از این گذشته، قرآن در این آیات
، از اهل‌کتاب -- که اصلاً به حقانیت قرآن ایمان ندارند و تنها کتابِ خود را کتابِ خدا می‌دانند (و برای آن اعتبار و حقانیت قائل هستند) -- خواسته است که به قرآن ایمان آورند، چون این کتاب «مصدِّق» کتابِ خودشان است. بر این اساس، چطور می‌توان پذیرفت که یک چنین اهل‌کتابی بیاید تنها بر مبنای بخش‌هایی خاصّ از کتابش که به‌ظاهرا هم‌خوان با قرآن هستند، و با چشم‌پوشی از تمام بخش‌های دیگر (که با قرآن ناهم‌خوان هستند)، به حقانیتِ قرآن ایمان آورد؟

از همه مهم‌تر؛ باید از این افراد پرسید: اصلاً، در کجای چنین آیاتی ذکر شده است که منظور از "تصدیق"
کتاب‌های-آسمانی تنها "تصدیق صورتِ کلّی" کتاب‌های-آسمانی (یا، تنها بخش‌هایی از آن‌ها که هم‌خوان با قرآن هستند) می‌باشد؟

تنها دلیلی که اسلام‌گرایان برای این ادعایشان می‌آورند
، آن است که به غیر از در این به‌اصطلاح "صورتِ کلّی" (که همان هم برساخته ذهن خودشان هست)، قرآن با کتابِ‌مقدس اهل‌کتاب عموماً ناهم‌خوان است. پس (؟)، منظور از تصدیق کتاب‌ِمقدس تنها همان جاهایی از آن است که با قرآن هم‌خوان هستند و سایر مطالب و آموزه‌های آن شامل این تصدیق نمی‌شوند. البته، شاید نیاز به بیان این نکته‌یِ واضح نباشد که یک چنین استدلال مفتضحی دربردارنده‌ی چیزی جز "مغلطه‌ی مصادره به مطلوب" نیست.

به‌تحقیق، وقتی قرآن می‌گوید، «من مصدِّق آن کتاب هستم که پیشاروی من و نزد اهل‌کتاب موجود است»، این یعنی: قرآن مدعی شده است که مصدِّق آن کتاب است؛ نه‌ تنها مصدِّق آن بخش‌هایی از آن که برای اسلام مشکل‌ساز نیستند.
دسته‌یِ دوم از این آیات، آیاتی هستند که صرفاً ‌شکل خبری یا روایی دارند.

در این آیات، از این «مُصَدِّق» بودن
، به‌عنوان یکی از ویژگی‌های بنیادین و اصلی قرآن، یاد شده است؛ یا از این‌که قرآن، با وجود چنین «تصدیق‌گری»یی، مورد بی‌مهری اهل‌کتاب واقع شده، گلایه شده است.

آیاتی که در آن‌ها، از این «مُصَدِّق» بودن به‌عنوان یکی از ویژگی‌های بنیادین و اصلی قرآن یاد شده، به این قرارند:

  • إِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللّهِ مُصَدِّقاً لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ (البقرة ۹۷)
    .
    ترجمه: به‌درستی که او [= 'جِبْرِيل']، به إذن الله، آن [= قرآن] را بر قلبت نازل کرد؛ [کتابی] که گواهی‌دهنده‌ای است بر راستی و درستی‌یِ آن‌چه پیشاپیش آن است؛ و رهنمودی و خبر-خوشی برای مؤمنان می‌باشد.
    .
  • نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَأَنزَلَ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِيلَ (آل‌عمران ۳)
    .
    ترجمه: کتاب را به‌حقّ بر تو نازل کرد؛ [کتابی] که گواهی‌دهنده‌ای است بر راستی و درستی‌یِ آن‌چه که پیشاپیش آن است. تورات و إنجیل را [نیز] او نازل کرده است.
    .
  • وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ (المائده ۴۸)
    .
    ترجمه: کتاب را به‌حقّ بر تو نازل کرده است؛ [کتابی] که گواهی‌دهنده‌ای است بر راستی و درستی‌یِ آن‌چه "از کتاب" پیشاپیش آن است و نگهبانی [یا: گواهی] بر آن است.
    .
  • وَهَـذَا كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ مُّصَدِّقُ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ (الأنعام ۹۲)
    .
    ترجمه: این کتابی که نازلش کرده‌ایم، [کتابی] مبارک است؛ [کتابی] که گواهی‌دهنده بر راستی و درستی‌یِ چیزیست که پیشاپیش آن است.
    .

  • وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ (فاطر ۳۱)
    .
    ترجمه: آن‌چه بر تو وحی کرده‌ایم "از کتاب"، [به‌تمامی] حقّ می‌باشد؛ و گواهی‌دهنده‌ای است بر راستی و درستی‌یِ آن‌چه پیشاپیش آن است.
    .

  • وَمِن قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً وَهَذَا كِتَابٌ مُّصَدِّقٌ لِّسَانًا عَرَبِيًّا (الاحقاف ۱۲)
    .
    ترجمه: از پیش (از) آن، کتابِ موسی إمامی و رحمتی بوده است؛ و این [= قرآن]، کتابی گواهی‌دهنده بر راستی و درستی‌[یِ آن] و به زبانی عربی می‌باشد.
این قبیل توصیفاتِ برجسته‌یِ قرآن از خودْ، به‌عنوان کتابی که بر راستی و درستی‌یِ کتاب‌های پیشاپیش خود که نزد اهل‌کتاب موجودند، گواهی می‌دهد، به‌وضوح (و بدون این‌که جای شکِّ معقولی برجا بماند) نشان می‌دهد که قرآن حقانیت و اعتبار الهی این کتاب‌ها را، به والاترین شکل، تأیید نموده است؛ و هیچ‌گونه موضعی برعلیه حقانیت و راستی‌یِ محتوا و آموزه‌های آن‌ها نگرفته است. (مجدداً: توجّه شود که قرآن در این آیات این مصدِّق بودن را از ویژگی‌های بارز و بنیادین خود دانسته است.)

-------------------------------------------------------------

توضیحاتِ مترجم:


(۱) برگردانِ لغوی‌یِ عبارتِ «بَيْنَ يَدَيْه» می‌شود: «(در) میان دستانش»؛ که معنای آن در این آیات، همان «پیشاپیشِ آن/او» (یا «در دست‌رسِ آن/او») می‌باشد.


(۲) عبارتِ «مِنَ الْكِتَابِ» که در هر دویِ آیاتِ ۳۱ از سوره‌ی فاطر و ۴۸ از
سوره‌ی المائده، به‌ترتیب برای کتابِ پیامبر اسلام و کتابِ دیانتِ اهل‌کتاب به‌کاررفته است،‌ عبارتِ‌ جالبی است. شاید منظور از آن این باشد که منبع هر دوی این کتاب‌ها یک منبع مشترک و الهی است.

(۳) عبارتِ «وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ»، در‌ آیه‌یِ ۴۸ از سوره‌یِ المائده، به این معناست که قرآن، نه‌تنها گواهی‌دهنده بر راستی‌ و درستی‌یِ کتاب‌ِمقدس اهل‌کتاب است، بلکه خود را ابزاری می‌داند جهت تقویتِ جایگاه آن و بهره‌گیری‌یِ هرچه بهتر و صحیح‌تر از آن‌. عبارتِ «مُهَيْمِنًا عَلَيْه»، توسط بسیاری از مترجمان قرآن، به‌درستی به «نگهبانی بر آن» (a guardian over it) برگردان شده است.


یکی از تحریفات اسلام‌گرایان آن است که این عبارت را به این شکل تأویل نموده‌اند: "این عبات یعنی، قرآن مشخص می‌کند کجاهای کتاب‌ِمقدس اصیل و الهی هستند و کجاها غیراصیل و تحریف‌شده." چنین تأویلی به‌روشنی هم با مصدِّق بودن قرآن (که در خودِ این آیه نیز، بر آن تأکید شده است: «مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ») در تناقض است؛ و هم، اصلاً از معنایِ لغوی‌یِ «مُهَيْمِن» چنین معنایی دریافت نمی‌شود. طبری، در تفسیرِ جامع البيان في تفسير القرآن، راجع به معنای این عبارت چنین نوشته است:

