نامنویسی انجمن درست شده و اکنون دوباره کار میکند! 🥳 کاربرانی که پیشتر نامنویسی کرده بودند نیز دسترسی‌اشان باز شده است 🌺

رتبه موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

گفتگوها، شبهه ها، ابهام ها و پرسش های رایج پیرامون فرگشت
#71

kourosh_bikhoda نوشته: کدوم استثنا؟ شما چرل قطره چکانی حرف میزنید؟
مگر نگفتید که احتمالا مادر همه انسانهای موجود یک نفر است
خب دم دست ترین نیتجه ای که از این موضوع گرفته می شود این است که تنها یک تک سلولی بوده که حداقل منشاء پیدایش انسان شده است.
نقل قول:نخیر چه کسی گفته تک سلولی ها قابلیت فرگشت ندارند؟ فرگشت هرگز پایان پذیر نیست. نمیشه گفت در اینجا فرگشت پایان یافته.
تک سلولی ها همچنان هم در حال "فرگردش" هستند. ضمن اینکه تک سلولی های اکنون، به احتمال زیاد با تک سلولی های آغاز حیات تفاوت هایی دارند. ولی خب تک سلولی تک سلولیه دیگه.
با این حرف اشکال اصلی که در پست های قبلی مطرح شد دوباره مطرح می شود که چرا ....

نقل قول:این به این معنیه که شما تضادی بین فرگشت و وجود خداوند نمیبینید. درسته، فرگشت تضادی بین این دو نداره. فرگشت تنها "نظریه ی خلقت" رو نفی کرده. نظریه خلقت نظریه ایه که میگه خلقت موجودات و جانداران به صورت دفعی و یکباره به دست خدا انجام شده.
درسته
حداقل در مورد خلقت انسان نه تنها تاکید بر دفعی بودن خلقت او نشده بلکه آیاتی از قرآن و بعضی از روایات دلالت بر تدریج دارند.
پاسخ
#72

کوشا نوشته: خب دم دست ترین نیتجه ای که از این موضوع گرفته می شود این است که تنها یک تک سلولی بوده که حداقل منشاء پیدایش انسان شده است.
شایدم چند تک سلولی. مادر همه انسان های امروزی اون یک نفر است. ولی همون یک نفر مشخص نیست که از چه گونه هایی فرگشت پیدا کرده.

کوشا نوشته: با این حرف اشکال اصلی که در پست های قبلی مطرح شد دوباره مطرح می شود که چرا ....
چرا چی؟ چرا هرچی ما پاسخ میدیم این اشکال رفع نمیشه؟ یک بار لطفن به روشنی بیانش کنید.

[COLOR="royalblue"]
چو بخت عرب بر عجم چیره گشت --- هـمـه روز ایـرانیـان تـیـره گـشـت
جهـان را دگـرگونه شـد رسم و راه --- تـو گـویـی نتـابـد دگـر مـهر و مـاه
ز مـی نشئه و نغمه از چـنگ رفـت --- ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت
ادب خــوار شــد، هـنـر شـد وبــال --- بـه بستـنـد انـدیشـه را پـر و بــال
«توصیف فردوسی بزرگ از تازش اسلام به ایران»
[/COLOR]
خردگرایی و ایمان ستیزی
پاسخ
#73

کوشا نوشته: بالاخره این سگی که قرار است تبدیل به ماهی شود باید از یک جایی شروع کند؛ عقل و هوش ندارد که روزی چند ساعت را به منظور آدابته شدن با زندگی در آب، به شنا کردن در آب بپردازد و توله های خود را نیز به این کار فرمان دهد !
آن عامل خارجی که این سگ بخت برگشته را به سوی زندگی در آب می راند چگونه می تواند جبر خود را طول میلیونها سال حفظ کند؟
[/INDENT]

بکوشید روند را «پیوسته» و «آهسته» در ذهن اتان ببینید. برای همین نمونه‌یِ سگی که گفتید, بیانگارید در خشکی خوراک بسنده برای این گونه‌یِ سگ‌ها یافت
نمیشود و یک جهش نخستینی بسیار ساده, مایه‌یِ این میشود که یکی از همین سگ‌ها بتواند یک جور خوراکی را, بگوییم یک حشره‌یِ آبزی یا همچو چیزی را از آب بخورد.

