David Hume نوشته: امروز به سخنان یک فیزیکدان گوش میکردم ، این شخص میگفت که ما نمیدونیم که قبل مهابنگ چه بوده است و مهابنگ نقطه آغازین جهان نیست ، و وقتی میگوییم universe ، در حقیقت منظور ما observable universe است. قبل از مهابنگ ممکن است دنیا از یک نقطه هیچ آغاز شده باشد ، ممکن هم هست دنیا همیشه وجود داشته است.:e420:البته به فرگشت ربطی نداره:))
بله ما همچنان در مورد اینکه قبل از بیگ بنگ چی بوده به نتیجه خاصی نرسیدیم و نیازه به آزمایشات و تئوری های بهتری هست:)
Tacitus-
گاهی احساس میکنم لغزش های کوچیکی در مورد فرگشت وجود داره،یک سری توضیح میدم که امیدوارم مفید باشه و اگر هم نبود حداقل آرشیو رو غنی تر کنه:))
در مورد فرگشت:
خب فکر میکنم تقریبا همه دوستان با مفهوم فرگشت آشنایی نسبی داشته باشند،در فرگشت ما به دو چیز نیاز داریم،اول به نسخه ساز و دوم به انتخاب طبیعی.
نسخه ساز میتونه هرچیزی باشه و تنها ویژگی که حتما باید داشته باشه همونطور که از اسمش برمیاد اینه که بتونه از خودش نسخه بسازه.
انتخاب طبیعی هم فرایندی هست که در طی اون نسخه سازهای ناشایسته! حذف میشند و اونهایی که با محیط سازگاری بیشتری دارند باقی میمونند.
در فرگشت تنها و تنها یک چیز اهمیت داره:پایداری.نسخه ساز باید پایدار باشه و از بین نره و برای اینکار چند راه هست(که معمولا ترکیبی و با نسبت های متفاوت به کار گرفته میشند):
عمر نسخه ساز(دیرپایی)=اگر A یک هفته پایا باشه و B دو روز، مشخصا A پایدار تر هست و از اون مهمتر اینکه فرصت بیشتری برای ساخت نسخه از خودش داره،پس گرایش فرگشتیکی به سوی دیرپایی وجود داره.
سرعت نسخه ساز(باروری)=اگر A در هفته 2 نسخه از خودش بسازه و Y در روز یک نسخه بسازه،مسلما بعد از مدتی شمار نسخه های Y از A بیشتر میشه حتی اگر عمر A بیشتر باشه.پس گرایش فرگشتیکی به سوی باروری هم وجود داره.
دقت نسخه ساز=اگر A از هر 10 نسخه یکی رو با خطا بسازه و X تعداد 4 خطا داشته باشه،بعد از مدتی A کمتر میشه نه فقط به این خاطر که فرزندانش! A نیستند بلکه حتی نوادگان و... هم باهاش تفاوت دارند.بنابراین گرایش فرگشتیکی به سوی دقت نسخه سازی وجود داره.
در موجودات زنده مدرن(میلیون ها سال پیش هم در تاریخ فرگشت مدرن حساب میشه!:)) ) نسخه سازها ژن هستند و بنابراین هر وقت ما میخوایم یک واکاوی و تحلیل فرگشتیک داشته باشیم باید ببینیم آیا فرض ما بر اساس گرایش فرگشتیک در ژن هست یا نه.
چیز مهم دیگه ای که باید بهش توجه کرد اینه که ژن ها موجودات ناآگاهی هستند که تصمیمات تصادفی میگیرند و اگر هدفی(ناآگاهانه) هم دارند فقط و فقط پایداری و بقای خودشون هست.ژن ها حتی به سایر ژن هایی که در یک دی ان ای هستند هم وفاداری ندارند! و تنها به این دلیل با هم همکاری میکنند که برای پایدار بودن به هم وابسته هستند(یک تئوری جالب در مورد ویروس ها این هست که حداقل بعضی از ویروس ها ژن هایی هستند که راهی رو کشف کردند که بدون نیاز هم آوری و تولید مثل جاندار تکثیر بشند و نیازی به ژن های دیگه ندارند بنابراین دشمن محسوب میشند!)
و در نهایت اینکه ژن ها در بدن جانداران هستند و جانداران رسانه ژن محسوب میشند.
به قول داوکینز باید حواسمون باشه اگر چیزی رو به زبان روزمره توضیح میدیم همیشه بتونیم به زبان ژنی برگردونیمش :)
دنیای نسخه ساز ها دنیای بی رحمانه ای هست،هر نسخه ساز باید خودخواه باشه(اگر نباشه پایدار نیست!) و از هرفرصتی برای فریب و استفاده از دیگران نمیتونه بگذره.حتی زمانی هم که نسخه ساز رفتار دیگرخواهانه نشون میده به این معناست که پایداریش در گرو این رفتار بوده و همیشه شانس این هست که در اثر یک جهش(خطای نسخه سازی) یا حمله نسخه سازهای بیگانه این دیگرخواهی به زیان نسخه سازها تموم بشه.
در مورد مادینگی و نرینگی:خب حالا ما در مورد دو جاندار قراره حرف بزنیم که میخوان یک نسخه از خودشون(و در اصل ژن هاشون) بسازند با این تفاوت که بر خلاف تولید مثل غیر جنسی که هر نسخه ساز خودش رو کپی میکرد،اینجا ژن ها فقط نیمی از نسخه آینده رو در اختیار دارند و نیم دیگه از طرف جفت میاد.
تا الان باید با اطمینان بگیم که این دو جاندار تنها هدف مشترکشون بچه هست و اگر سرمایه گذاری(وقت،انرژی و...)انجام میدند تلاششون بر این هست که تا حد ممکن با کمترین سرمایه گذاری بیشترین بازده(بچه های بالغ) رو داشته باشند.
در تولید مثل جنسی ما دو مفهوم داریم،جاندار نر(چه گیاه و چه حیوان) دارای گامت های(سلول جنسی) کوچکتر و بیشتری هست و جاندار ماده که گامت های بزرگتری داره که شمار خیلی کمتری دارند.
اینجا مشخصا جاندار ماده روی سلول جنسیش سرمایه گذاری بیشتری انجام میده و حتی اگر مثل پستانداران حاملگی چند ماهه نداشته باشه باز هم نسبت به جاندار نر زیان کرده:) (اینکه چرا سلول ها به این شکل هستند الان اهمیت نداره)
خب بر طبق این اصل که در فرگشت خودخواهی نیروی اصلی هست،بنابراین اینجا یک ستیزجنسی شکل میگیره،یک جنگ واقعی و بدون هرگونه ترحمی!نر و ماده بر خلاف اونچه که به نطر میاد همکاری نمیکنند چون دوست دارند، بلکه همکاری میکنند چون مجبورند!
برای جاندار نر اینکه ماده های بیشتری رو بارور کنه سودمنده چون ژن هاش گسترش پیدا میکنند.
برای جاندار ماده هم بارور شدن توسط نر های بیشتر سودمنده ولی در هر حال حتی اگر مثل پستانداران دوره بارداری نداشته باشه باز هم این وسط یک تخمک با ارزش رو در برابر چند اسپرم ارزان برای هم آوری واگذار کرده.
خب اگر به نمونه نسخه سازها برگردیم چیزی که این وسط مهمه"باروری"هست و چون گرایش فرگشتیک به سوی باوری وجود داره پس نر ها این وسط برنده هستند؟!شاید(بستگی به رویکرد پایدار فرگشتیک گونه داره)نرینگی برندست؟خیر.
نر ها به طور کل "خرج شدنی" هستند و ماده ها " با ارزش" به این خاطر که نر ها میتونند ماده های زیادی رو بارور کنند ولی معمولا چنین اتفاقی نمیافته(به دلیل وجود رویکرد های پایدار فرگشتیک متفاوت)ولی حتی زمانی که شماری نر حرم سرایی از ماده ها رو دارند،در شرایط نرمال باز هم تعداد نر ها(که بخش اعظمشون هرگز جفت گیری نمیکنند!) و ماده ها برابره(توضیح دلیلش رو میزارم برای بعد)
این بخش مهمه چون بسیاری از سوتفاهم ها و برداشت های نادرست رو امیدوارم رفع کنه.
انسان جانداری خودآگاه هست که اهدافش میتونند متفاوت از اهداف ژن هاش باشند،ژن های ما هم آوری بیشتر و سریعتر میخواند ولی هدف های ما میتونه بسیار متفاوت باشه، بنابراین:
آیا ژن های شما اهمیتی میدند که نر باشید یا ماده؟به هیچ وجه.
آیا سود ژن ها و سود شما یکی هستند؟گاهی.
آیا ارزش فرگشتیک مادینگی و نرینگی یکی هست؟بلی.
نتیجه گیری:پس هر وقت خواستید از فرگشت برای واکاوی یک فرض استفاده کنید حواستون باشه که بتونید زبان روزمره رو به زبان ژنی بازگردانی کنید و طوری پیش نرید که در نهایت ناگهان یک جاندار رو هیولا و شیطانی ببینید یا دلتون برای یک سری ژن بسوزه و یا دیگرخواهی و فداکاری یک سری جاندار دیگه رو تحسین کنید :))
Tacitus-
نخستین چیز مهندی[sup][aname="rpaca1136fda0054d77a37d73cd81e8a9e7"][[/aname][anchor="paca1136fda0054d77a37d73cd81e8a9e7"]1][/anchor][/sup] که دربارهیِ فرگشت[sup][aname="rpacdbe1a0f0a0344cd916c1af4e39f939b"][[/aname][anchor="pacdbe1a0f0a0344cd916c1af4e39f939b"]2][/anchor][/sup] میبایستی دانست اینه که یک فرایند بیشتر نیست و مغزی از خود ندارد. فرگشت هرگز به چیزی "نمیاندیشد" یا "نمیگزیرد[sup][aname="rpa6b7ffef80dfa4f689ffa01e1c979c890"][[/aname][anchor="pa6b7ffef80dfa4f689ffa01e1c979c890"]3][/anchor][/sup]"; تنها یک پیامد از قانونهایِ سادهیِ مزداهیکین[sup][aname="rpa89abb94826c84623b8203988c0d9c435"][[/aname][anchor="pa89abb94826c84623b8203988c0d9c435"]4][/anchor][/sup] و پاوندهای[sup][aname="rpa2cad2005c8b547c8bba8b7fb829e63a2"][[/aname][anchor="pa2cad2005c8b547c8bba8b7fb829e63a2"]5][/anchor][/sup] یک پرگیر[sup][aname="rpac16bc5064d48473fa434930ea0e7067a"][[/aname][anchor="pac16bc5064d48473fa434930ea0e7067a"]6][/anchor][/sup] مرزمند است. دومین چیزی که میباید به یاد سپرد این است که خود سازوارگان[sup][aname="rpa382ef6befdc74aaeaa734d3b6865f3ef"][[/aname][anchor="pa382ef6befdc74aaeaa734d3b6865f3ef"]7][/anchor][/sup] نمیفرگردند[sup][aname="rpadbbf47ec8c54409e8e404685eccf0949"][[/aname][anchor="padbbf47ec8c54409e8e404685eccf0949"]8][/anchor][/sup]: زادگانها[sup][aname="rpa61215818eb5e4692be22e859b7794a07"][[/aname][anchor="pa61215818eb5e4692be22e859b7794a07"]9][/anchor][/sup] میفرگردند. هر دگرشی[sup][aname="rpa7709a4b9d3e64372ba18f57b3e7e42c7"][[/aname][anchor="pa7709a4b9d3e64372ba18f57b3e7e42c7"]10][/anchor][/sup] که در یک جانور تنها رخ میدهد فرگشت نیست. فرگشت دگرشی است که روی کلِ یک زادگان در پی زادمانها[sup][aname="rpa84947f88da6149599ea6538c3580cd94"][[/aname][anchor="pa84947f88da6149599ea6538c3580cd94"]11][/anchor][/sup] روی میدهد. فرگشت رخ میدهد زیرا هیچ دو جانداری یکسان نمیباشند. برخی جانداران میتوانند زابهایی داشته باشند که آنها را برای فرازیست[sup][aname="rpacc7c1737c7684a7790367b771d5e30a2"][[/aname][anchor="pacc7c1737c7684a7790367b771d5e30a2"]12][/anchor][/sup] و داشتن زادمان بیشتر از خود فراخورتر سازد, و برخی دیگر میتوانند زابهایی داشته باشند که آنها را کمتر فراخور در راستای فرازیست و زادآوری[sup][aname="rpa271b173db82c44bbbc34187b65ba40ac"][[/aname][anchor="pa271b173db82c44bbbc34187b65ba40ac"]13][/anchor][/sup] نماید. در زادمانِ پسین, جاندارانی که زابهایِ[sup][aname="rpa4d67ef11943c4eb2aa2c69917829670f"][[/aname][anchor="pa4d67ef11943c4eb2aa2c69917829670f"]14][/anchor][/sup] سودمندِ بیشتری داشته باشند بچههایِ بیشتری هم خواهند داشت و از همینرو نیز زابهایِ سودمند فراگیر خواهند گشت. در پی زادمانها, زابهای سودمند جهانی میشوند و زابهای کمتر سودمند از میان میروند. به این «گزینش طبیعی» گفته میشود.
چیز دیگری که دربارهیِ زیستشناسی گیجکننده است, واژهیِ "سازواری[sup][aname="rpabd82bde9bc2f4c8aa652a36e57bff2b9"][[/aname][anchor="pabd82bde9bc2f4c8aa652a36e57bff2b9"]15][/anchor][/sup]" است که معناهای بسیاری دارد که میتوانند همسان به نگر آیند ولی در واقعیت آنچنان نزدیک نباشند. یکی از معناهای "سازواری" به دگرش در جاندار گفته میشود. نمونهوار, اگر من زمان درازی را در یک پرگیرِ سرد بگذرانم کالبد من نیز خواهد دگریست تا آنرا آسانتر برتابد[sup][aname="rpa42ffee8dd5f446e790ac1c20fab748ce"][[/aname][anchor="pa42ffee8dd5f446e790ac1c20fab748ce"]16][/anchor][/sup], و من نیز به سرما خواهم سازوارید[sup][aname="rpac240d403348946a88e0ef4eaae4d3936"][[/aname][anchor="pac240d403348946a88e0ef4eaae4d3936"]17][/anchor][/sup]. ولی همانجور که بالا گفتم, دگرشها در یک جاندار تنها فرگشت نمیباشند, و این به همان معنیای که در سازواریِ فرگشتیک به کار میرود نمیباشد. در فرگشت, یک زادگان میتواند به سرما سازوار شود اگر که در آغاز جاندارانِ بیشتری دارای زابی باشند که به آنها اجازهیِ برتابیدن آنرا دهد, برای نمونه, داشتنِ یک تنپوش خز ستپر[sup][aname="rpa7a77502c47814ed48b29bef5488388a1"][[/aname][anchor="pa7a77502c47814ed48b29bef5488388a1"]18][/anchor][/sup]. جاندارانِ بی این زاب در آبوهوای سرد خواهند مرد و پس تنها آنهایی بجا میمانند که این تنپوش خز ستپر را در راستای فرازیست و زادآوری دارا باشند. پس از زادمانهایِ بسیار, همهیِ جاندارانِ درونیِ زادگان[sup][aname="rpa194c8860f78a43ee9f70cac37ed28f66"][[/aname][anchor="pa61215818eb5e4692be22e859b7794a07"]9][/anchor][/sup] این خز ستپر را خواهند داشت, و پس زادگان به سرما سازواریده و "تنپوش خز ستپر" یک "سازواری" نامیده میشود.
پس تا اینجا ما دیگر آماده هستیم که به پرسش شما بپردازیم. بیانگارید که یک شماری کرم داریم که روی تنهیِ درختان زندگی میکنند و بچنگ شماری از پرندگان شکار میشوند. در آغاز رنگِ کرمها سرخ درخشان میباشد, ولی اندکی ورتش[sup][aname="rpaf234532e3f0647dfbf68d066ce025d1e"][[/aname][anchor="pa194c8860f78a43ee9f70cac37ed28f66"]19][/anchor][/sup] آنجا است; برخی اشان یک خرده روشنتر از دیگران هستند و برخی یک خرده کدرتر و قهوهایتر. زمانیکه پرندگان برای شکار خوراک روزانه اشان میایند میتوانند درخشانترین کرمها را بآسانی در برابر تنهیِ درخت بازشناخته و به نوک بکشند. در آغاز پرندگان دشواریای در دیدن هیچکدامِ کرمها ندارند ولی درخشانترینِ آنها آسانتر از همه برای دیدن میباشند, پس زودتر از همه نیز خورده میشوند. هتا[sup][aname="rpa46a33d715611400685120f74259c4c57"][[/aname][anchor="paf234532e3f0647dfbf68d066ce025d1e"]20][/anchor][/sup] کدرترین, قهوهایترینِ کرمها همچنان بسیار درخشان میباشند, هر آینه پس از آنکه درخشانترینِ کرمها بچنگ پرندگان خورده شده و سیر گشتند, کدرترینِ کرمها فرازیسته[sup][aname="rpa72c44480f6054e26b3e7a41b148d600c"][[/aname][anchor="pacc7c1737c7684a7790367b771d5e30a2"]12][/anchor][/sup] و میزادآوردند[sup][aname="rpa6738bc35eb7b426e9fdd173887f6f9b7"][[/aname][anchor="pa271b173db82c44bbbc34187b65ba40ac"]13][/anchor][/sup]. در زادمان[sup][aname="rpa03ac41807ba3431795cc50286654574d"][[/aname][anchor="pa84947f88da6149599ea6538c3580cd94"]11][/anchor][/sup] پسین نیز همچنان اندکی ورتش در رنگ کرمها میباشد, ولی میانگینِ رنگ آنها اینبار اندکی کدرتر از زادمانِ زادآوران شده است. دوباره, پرندگان درخشانترینِ کرمها را میخورند و کدرترینها میفرازیوند. پس از زادمانهای بسیار و تکرار این, کرمها دیگر سرخ نمیباشند, که قهوهای بوده و بخوبی در پسزمینهیِ رنگ تنهیِ درختان فرومیروند.