«مُهَيْمِنًا عَلَيْه»؛ [الله تعالی] می‌گوید: ما کتاب را بر تو، ای محمّد، نازل کردیم؛ کتابی که مصدِّق کتاب‌های قبل از خود است و بر آن‌ها گواه است (وشهيداً علـيها)؛ آن‌ها حق از جانبِ الله هستند، و [قرآن] وفادار به آن‌هاست و حافظ آن‌هاست (أميناً علـيها، حافظاً لها). ریشه‌یِ "الهيمنة" به معنای حفظ و مراقبت کردن می‌باشد. [برای همین است که] وقتی مردی از چیزی مراقبت می‌کند و آن را محافظت می‌کند و بر آن گواه است، گفته می‌شود که او بر آن "هيمن" دارد.
قرطبی، زمخشری و فخرالدین رازی نیز نظر مشابهی را ابراز نموده‌اند. در تفسیرِ تفسیر الجلالین، «مُهَيْمِن» به معنای «شاهد» دانسته شده است. در تفسیرِ تنوير المقباس من تفسير بن عباس، عبارتِ «مُهَيْمِنًا عَلَيْه» چنین معنا شده است:
گواهی بر تمام کتاب‌های قبل از خود؛ همچنین، گفته شده است: گواهی بر حکم سنگسار [در تورات (رک. شاءن نزولِ آیه‌یِ ۴۳)]؛ همچنین، گفته شده است: نگهبانی بر تمام کتاب‌های پیشین.
حتّی، از آن عدّه‌ی خاصّ که این عبارت را «حاکم بر آن» ترجمه نموده‌اند، بسیاری آن را به‌معنای این‌که قرآن تصحیح‌کننده‌ی تحریفاتِ کتاب‌ِمقدس است، نگرفته‌اند. بلکه، حداکثر، آن را به این معنا گرفته‌اند که قرآن بخشی از احکام تورات و إنجیل را منسوخ می‌سازد. علامه طباطبایی، در تفسیر المیزان، موضع خود را به‌زیبایی چنین اظهار داشته است:
همين‌كه فرمود: قرآن در عين اينكه تورات و انجيل را تصديق دارد، مهيمن بر آن دو نيز هست، ديگر جاى اين توهم باقى نمى‌ماند، و می‌فهماند كه تصديق قرآن به اين معنا است كه قرآن قبول دارد كه اين دو كتاب از ناحيه خدا نازل شده، و خداى تعالى مى‌تواند هر گونه تصرفى در آنها بنمايد، پاره‌اى از احكام آن دو را نسخ، و پاره‌اى ديگر را تكميل كند؛ هم‌چنان‌كه جمله‌یِ بعدى كه در ذيل آيه است، به اين نكته اشاره نموده و مى‌فرمايد: «و لو شاء الله لجعلكم امة واحدة، و لكن ليبلوكم فيما آتاكم».

بنابراين، معناى جمله‌یِ «مصدقا لما بين يديه» اين است كه قرآن قبول دارد كه تورات و انجيل و معارف و احكامش از ناحيه خدا نازل شده بود و مناسب با حال انسان‌هاى قبل از اين بود، پس منافات ندارد كه در عين اين‌كه از ناحيه خدا بوده، امروز نسخ و تكميل شود، چيزى از آن‌ها حذف و چيز ديگرى اضافه شود‌؛ همان‌طور كه مسيح (عليه السلام) و يا انجيل مسيح (عليه السلام) مصدِّق تورات بود، و در عين حال، بعضى از محرمات تورات را حذف نموده، آن‌ها را حلال كرد و قرآن كريم اين معنا را از آن جناب حكايت نموده كه فرمود: «و مصدقا لما بين يديه من التورية و لا حل لكم بعض الذى حرم عليكم» (مصدّقِ توراتِ پیش رویِ خود هستم، و پاره‌ای از چيزهایی را که بر شما حرام شده، حلال می‌کنم) [آل‌عمران ۵۰].
روشن است که اصلاً‌ منطقی به نظر نمی‌آید که یک کتاب، یک کتاب دیگر را هم تصدیق کند، و هم آن را متهم به دروغ‌گویی، کند.

نیز، روشن است که پدیده‌یِ "ناسخ و منسوخ"، برطبق آیاتِ قرآن و برخی روایات، در داخل خود قرآن نیز رخ داده است. این البته، کوچک‌ترین تأثیری بر صحت و خلوص متن این کتاب ندارد؛ و صد البته،‌ وجود تناقضات محتوایی و روایی را بین قرآن و کتاب‌ِمقدس توجیه نمی‌کند.


این‌که قرآن خودْ را مصدِّق کتابی که ناهم‌خوان با
خودْ است، خوانده است، تنها نشان می‌دهد که دست‌اندرکاران ساخت قرآن آگاهی و دانش موثق و مستقیمی از آن کتاب نداشتند، و برای همین، آن‌چه که تحتِ‌ ظاهر "وحی از طرف خدا" به اعراب ارائه می‌شدند، را هم‌خوان و در راستای محتوا و آموزه‌های کتاب‌ِمقدس اهل‌کتاب می‌پنداشتند؛ یا، در غیر این‌صورت، آگاهانه به کتاب‌ِمقدس دروغ بسته بودند تا بتوانند برای خود مشروعیت و جایگاهی به‌ظاهر الهی دست‌وپا کنند.

در هر صورت،‌ معنایِ «نگهبانی (یا شاهدی) بر آن» معنایِ بهتر عبارتِ «مُهَيْمِنًا عَلَيْه» به نظر می‌آید. (هرچند،‌ معنای «حاکم بر آن» نیز مشکلی بر این موضع ما وارد نمی‌سازد.)
در پستِ پیشین گفتیم که: «دسته‌یِ دوم از این آیات، آیاتی هستند که صرفاً ‌شکل خبری یا روایی دارند. در این آیات، از این «مُصَدِّق» بودن، به‌عنوان یکی از ویژگی‌های بنیادین و اصلی قرآن، یاد شده است؛ یا از این‌که قرآن، با وجود چنین «تصدیق‌گری»یی، مورد بی‌مهری اهل‌کتاب واقع شده، گلایه شده است.»

آیاتی که در آن‌ها، «از این‌که قرآن، با وجود چنین «تصدیق‌گری»یی، مورد بی‌مهری اهل‌کتاب واقع شده، گلایه شده است»، به این قرارند:
  • وَلَمَّا جَاءهُمْ كِتَابٌ مِّنْ عِندِ اللّهِ مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ وَكَانُواْ مِن قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُواْ فَلَمَّا جَاءهُم مَّا عَرَفُواْ كَفَرُواْ بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّه عَلَى الْكَافِرِينَ (البقرة ۸۹)
    .
    ترجمه: آن‌گاه که کتابی از نزدِ الله برای‌ِشان آمد، [کتابِ] گواهی‌دهنده‌ای بر راستی و درستی‌یِ آن‌چه نزدِ آنان است — با آن‌که از پیش، بر کسانی که کفر ورزیدند، پیروزی می‌جستند — پس، چون آن‌چه می‌شناختند برایِ‌شان آمد، [خودْ] به آن کفر ورزیدند. پس، لعنتِ الله بر کافران باد [یا: هست]!
    .
  • وَلَمَّا جَاءهُمْ رَسُولٌ مِّنْ عِندِ اللّهِ مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ نَبَذَ فَرِيقٌ مِّنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ كِتَابَ اللّهِ وَرَاء ظُهُورِهِمْ كَأَنَّهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ (البقرة ۱۰۱)
    ,
    ترجمه: آن‌گاه رسولی از جانبِ الله برای‌ِشان آمد، گواهی‌دهنده‌ای بر راستی و درستی‌یِ آن‌چه نزدِ آنان است، دسته‌ای از کسانی که "الکتاب" داده شده‌اند، کتابِ الله را پشتِ سرشان افکندند، انگار که [راجع به آن] هیچ دانش و آگاهی‌یی ندارند.
می‌بینیم که در این آیات، اهل‌کتاب، به این دلیل که به قرآن کفر ورزیده‌اند، مورد لعن و بدگویی واقع شده‌اند. دلیل یک چنین گلایه‌های تندی از آنان در قرآن، به نگر واضح می‌آید.

قرآن از یک طرف با تأکید مدعی شده است که چیزی نیست جز کتابی در امتداد کتاب‌های-آسمانی‌یی که پیشاپیش خود و نزد اهل‌کتاب موجودند و «مصدِّق» آن‌ها؛ و نیز، در این کتاب‌های-آسمانی‌یِ اهل‌کتاب، چنان بشاراتِ روشنی به آمدن پیامبر اسلام و نزول کتابِ قرآن موجود است که آنان بایستی به‌سادگی حقانیت شرع اسلام را تأیید نموده و به آن مؤمن گردند.

حال، طبیعتاً این پرسش بایستی پیش ‌آید: پس چرا جز عدّه‌ی بسیار اندکی از آنان، باقی همه به آن بی‌اعتنایی و/یا کفر-ورزی نموده‌اند؟ پاسخ قرآن به این پرسش این است که چون آنان در کفر و جهل به‌شدت گرفتارند و افرادی بسیار بد و ملعون هستند.

البته، به نظر واضح می‌آید که هر حقّ‌جویی که به این کتاب‌های-آسمانی‌یِ پیشارویِ قرآن که نزدِ اهل‌کتاب موجودند، مراجعه کند، بایستی به‌درستی تأیید کند که این اهل‌کتاب هرچه هم که بد و کافر و ملعون باشند، بازهم در کتاب‌های-آسمانی‌شان، از بشارتی به‌نفع حقانیت شرع اسلام، هیچ خبری نیست و اصلاً قرآن را نمی‌توان به‌درستی «مصدِّق» این کتاب‌ها دانست. بر این اساس، می‌توان به‌سادگی این قبیل گلایه‌های قرآن را دربر-دارنده‌یِ مغلطه‌ی ad hominem (یعنی، مغلطه‌یِ پرداختن به شخصیت فرد، به‌جای پرداختن به استدلال‌ها و شواهدی که ارائه داده است) دانست.