نون این جهش آغازین ساده را شاخ و برگ داده و ببینید در درازای زمان چگونه میفرگردد, چگونه سگ‌هایی که با آب هیچ کاری نداشتند کم کم میتوانند بخشی از نیاز
و خوراک اشان را از آب بگیرند و چگونه جهش‌هایِ پسین در همین راستا سودمندتر و کارآمدتر میشوند و در گذر میلیون‌ها سال چگونه از سگ بگونه‌ای ماهی خواهیم رسید.

[عکس: 67.jpg]


پارسیگر

.Unexpected places give you unexpected returns
پاسخ
#74

kourosh_bikhoda نوشته: شایدم چند تک سلولی. مادر همه انسان های امروزی اون یک نفر است. ولی همون یک نفر مشخص نیست که از چه گونه هایی فرگشت پیدا کرده.
شاید !
شما را نمی دانم اما عقل من به من اجازه نمی دهد که با تکیه بر یک شاید
پا به درون قبری نهم که حداقل قرینه هایی بر وجود دریچه ای از آن به جهان دیگر وجود دارد.


نقل قول:چرا چی؟ چرا هرچی ما پاسخ میدیم این اشکال رفع نمیشه؟ یک بار لطفن به روشنی بیانش کنید.
همانطور که قبلا گفتم:
به عبارت خیلی ساده چرا تک سلولی های امروزی حداقل در محیط آزمایشگاهی نمی توانند پایه مرحله و روند جدیدی از فرگشت باشند؟
و یا:
مشکل این جاست که همه انسانهای امروز تقریبا در یک رنج و نمونه هستند در حالیکه باید میلیاردها میلیارد نوع انسان با درجه فرگشت متفاوت داشته باشیم که براحتی قابل تمایز از یکدیگر باشند.
پاسخ
#75

کوشا نوشته: شما را نمی دانم اما عقل من به من اجازه نمی دهد که با تکیه بر یک شاید
پا به درون قبری نهم که حداقل قرینه هایی بر وجود دریچه ای از آن به جهان دیگر وجود دارد.
خب شما تنها نیستید. در امریکا تقریبن 0.15 درصد از دانشمندان علوم طبیعی و زیستی هم به فرگشت اعتقاد ندارند!

کوشا نوشته: به عبارت خیلی ساده چرا تک سلولی های امروزی حداقل در محیط آزمایشگاهی نمی توانند پایه مرحله و روند جدیدی از فرگشت باشند؟
شما ار کجا چنین نتیجه ای گرفتید؟ فکر کنم در پیک قبلتر گفتم که تک سلولی ها هم در دایره فرگشت قرار دارند و مشغول "فرگردش" یا "فرگردیدن" هستند.

کوشا نوشته: مشکل این جاست که همه انسانهای امروز تقریبا در یک رنج و نمونه هستند در حالیکه باید میلیاردها میلیارد نوع انسان با درجه فرگشت متفاوت داشته باشیم که براحتی قابل تمایز از یکدیگر باشند.
البته انسان های امروزی از گونه ی انسانی یکسانی هستند ولی در همین 100 هزار سالی که از هم جدا شدند بسیار فرگشت پیدا کردند. قد و قواره های متفاوت، چشم های بادامی، رنگ پوست، و غیره.

[COLOR="royalblue"]
چو بخت عرب بر عجم چیره گشت --- هـمـه روز ایـرانیـان تـیـره گـشـت
جهـان را دگـرگونه شـد رسم و راه --- تـو گـویـی نتـابـد دگـر مـهر و مـاه
ز مـی نشئه و نغمه از چـنگ رفـت --- ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت
ادب خــوار شــد، هـنـر شـد وبــال --- بـه بستـنـد انـدیشـه را پـر و بــال
«توصیف فردوسی بزرگ از تازش اسلام به ایران»
[/COLOR]
خردگرایی و ایمان ستیزی
پاسخ
#76

Mehrbod نوشته: یا برای نمونه, ژن میان هومن[٥] و موز ≈٥٠% یکسان است

E00e

من فکر میکنم لازم باشد برای جناب کوشا نخست روند انتخاب طبیعی که فرگشت ماحصلش است را توضیح بدهید شاید مشکل حل شود !