میتوانید شمار دیگری از کرمهایِ همانند را بپندارید که نه روی تنهیِ درختان که اینبار روی برگها زندگی میکنند. اکنون کرمهایِ سبزتر یک سودمندی دارند و پس از زادمانهایِ بسیار, همهیِ کرمها دوباره سبز خواهند شد. میتوانید همین را بجای رنگ برای اندام بپندارید; در آغاز همهیِ کرمها گرد هستند, ولی برخی اشان یک خردهای چروکیده و اندکی مانند پوستِ درخت, یا برگ-سان میباشند و پس اندکی دیدن اشان سختتر از دیگر کرمها است. پس از زادمانهایِ بسنده, کرمها یکبار دیگر بسیار خوب در پیرامون خود خواهند فرورفت.
پس میتوانید ببینید که گزینش طبیعی نیازی به اندیشیدن به هیچ چیز ندارد و جانوران نیازی به دگرستن[sup][aname="rpa062f4355dea841b4aebf4fe2c50e7378"][[/aname][anchor="pa7709a4b9d3e64372ba18f57b3e7e42c7"]10][/anchor][/sup] برای رخداد فرگشت[sup][aname="rpa1485e5ecad4a45d68bdf82ddbeb9ad5f"][[/aname][anchor="pacdbe1a0f0a0344cd916c1af4e39f939b"]2][/anchor][/sup] ندارند. همهیِ این بسته به ورتش[sup][aname="rpa1546bbe2c7f9465f89136d71e5606f50"][[/aname][anchor="pa194c8860f78a43ee9f70cac37ed28f66"]19][/anchor][/sup] و گزینش طبیعی است.
امیدوارم سودمند بوده باشد.
The first thing that is important to remember is that evolution is only a process, and doesn't have a mind. Evolution never "thinks" or "decides" anything; it is only a consequence of simple mathematical laws and the constraints of a limited environment. The next thing to remember is that individual organisms don't evolve: populations evolve. Any change that happens within an individual animal is not evolution. Evolution is the change that happens to a whole population over many generations. Evolution occurs because not every individual is identical. Some individuals may possess traits that make them more likely to survive and have more offspring, and others may possess traits that make them less likely to survive and have offspring. In the next generation, the individuals with the more beneficial traits will have had more children, and so the more beneficial traits will be more common. Over many generations, the more beneficial traits become universal, and the less beneficial traits vanish. This is called natural selection.
The other thing that can be confusing is that in biology, the word "adapt" has several different meanings that may seem similar but actually aren't especially closely related. One sense of the word "adapt" relates to a change in the individual. For example, if I spend a long time in a cold environment, eventually my body's physiology will change to tolerate it better, and I will adapt to the cold. But as I said above, changes in the individual are not evolution, and this is not the sense meant by an evolutionary adaptation. In evolution, a population might adapt to the cold if initially there are some individuals that have a trait that lets them tolerate it, for example, a thick fur coat. Individuals without the thick fur coat will die in cold weather, leaving only those with the thick coat to survive and reproduce. After many generations, all the individuals in the population will have the thick fur coat, and the population has adapted to the cold, and the thick coat is said to be an adaptation.
So now we're ready to tackle your question with an example. Suppose we have a population of bugs that live on tree trunks, and that are preyed upon by a population of birds. Initially, the bugs are mostly bright red, but there's some variation; some are a little bit brighter than the others, and some are a little bit duller and browner. When the birds go hunting for their daily meal, they can see the bright red bugs easily against the tree trunks, and they eat them. At first, they have no trouble seeing any of the bugs, but the brightest bugs are the easiest to see, so they eat them first. Even the dullest, brownest bugs are still pretty bright, but by the time the birds have eaten the brighter bugs, they're full, so the dullest bugs survive and reproduce. In the next generation, there is again some variation in the color of the bugs, but the average color is a bit duller than in the parents' generation. Again, the birds eat the brightest bugs, and the dullest survive. After many generations of this repeating, the bugs in the population are no longer red, but brown, and blend in nicely with the tree bark.
You can imagine another population of similar bugs that live not on the tree trunks, but in the leaves. Now the greener bugs have an advantage, and over many generations, all the bugs will be green. You can also imagine the same thing happening with shape instead of color; initially, all the bugs are just round, but some are a little rumpled and slightly bark-shaped, or leaf-shaped, and so are a little bit harder to see than the other bugs. After enough generations, the bugs come to blend in very well with their surroundings.
So you can see that natural selection doesn't need to think of anything, and individual animals don't need to change for evolution to happen. It's all due to variation and natural selection. I hope this helped!
----
[aname="paca1136fda0054d77a37d73cd81e8a9e7"]1[/aname]. [anchor=rpaca1136fda0054d77a37d73cd81e8a9e7]^[/anchor] meh+and+i{pasvand}::Mehandi || مهندی: اهمیت Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ Importance
[aname="pacdbe1a0f0a0344cd916c1af4e39f939b"]2[/aname]. ^ [anchor=rpacdbe1a0f0a0344cd916c1af4e39f939b]آ[/anchor] [anchor=rpa1485e5ecad4a45d68bdf82ddbeb9ad5f]ب[/anchor] far+gašt::Fargašt || فرگشت: تکامل; فرگشتن Ϣiki-En Evolution
[aname="pa6b7ffef80dfa4f689ffa01e1c979c890"]3[/aname]. [anchor=rpa6b7ffef80dfa4f689ffa01e1c979c890]^[/anchor] Goziridan || گزیریدن: تصمیم گرفتن To decide
[aname="pa89abb94826c84623b8203988c0d9c435"]4[/aname]. [anchor=rpa89abb94826c84623b8203988c0d9c435]^[/anchor] Mazdâhikin || مزداهیکین: ریاضیاتی Mathematical
[aname="pa2cad2005c8b547c8bba8b7fb829e63a2"]5[/aname]. [anchor=rpa2cad2005c8b547c8bba8b7fb829e63a2]^[/anchor] pâ+vand::Pâvand || پاوند: محدودیت; اجبار; قید و بند dictionary.obspm.fr, Ϣiki-En Constraint
[aname="pac16bc5064d48473fa434930ea0e7067a"]6[/aname]. [anchor=rpac16bc5064d48473fa434930ea0e7067a]^[/anchor] Pargir || پرگیر: پیرامون, محیط Environment
