دوستان نگرتان دربارهی
Age of consent چیست؟
نقل قول:he age of consent is the minimum age at which a person is considered to be legally competent to consent to sexual acts
از دید شما داشتن رابطه با دختر یا پسری که در سن 16 سالگی است اخلاقی است؟بحث قانونی آن به کنار.
Age of consent in North America
آبی پررنگ:16
سبز:18
قهوه ای:17
.
.
.
Age of consent in Europe
با پوزش از شهریار عزیز بابت نپرداختن به این Age of consent :)
چیزی که من حس میکنم اینجا مشکل ساز شده این هست اخلاق رو در کدوم حوزه تعریف کنیم،حوزه عمل یا حوزه قصد و نیت.
البته اگر ریزتر بخوام واکاوی کنم در این نمونه مشخص میشه:
بیماران زیر دست دو پزشک فوت میکنند.
اگر یکی از پزشکان از روی عمد و اون یکی تصادفی بیمار رو کشته باشند،کار اولی قطعا عیر اخلاقی هست.
مشکل جایی آغاز میشه که ما از روی ظاهر نتونیم بفهمیم آیا نیت کشتن در کار بوده یا نه که خب فکر میکنم داوری اخلاقی برای ناظر بیرونی غیر ممکن میشه.
در اینجا هنوز قضاوت برای خود شخص ممکن هست و میتونه تشخیص بده هدفش کشتن بوده یا نه.
بخش جالب تر ماجرا این هست که بخوایم روی دکتری که از روی سهو بیمار رو کشته داوری اخلاقی داشته باشیم،اگر برای پول درآوردن یا شهرت، احترام و اعتبار اجتماعی و... این حرفه رو ادامه میده،مردن بیماران زیر دستش باعث میشه بتونیم از نطر اخلاقی مردود اعلامش کنیم؟
دکتر ما در اینجا دید ابزاری به انسان ها داره و هرچند حرفه ای که دنبال میکنه به دیگران سود میرسونه ولی ممکنه هرزچندگاهی به زیانشون هم تموم بشه.
سخت ترین بخش هم اینه که این دکتر از حرفه خودش لذت میبره(دلیل اصلی)این لذت میتونه هم ناشی از لذت کمک کردن به انسان ها باشه یا اینکه مستقل باشه(کلا مسائل مربوط به لذت و خوشی کمی پیچیده هستند)اینجا داوری اخلاقی از دید من به شدت سخته.
حالا من میگم اگر ما در برقراری رابطه مثل دکتر خیرخواه(و البته نه درمان بدبختی هاشون!:)) )اولا نیت شر نداشته باشیم،دوما کارمون هم ذاتا شر نباشه آیا داوری اخلاقی ممکن هست؟
undead_knight نوشته: با پوزش از شهریار عزیز بابت نپرداختن به این Age of consent :)
چیزی که من حس میکنم اینجا مشکل ساز شده این هست اخلاق رو در کدوم حوزه تعریف کنیم،حوزه عمل یا حوزه قصد و نیت.
البته اگر ریزتر بخوام واکاوی کنم در این نمونه مشخص میشه:
بیماران زیر دست دو پزشک فوت میکنند.
اگر یکی از پزشکان از روی عمد و اون یکی تصادفی بیمار رو کشته باشند،کار اولی قطعا عیر اخلاقی هست.
مشکل جایی آغاز میشه که ما از روی ظاهر نتونیم بفهمیم آیا نیت کشتن در کار بوده یا نه که خب فکر میکنم داوری اخلاقی برای ناظر بیرونی غیر ممکن میشه.
در اینجا هنوز قضاوت برای خود شخص ممکن هست و میتونه تشخیص بده هدفش کشتن بوده یا نه.
بخش جالب تر ماجرا این هست که بخوایم روی دکتری که از روی سهو بیمار رو کشته داوری اخلاقی داشته باشیم،اگر برای پول درآوردن یا شهرت، احترام و اعتبار اجتماعی و... این حرفه رو ادامه میده،مردن بیماران زیر دستش باعث میشه بتونیم از نطر اخلاقی مردود اعلامش کنیم؟
دکتر ما در اینجا دید ابزاری به انسان ها داره و هرچند حرفه ای که دنبال میکنه به دیگران سود میرسونه ولی ممکنه هرزچندگاهی به زیانشون هم تموم بشه.
سخت ترین بخش هم اینه که این دکتر از حرفه خودش لذت میبره(دلیل اصلی)این لذت میتونه هم ناشی از لذت کمک کردن به انسان ها باشه یا اینکه مستقل باشه(کلا مسائل مربوط به لذت و خوشی کمی پیچیده هستند)اینجا داوری اخلاقی از دید من به شدت سخته.