(در واقع، قرآن به‌جای این‌که نشان دهد در کجاها این بشارات و نشانه‌ها در کتاب‌هایِ-آسمانی‌‌یِ پیشارویِ خود و نزد اهل‌کتاب، یافت می‌گردند، تنها مدعی وجود آن‌ها شده است، ‌و اهل‌کتاب را نیز برای ردِّ این ادعا و/یا بی‌اعتنایی به آن، به باد لعنت و تهمت گرفته است.)

-------------------------------------------------------

اصطلاحی:

به نظر می‌آید که آیه‌ی زیر را بهتر بود، در جمع آیاتی از دسته‌ی دوم که در آن‌ها، «از این «مُصَدِّق» بودن، به‌عنوان یکی از ویژگی‌های بنیادین و اصلی قرآن، یاد شده است» قرار می‌دادیم.
  • قَالُوا يَا قَوْمَنَا إِنَّا سَمِعْنَا كِتَابًا أُنزِلَ مِن بَعْدِ مُوسَى مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ وَإِلَى طَرِيقٍ مُّسْتَقِيمٍ (الاحقاف ۳۰)
    ,
    ترجمه: [گروهی از جنّ‌ها] گفتند: «ای قوم ما! همانا، ما کتابی را شنیده‌ایم که پس از موسی نازل گردیده و گواهی‌دهنده‌ای است بر راستی و درستی‌یِ آن‌چه پیشارویِ خودْ‌ است؛ و به‌سوی حقّ، و به‌سوی راهی راست، راه‌نمایی می‌کند.»

پژوهش شما كامل و خواندنی است. اين هم منبعی ديگر برای معنای "مصدق" :
نقل قول:اصدقته: راستگويش يافتم، گفته شده هر دو عبارت اخير به يك معنى است و به جاى هم بكار مى‏روند. در آيات: (وَ لَمَّا جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ- 101/ بقره) (وَ قَفَّيْنا عَلى‏ آثارِهِمْ بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ- 46/ مائده) (سپس بر اثر ايشان، عيسى بن مريم را آوردى كه تصديق كننده تورات بود كه پيش از او نازل شده بود). (تصديق:) در هر چيزى كه در آن تحقيق و پژوهش شده باشد، بكار مى‏رود، مى‏گويند: صدّقنى فعله و كتابه: كار و نوشته‏اش مرا تصديق كرد. آيات: (وَ لَمَّا جاءَهُمْ كِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ - 89/ بقره) (نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ- 3/ آل عمران). (وَ هذا كِتابٌ مُصَدِّقٌ لِساناً عَرَبِيًّا- 12/ احقاف) يعنى تصديق كننده كتابهائى است كه پيشتر آمده است.

منبع: المفردات في غريب القرآن‏، حسين بن محمد راغب اصفهانى ،مترجم: سيد غلامرضا خسروى حسينى ، تهران‏: انتشارات مرتضوى‏،1375 ش‏. ج‏2، ص: 386.
به نام خداوند مهرگستر خیلی مهربان
"قل هذه سبیلی أدعو إلى الله على بصیرة أنا ومن اتبعنی وسبحان الله وما أنا من المشركین 108" ​"بگو این راهم است فراخوانم سوی خداوند بر بینشی من هم کسی پیروی کندم هم پاک است خداوند هم چه من از همبازگذارانم108"

Babak نوشته: پژوهش شما كامل و خواندنی است. این هم منبعی دیگر برای معنای "مصدق" :

منبع: المفردات فی غریب القرآن‏، حسین بن محمد راغب اصفهانى ،مترجم: سید غلامرضا خسروى حسینى ، تهران‏: انتشارات مرتضوى‏،1375 ش‏. ج‏2، ص: 386.
من هم از راست مصدق پنداری خداوند در سخنش پی می برم که این نوشتارهای خداوند دستشان است پنهان کاری هایشان نمی خواهند دست دیگران افتد با یک مشتی سرریز هم دروغ آن را به نام تورات هم انجیل همانند انگشتر بدلی ساختندش ارزان به دیگران می فروشند خداوندا سزای کارشان را خوب بده دوگانه پرستان را بی ارزشتر از پیش کن ای خداوند مهرگستر خیلی مهربان