[aname="pa382ef6befdc74aaeaa734d3b6865f3ef"]7[/aname]. [anchor=rpa382ef6befdc74aaeaa734d3b6865f3ef]^[/anchor] Sâzvâre || سازواره: جاندار زنده; هر ساز و کاری که همانندیک موجود زنده با مجموعه ای از اجزا و دستگاههای دارای کنش متقابل با یکدیگر عمل می کند. [URL=هر ساز و کاری که همانندیک موجود زنده با مجموعه ای از اجزا و دستگاههای دارای کنش متقابل با یکدیگر عمل می کند.][/URL] Organism
[aname="padbbf47ec8c54409e8e404685eccf0949"]8[/aname]. [anchor=rpadbbf47ec8c54409e8e404685eccf0949]^[/anchor] far+gaštan::Fargaštan || فرگشتن: بسیار گشتن; دگرستن; فراگشتن; تکامل یافتن www.thefreedictionary.com To evolve
[aname="pa61215818eb5e4692be22e859b7794a07"]9[/aname]. ^ [anchor=rpa61215818eb5e4692be22e859b7794a07]آ[/anchor] [anchor=rpa194c8860f78a43ee9f70cac37ed28f66]ب[/anchor] zâdeg+ân::Zâdegân || زادگان: جمعیت Ϣiki-En Population
[aname="pa7709a4b9d3e64372ba18f57b3e7e42c7"]10[/aname]. ^ [anchor=rpa7709a4b9d3e64372ba18f57b3e7e42c7]آ[/anchor] [anchor=rpa062f4355dea841b4aebf4fe2c50e7378]ب[/anchor] Degarestan || دگرستن: تغییر کردن To change
[aname="pa84947f88da6149599ea6538c3580cd94"]11[/aname]. ^ [anchor=rpa84947f88da6149599ea6538c3580cd94]آ[/anchor] [anchor=rpa03ac41807ba3431795cc50286654574d]ب[/anchor] zâd+mân::Zâdmân || زادمان: نسل Ϣiki-En Generation
[aname="pacc7c1737c7684a7790367b771d5e30a2"]12[/aname]. ^ [anchor=rpacc7c1737c7684a7790367b771d5e30a2]آ[/anchor] [anchor=rpa72c44480f6054e26b3e7a41b148d600c]ب[/anchor] Farâzist || فرازیست: بقاء; بجا ماندگی; Ϣiki-En Survival
[aname="pa271b173db82c44bbbc34187b65ba40ac"]13[/aname]. ^ [anchor=rpa271b173db82c44bbbc34187b65ba40ac]آ[/anchor] [anchor=rpa6738bc35eb7b426e9fdd173887f6f9b7]ب[/anchor] zâd+âvardan::Zâdâvardan || زاداوردن: بچه دار شدن; زادمان آوردن To bear offspring
[aname="pa4d67ef11943c4eb2aa2c69917829670f"]14[/aname]. [anchor=rpa4d67ef11943c4eb2aa2c69917829670f]^[/anchor] Zâb || زاب: صفت; فروزه Ϣiki-En, www.loghatnaameh.org Attribute; adjective
[aname="pabd82bde9bc2f4c8aa652a36e57bff2b9"]15[/aname]. [anchor=rpabd82bde9bc2f4c8aa652a36e57bff2b9]^[/anchor] sâz+vâr+i{pasvand}::Sâzvâri || سازواری: وقف یافتن; منطبق شدن Ϣiki-En Adaptation
[aname="pa42ffee8dd5f446e790ac1c20fab748ce"]16[/aname]. [anchor=rpa42ffee8dd5f446e790ac1c20fab748ce]^[/anchor] bar+tâftan::Bartâftan || برتافتن: تحمل کردن; Dehxodâ, Ϣiki-En, Ϣiki-En, Ϣiki-En To endure; tolerate; bear
[aname="pac240d403348946a88e0ef4eaae4d3936"]17[/aname]. [anchor=rpac240d403348946a88e0ef4eaae4d3936]^[/anchor] Sâzvâridan || سازواریدن: وقف یافتن; انطباق پیدا کردن Ϣiki-En To adapt
[aname="pa7a77502c47814ed48b29bef5488388a1"]18[/aname]. [anchor=rpa7a77502c47814ed48b29bef5488388a1]^[/anchor] Setapr || ستپر: محکم; ستبر; قطور www.loghatnaameh.org Robust
[aname="pa194c8860f78a43ee9f70cac37ed28f66"]19[/aname]. ^ [anchor=rpaf234532e3f0647dfbf68d066ce025d1e]آ[/anchor] [anchor=rpa1546bbe2c7f9465f89136d71e5606f50]ب[/anchor] Varteš || ورتش: فرایند ورتیدن Ϣiki-En Variation || ورتش: چیزیکه اندکی دگرسان از همگُن خود باشد; تفاوت ریز