حالا من میگم اگر ما در برقراری رابطه مثل دکتر خیرخواه(و البته نه درمان بدبختی هاشون!:)) )اولا نیت شر نداشته باشیم،دوما کارمون هم ذاتا شر نباشه آیا داوری اخلاقی ممکن هست؟
مشکل من اینجا بیشتر اینه که اساسا فکر ممکن بودن چیزی نااخلاقی اینجا گویا مساویست با نشستن در کاخ اخلاقی و اتهامهای دیگه !!
ارزش قائل شدن به خواست دیگران برای زندگیشون بنظر من فقط از این زاویه قابل استدلال هست،حتی میشه اینرو از دید یک تئوری اخلاقی دیگه توجیه کرد یا رد کرد ولی داستان همین هست،البته برای نیت قانون نویسی سخته اونم در چنین مواردی که اساسا کسی صحبت از قانون نکرده و خندهدار هست.ولی خوب خیلی چیزهای دیگه هم هست که اینطور هست دلیل نمیشه قابل بررسی اخلاقی نیستند.
Russell نوشته: مشکل من اینجا بیشتر اینه که اساسا فکر ممکن بودن چیزی نااخلاقی اینجا گویا مساویست با نشستن در کاخ اخلاقی و اتهامهای دیگه !!
ارزش قائل شدن به خواست دیگران برای زندگیشون بنظر من فقط از این زاویه قابل استدلال هست،حتی میشه اینرو از دید یک تئوری اخلاقی دیگه توجیه کرد یا رد کرد ولی داستان همین هست،البته برای نیت قانون نویسی سخته اونم در چنین مواردی که اساسا کسی صحبت از قانون نکرده و خندهدار هست.ولی خوب خیلی چیزهای دیگه هم هست که اینطور هست دلیل نمیشه قابل بررسی اخلاقی نیستند.
خب چیزی که مطرح میکنم این هست که استفاده ابزاری رو اگر بخوایم بسطش بدیم نمونه هاش سر به فلک میکشه و باید یک مرزی گذاشته بشه مگر نه با یک تعریف ساده چیزی جز استفاده ابزاری پیدا نمیشه کرد:))
به نطر من باید اینجا روی همون مواردی بحث کنیم که ابزاری بودن یا نبودن رو بشه از روی خود رفتار مشخص کرد نه ارجاع به نیت(که حالا اگر خود شخص هم خواست داوری اخلاقی داشته باشه بین این همه فاکتور گیج بشه)
undead_knight نوشته: خب چیزی که مطرح میکنم این هست که استفاده ابزاری رو اگر بخوایم بسطش بدیم نمونه هاش سر به فلک میکشه و باید یک مرزی گذاشته بشه مگر نه با یک تعریف ساده چیزی جز استفاده ابزاری پیدا نمیشه کرد:))
به نطر من باید اینجا روی همون مواردی بحث کنیم که ابزاری بودن یا نبودن رو بشه از روی خود رفتار مشخص کرد نه ارجاع به نیت(که حالا اگر خود شخص هم خواست داوری اخلاقی داشته باشه بین این همه فاکتور گیج بشه)
اینکه فرضا نشه یک اصل اخلاقی را همه جا استفاده کرد نشون نمیده که در مورد ما نمیتونه موضوعیت داشته باشه،حتی پدران فایده گرایان هم این بحث قصد رو جدی گرفتند، مشخص است که نگاه کانتی در ابزار ندیدن انسانها هم بسیار پرقدرت هست و باز هم حتی تئوریهایِ دیگه سعی کردند اونرو با تئوری خودشون پیوند بدند.فقط اینجاست مثل اینکه چیز به این قدرت و اهمیت مهمل دونسته میشه !!
Russell نوشته: اینکه فرضا نشه یک اصل اخلاقی را همه جا استفاده کرد نشون نمیده که در مورد ما نمیتونه موضوعیت داشته باشه،حتی پدران فایده گرایان هم این بحث قصد رو جدی گرفتند، مشخص است که نگاه کانتی در ابزار ندیدن انسانها هم بسیار پرقدرت هست و باز هم حتی تئوریهایِ دیگه سعی کردند اونرو با تئوری خودشون پیوند بدند.فقط اینجاست مثل اینکه چیز به این قدرت و اهمیت مهمل دونسته میشه !!
نه منظورم رو احتمالا بد بیان کردم.
من میگم اگر نیت شخص شر بود که اختلافی وجود نداره ولی این استفاده ابزاری بیش از اندازه گسترده نشده؟یعنی جایی که نیت شر نیست و همینکه ما به خاطر چیزی جز خود انسان ها کاری رو انجام بدیم آیا استفاده ابزاری نیست؟
undead_knight نوشته: نه منظورم رو احتمالا بد بیان کردم.
من میگم اگر نیت شخص شر بود که اختلافی وجود نداره ولی این استفاده ابزاری بیش از اندازه گسترده نشده؟یعنی جایی که نیت شر نیست و همینکه ما به خاطر چیزی جز خود انسان ها کاری رو انجام بدیم آیا استفاده ابزاری نیست؟
من در این مورد اینرو دارای موضوعیت دونستم،هر اصل اخلاقی میشه جایی دارای موضوعیت باشه جایی نباشه.الان من اینرو در این مورد خاص (سکس با مرد/زن شوهردار) دارم دربارش بحث میکنم بیش از اندازه گسترده شده؟ :e405:
Russell نوشته: من در این مورد اینرو دارای موضوعیت دونستم،هر اصل اخلاقی میشه جایی دارای موضوعیت باشه جایی نباشه.الان من اینرو در این مورد خاص (سکس با مرد/زن شوهردار) دارم دربارش بحث میکنم بیش از اندازه گسترده شده؟ :e405:
خب اینکه جایی باشه و جایی نباشه دقیقا مشکله، معیارش وقتی مشخص باشه اون وقت اینکه تعریف زیادی گستردست یا نه هم مشخص میشه.
من نمیگم آیا در مورد سکس موضوعیت داره یا نه،من میگم چرا در مورد سکس(و مسائل دیگه احتمالی) موضوعیت داره،من دنبال این نیستم که بگم چرا سکس رو محور گفتگو قرار دادیم بلکه فقط دنبال معیارشم چون نمیتونم با مفاهیم ذهنی که اینجا هست ارتباط خوبی برقرار کنم:)
undead_knight نوشته: خب اینکه جایی باشه و جایی نباشه دقیقا مشکله، معیارش وقتی مشخص باشه اون وقت اینکه تعریف زیادی گستردست یا نه هم مشخص میشه.
من نمیگم آیا در مورد سکس موضوعیت داره یا نه،من میگم چرا در مورد سکس(و مسائل دیگه احتمالی) موضوعیت داره،من دنبال این نیستم که بگم چرا سکس رو محور گفتگو قرار دادیم بلکه فقط دنبال معیارشم چون نمیتونم با مفاهیم ذهنی که اینجا هست ارتباط خوبی برقرار کنم:)
اینحا بیشتر از اونی که سکس مهم باشه تعهد و ارزشهایِ دیگران و رابطه ما یل اونها مطرحه،اتفاقا اینحا صحبت به ارزش قادل شدن و باز گذاشتن راه برای انسانها به دنبال اهدافشونه،ارزشها و اهدافی که لزوما ما علاقهای بهشون نداریم یا برای خود اون هدفها به تنهایی ارزشی قائل نیستیم.
برای همین مثال من یکیش درباره روزه بود که کسی توجه نکرد بهش مثل اینکه !!
Russell نوشته: اینحا بیشتر از اونی که سکس مهم باشه تعهد و ارزشهایِ دیگران و رابطه ما یل اونها مطرحه،اتفاقا اینحا صحبت به ارزش قادل شدن و باز گذاشتن راه برای انسانها به دنبال اهدافشونه،ارزشها و اهدافی که لزوما ما علاقهای بهشون نداریم یا برای خود اون هدفها به تنهایی ارزشی قائل نیستیم.
برای همین مثال من یکیش درباره روزه بود که کسی توجه نکرد بهش مثل اینکه !!
نقل قول:گفته شد فرض شده (مانند همان ازدواج یا روزه) که عقایدش آزار و تحمیلی برای بقیه ندارد،مشخص است که هر کس حق دارد به مهملات هم باورمند باشد طور دیگر از ما فکر کردن که جای خود دارد،اینجا که سخن از خرافه زدایی شوخیست.
ما میدونیم که x باور y رو داره.
ما میدونیم که باور y برای دیگران زیان آور نیست.
این رو میپذیریم که هر کس حق باور به هر چیزی رو داره.
پرسش مهم این هست که آیا حقی هم برای دیگران وجود داره که بخوان این باورها رو تغییر بدند؟(قطعا منظور من روش فیزیکی نیست!)یا اینکه آیا ما چیزی به نام زورگویی در اندیشه داریم؟