خدای ار به حکمت ببندد دری - به کرمک زند قفل محکم تری  
پاسخ
#77

کوشا نوشته: آن وقت آن چند سگ اولیه که به دریا رفته اند و به طور طبیعی حداقل میلیونها سال زمان نیاز داشته اند که شش آنها تبدیل به آبشش شود، توله های خود را در کجا به دنیا آورده و بزرگ کرده اند؟
آگاهی تان بسنده نیست: وال ها همچنان شش دارند و نه آبشش.
بچه های خود را هم در اَبَردریا میزایند. بچه هایشان دارای این
توانایی هستند که به هنگام، به روی آب آمده و هوا و دم بکشند.
(چون آنهایی که این توانایی را نداشته اند خفه شده اند)

[ATTACH=CONFIG]3009[/ATTACH]

[ATTACH=CONFIG]3010[/ATTACH]

اسکلت درونی باله ی والها نشان میدهد که آنها در گذشته ی بسیار دور ،
انگشت/پنجه داشته اند و با هومن ها و پستانداران دیگر، همخانواده هستند

پارسیگر


فایل‌های پیوست
.jpg whale-birth_1547830i.jpg اندازه 17.53 KB  تعداد دانلود: 230
.jpg sperm-whale-flipper-rotunda_imagelarge.jpg اندازه 21.84 KB  تعداد دانلود: 127

خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد
پاسخ
#78

کوشا نوشته: مشکل ما در نقطه یا نقطه های آغاز است و آنچه بعد از نقطه آغاز اتفاق افتاده نفی عامل هوشمند نمی کند
فرایافتی در فیزیک هست بنام "آنتروپی". آنتروپی یا تراز همگونی
و پراکندگی ماده/انرژی و یا بی سامانی در جهان همواره در گیر
افزایش است و هرگز نمیتوان آنها کاهش داد. مگر اینکه یک مهابنگ
دیگر روی بدهد و آنرا به صفر برساند. برای هوش کردن بهتر:
یک تکه یخ در لیوان آب (که گرمتر است) ، کم کم آب میشود
ولی هرگز پیش نمی اید که یک لیوان آب، یک تکه ی یخ پدید
بیاید و در برابر، آب اندکی گرم تر بشود. جهان ما هم در همین
روند است و پیوسته دارد سرد تر و تاریک تر میشود. زمین ما
هم همچنین، از آغاز تا کنون، چندین زینه دمایی، سردتر شده،
آتشفشانها و زمین لرزه ها کمتر شده و هتّا خورشید هم سرد تر
شده و دارد بسوی پیری ( ایستار غول سرخ) پیش میرود.
برای همین یک رویداد در اینجهان، به یکسان باز پدید نمیآید
و هتّا چرخش زمین به گرد خورشید و چرخش ماه به گرد زمین
هم در دو سال یکی نیست ( برای نمونه ماه هر سال ۴ سانتی متر
از زمین دورتر میشود، چون فرسایش با زمین ، از راه فراز و فرود دریاها
، انرژی جنبشی آنرا میخورد). برای همین هم سامه های آغازین
پدید آمدن زندگی در روی زمین، هرگز بار دیگر در دست نخواهند بود.
این سامه ها شاید د جایی دیگر از کیهان و کهکشان، که ستاره های
نوزاد پدید امده اند، بار دیگر روی بدهد. بر این پایه، پاسخ این پرسش
شما، در همین "آنتروپی" که نشانگر همان " تیر زمان" و راستای
"گذر زمان" است، نهفته میباشد.