[aname="paf234532e3f0647dfbf68d066ce025d1e"]20[/aname]. [anchor=rpa46a33d715611400685120f74259c4c57]^[/anchor] Hattâ || هتا: حتی; این واژه پارسیکه و نیازی به نوشتن آن بریخت حتی نیست Ϣiki-En Even
.Unexpected places give you unexpected returns
آیا این موضوع دلیل فرگشتیک داره؟ به انتخاب طبیعی مرتبطه؟
شاید هم اصلا پیش فرض سئوالم غلط باشه؟
Bibak نوشته: سئوالی برام پیش اومده اونم اینکه چرا ما انسانها به جز اینکه باهوشترین گونه جانداران هستیم، از بسیاری لحاظ(نه از همه لحاظ) دیگه هم از بقیه جانداران برتری داریم. چرا اندام و اعضای بدن ما بهترین شکل و پیکربندی رو در میان حیوانات دیگه داره؟ بخصوص دستهامون. چرا ما انسانها دست و انگشتهامون به این شکله که کارهای خیلی پیچیده تری باهاش میتونیم انجام بدیم؟ چرا پیکر بندی بدن انسان طوریست که میتونه بیشترین لذت رو از سکس ببره؟ یا حتی قدرت حرف زدن فوق العاده، نسبت به بقیه گونه ها. و ...آری، اشتباه است! مثلا توانایی شنوایی، بینایی یا بویاییِ ما از بسیاری از حیوانات کمتر است و اگر انسان توانایی ابزار ساختن را نداشت مطمئنا منقرض شده بود، چرا که تواناییهای فیزیکی انسان نسبت به دیگر موجودات کمتر است. یک سری از موارد مربوط به همان مغزمان میشود، مثل همان ابزار ساختن و تکلم، اما تقریبا در همه ی دیگر موارد ما از بقیه جانداران عقبیم چرا که از یکجایی به بعد تقریبا تمامِ روندِ فرگشتیِ ما بر مغزمان متمرکز شده!
آیا این موضوع دلیل فرگشتیک داره؟ به انتخاب طبیعی مرتبطه؟
شاید هم اصلا پیش فرض سئوالم غلط باشه؟
Bibak نوشته: سئوالی برام پیش اومده اونم اینکه چرا ما انسانها به جز اینکه باهوشترین گونه جانداران هستیم، از بسیاری لحاظ(نه از همه لحاظ) دیگه هم از بقیه جانداران برتری داریم. چرا اندام و اعضای بدن ما بهترین شکل و پیکربندی رو در میان حیوانات دیگه داره؟ بخصوص دستهامون. چرا ما انسانها دست و انگشتهامون به این شکله که کارهای خیلی پیچیده تری باهاش میتونیم انجام بدیم؟ چرا پیکر بندی بدن انسان طوریست که میتونه بیشترین لذت رو از سکس ببره؟ یا حتی قدرت حرف زدن فوق العاده، نسبت به بقیه گونه ها. و ...
آیا این موضوع دلیل فرگشتیک داره؟ به انتخاب طبیعی مرتبطه؟
شاید هم اصلا پیش فرض سئوالم غلط باشه؟
این طوری ها هم نیست بیباک جان .
ما در خیلی موارد سوسک هم نیستیم جلوی حیوانات !
سیستم تنفسی ما جلوی سیستم تنفسی برخی دوزیستان و پرندگان یک سیستم پیش پا افتاده هستش .
سیستم بینایی ما نسبت به سیستم بینایی بسیاری از حیوانات عقب مانده هست .
سیستم بویایی ما شوته شوته .
سیستم شنوایی ما ضعیف تر از بسیاری از حیوانات است .
Bibak نوشته: به انتخاب طبیعی مرتبطه؟
آری؛ هرآینه کارشناسان فرگشت پاسخ دادند! :) پیکرهی ما کاستیهای فراوانی دارد، ما تنها در هوشمندی و
خردورزی یگانه شدیم و هر جانور دیگری هم فرگشتی درخور زیستبوم خود یافته است. برای نمونه شاهین برای
شکار و خوراک خود نیاز به چشمان hd داشت و فرگشتی به فراخور فرازیست (بقای) نوعِ خود یافت، یکی دیگر در
دویدن، زورمندی، شنوایی و ... برتر شد چراکه برای بقای بهینه به آنها وابسته بود.
Batman: Neither am I
Alice نوشته: آری؛ هرآینه کارشناسان فرگشت پاسخ دادند!پیشتر هم گفته بودم که من نسبت به دیگر دوستانی که در این انجمن در موردِ فرگشت نظر میدهند (همچون امیر، مهربد، راسل و آندد) اطلاعات تقریبا ناچیزی در این مورد دارم و جز یکی دو کتاب و مقاله و نظراتی که دوستان در این مورد میدهند اطلاعاتِ بیشتری ندارم. پس کارشناس، کاردان، صاحبنظر، آگاه... در این مورد هرگز به من نمیچسبد.
کاربران در حال بازدید این موضوع: 5 مهمان