آ‌نتروپی - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
پارسیگر

خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد
پاسخ
#79

کوشا نوشته: نتیجه خیلی روشن است
یک عامل هوشمند (اسمش را هر چه می خواهید بگذارید) این تک سلولی دردانه را ساخته و در بستر طبیعت به منظور فر گشتن رها کرده است.
و این یعنی به باد فنا رفتن تکیه گاه اصلی ناباوران مبنی بر هوشمند نبودن حیات و در نتیجه نفی خدا.
نشانه ی هوشمندی ، کارآمدی بالا در زمان اندک است. همچنین هوشمندی در راستای یک آماج کار میکند
و میکوشد که در کوتاه ترین زمان به بیشترین تراز از آماج برسد. برای نمونه ، آدمی که از میمون هوشمندتر
است ، میتواند زودتر و بهتر از میمون ، داده رسانی کرده و به "موز" دست پیدا کند و میمون، بهتر و زودتر
از موش. یا برای نمونه، موشی که برای نخستین بار در یک ماز (لابیرینت) انداخته شده، بسیار دیرتر از موشی
که بارها ، در این ماز بوده و راه و چاه را یاد گرفته است، به پنیر میرسد. پس اگر در پس پرده ی پدید آمدن
جانوران در زمین، که تازه به نادرست، "آماج" هستی و جهان به شمار میروند ( چون دین باور گمان مکند که
جهان برای گل روی ایشان یا برای پنج تن آل عبا ساخته و آفریده! شده)، باشنده ای هوشمند بود، نیاز به
١۴ میلیارد سال زمان !!! نداشت که آنهارا بسازد و همان شش روز هم افزوده بر نیاز میبود. بویژه که
سنگواره ها نسان میدهند که چه اندازه تیره ها و گونه ها از یمان رفته اند و گونه های نوین تر بجای
آنها نشسته اند که گویای همین آروین : آزمون و ایرنگ ، ی اهمان بن بیست های ماز بوده اند. یک باشنده ی
هوشمند، که راه کورکورانه ی ماج گونه و دیرنیاز را نمیپیماید، به راه سرراست و دانسته و زودپا میرود.
فزون بر این، برای اینکه روی یک گویال چوسکی انند زمین، ۴ تا هومن پدید بیاید، یک باشنده ی هوشمند
نمیاید میلیارد ها میلیارد و باهم تریلیون ها تریلیون ستاره و کهکشان و .. پدید بیاورد! یک خورشید
و یک زمین ( همچنان که قران میگوید) بسنده میبود و ماه را هم که برای تاریخ شماری آفریده (قران)
و چند تا ستاره را هم برای دریانوردی و خوشگلی آسمان (قران).
پس میبینیم که هیچ سخنی از اینکه در پس این روند میلیاردها ساله، که در یک گویال از میان کاترلیارد ها
گویال و ستاره و کهکشان و ... ، سر انجام به برترین اماج ۴ تا آدم قراضه ، و ۳ تا آخوند پشمالود، پدید
آمده اند، هوشمندی بالا که پیشکش، هوشمندی به اندازه ی موش هم بوده، نمیتوان گفت!
------------

تازه خود تک یاخته هم یک روند پیشینی فرگشتی داشته، مانند اینکه چگونه، میتوخندر با یاخته ی
که نخست بی این کارخانه ی انرژی بوده، همدست و همپیمان و همخانه شده است. همین روند پدید
آمدن تک یاخته، بیش از همه ی زمان پس از ان تا کنون زمان گرفته است. به زبان دیگر، روند
فرگشت، از انجا که مدولار است، روندی فراشتابنده دارد و هر تراز بالاتر، کمتر از تراز پیشین،
زمان میبرد و هر بار جانورانی با هوش بیشتر، چشم بیناتر و پای دونده تر و ... پدید میآیند.

پارسیگر

خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد
پاسخ
#80

کوشا نوشته: مشکل این جاست که همه انسانهای امروز تقریبا در یک رنج و نمونه هستند در حالیکه باید میلیاردها میلیارد
مشکل این جاست : تقریبا

خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: