دفترچه

نسخه‌ی کامل: بازی : آموزش
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18
لنگراندازی: بخش اول

لنگراندازی یکی از موثرترین تکنیک‌های بازی برای روابط بلند مدت است. این عمل عبارتست از انداختن تله‌های کوچک ذهنی برای آینده، که به هنگام می‌توان از آنها برای زنده کردن رابطه‌ای رو به سردی یا اخاذی جنسی/عاطفی از زن بهره برد. این تکنیک دو مدل دارد، لنگراندازی مثبت و منفی. مدل منفی آن زمانی‌ست که شما احساسی منفی، اغلب احساس خطر را در زن زنده می‌کنید. ترس از دست دادن شما قدرتمندترین عاطفه و محرکی‌ست که می‌توانید در زنان بیابید. کمتر مردی به اندازه‌ی آنکه همیشه یک پای خود را از در بیرون دارد خواستنی‌ست. لنگراندازی منفی کلکی‌ست که شما در آن به این ترس آویزان می‌شوید و جانی دوباره به رخت‌خواب سرد رابطه‌ی بلند مدت خود می‌بخشید. برای مثال در هفته‌ی نخست رابطه، چنین خاطره‌ای برای دختر تعریف می‌کنید:

- این پسره امیر واقعا خانم‌بازه.. این هفته یه پارتی راه انداخته بود... فقط دخترایی که می‌شناخت رو دعوت کرده بود.. فکر کن ۳۰-۴۰ تا دختر، ۴-۵ تا پسر... هه‌هه‌هه... همشه از این کارا می‌کنه. حتما باید ببینیش.

اکنون شش ماه از آغاز رابطه‌ی شما می‌گذرد و دختر با اطمینان از اینکه جای خاصی نمی‌روید و فتح شده‌اید و دیگر خطری رابطه را تهدید نمی‌کند، هرچه کمتر و کمتر حاضر به قرار گرفتن در موقعیت طبیعی خود، یعنی زانو زده جلوی یک مرد می‌شود. این هنگامی‌ست که شما بمب نهایی را می‌اندازید و میوه‌های این درخت را می‌چینید:

- امیر زنگ زد، این پنجشنبه یه میهمونی خودمونی گرفته.. فقط آقایون.. هه‌هه... گفت تو هم بیا، گفتم ببینم چی می‌شه.

بوم! همه هراس از دست دادن شما یکجا برمی‌گردد و چشم‌اندازی تاریک‌تر از دوزخ پیش چشمان او نمایان می‌شود. «امیر» در ذهن او برابر شده با احتمال خیانت، اشتیاق زنان دیگر، گزینه‌های متعدد برای انتخاب، پارتی‌های شبیه به سودوم و همه آنچه زنان درباره‌ی مردان دوست دارند. او با تمام وجود برای نگاه داشتن و زنده کردن آتش عشق و جلوگیری از دور شدنتان شروع به تلاش می‌کند. نتیجه: سکس مقعدی و دهانی هر قدر که می‌خواهید، برای دو ماه!
دو گرایش اصلی در بازی

دو گرایش اصلی از نظر ساختاری در بازی وجود دارد که اغلب در تقسیم‌بندی‌های بازی نادیده گرفته می‌شود. به نظر من شناخت این دو روش، و اتخاذ آن که با شخصیت و کارکتر شما سازگاری بهتری دارد می‌تواند در برخی موارد حتی سالها شما را جلو بیاندازد.

بازی زنانه: گرایش اصلی در بازی‌ست، که عبارتست از برگرداندن ورق به روی زنان، و استفاده از کلکهایی که ایشان سوار می‌کنند برپاد خودشان. عشوه، گه‌تست، دنبال نکردن، چانه زدن، وانمود کردن به اینکه او دارد دنبال شما می‌دود و ... این روش بازی مبتنی بر درک و شناخت همه جانبه‌ی روان و رفتار زن است و اینکه در واقع چه چیزی باعث کار افتادنشان می‌شود. شما با اتخاذ این روش به نظر زن مردی با جذابیت بالا خواهید آمد که همه چیز را دقیقا چنان که باید انجام می‌دهد و او را «می‌فهمد».

در این مدل از بازی همه چیز زمان‌بندی شده و دقیق و برنامه‌ریزی شده است. این روش در ذات خود واکنشی‌ست یعنی شما رفتار خود را بر مبنی حالات، رفتارها و سیگنالهایی که زن می‌فرستد تنظیم می‌کنید و بازی متناسب را برای حداکثری کردن موفقیت اتخاذ می‌کنید. تمرکز در این مدل بیشتر معطوف به نگهای آخرالزمانی، متلک‌پرانی، روتین‌های مایه‌دار و روند حرکت «با دست پیش بکش، با پا پس بزن» است.

این بازی همچنین مناسب افراد پرانرژی، شلوغ، پر رو و «برونگرا»ست. شما دائم در حال لاس زدن با زنان، دست انداختن آنها و ... هستید. حاضرجوابی، صدای بلند، حلقه‌های اجتماعی بزرگ، راحتی در جمع و عددبازی، یعنی افزودن به کل آمار موفقیت از طریق بالا بردن تعداد پیشنهادهای دوستی که می‌دهید به جای تلاش برای بالا بردن درصد موفقیت آنها از ارکان ضروری این مدل بازی هستند.

بهترین بازیکنی که این مدل را برمی‌گزیند: Mystery


[ATTACH=CONFIG]3520[/ATTACH]


البته ۹۰٪ دیگر بازیکنان نیز مدل مشابهی را انتخاب می‌کنند، چراکه درصد موفقیت آن بسیار بالاتر و برای اغلب مردان در فضای کنونی جهان انجام آن پذیرفتنی‌تر/آسان‌تر است. میستری بازی خود را در میان زیباترین زنان آمریکا(مدلهای میلیون دلاری)پی‌ریزی کرد، آیندگان بی‌گمان او را بزرگترین فیلسوف قرن بیست و یکم تلقی خواهند کرد. سبک او مناسب کسی‌ست که دخترهای بسیار زیبا، دافهای بسیار لاشی یا نوع خاصی از زنان بدخلق و آلفاندیده را به بازی می‌گیرد.

این روش بازی مزایای بسیار زیادی دارد، اما دو ایراد بزرگ آن یکی مناسب نبودنش برای روابط بلند مدت و دیگری بهای سنگینی‌ست که باید از منظر اجتماعی بپردازید. مردی که بازی زنانه دارد اغلب همه‌ی جوانب زندگی اجتماعی و فردی خود را نیز باید حول محور همین دینامیک تنظیم بکند.

بازی مردانه: گرایش فرعی و جوان‌تری در بازی‌ست که هرچند بیشینه‌ی آنچه بازیکنان مکتب قبلی درباره‌ی روانشناسی زن کشف کرده یا مورد بهره‌برداری قرار داده‌اند را از واجبات موفقیت می‌داند، تمرکز آن بیشتر به روی بازی درونی، زبان بدن و ارائه کردن تصویری‌ مبتنی بر مردانه‌ترین مرد متصور. جدیت، غرور، سکوت‌های باردار، نگاه خیره‌ به هزار کیلومتر دورتر، زبان بدن ِ آلفا و منش سنتی.

روند حرکت در این مدل «حرکت دائما به جلو» است، شما مردی هستید بی‌هیچ پشیمانی و عذرخواهی، که هرچه می‌خواهد را می‌گیرد، یا می‌رود سراغ دختر میز کناری که دارد چشمان شما را درمی‌آورد. گه‌تستها در این مدل به جای حاضرجوابی با بی‌تفاوتی یا بی‌حوصلگی پاسخ داده می‌شوند.

این بازیکن خشونتی ضمنی، گل‌درشتی عامدانه و زمختی خودآگاهی را اتخاذ می‌کند که به نظر زنها «خطرناک» اما «دوست داشتنی» می‌آید. این مردان به هنگام صحبت کردن، راه رفتن و نگاه کردن گویی در حالت اسلوموشن به سر می‌برند، با هیچ مرد دیگری ارتباط چشمی برقرار نمی‌کنند و هنگام صحبت کردن با زیباترین زنان هم ملال خود را پنهان نمی‌کنند. برخلاف مدل قبلی، هیچکدام از رفتارهای این شخص بهنگام به نظر زن نمی‌آیند و او نمی‌تواند حتی لحظه‌ای در حضور این مرد احساس آرامش و راحتی بکند، به جای آن احساس اینکه هر لحظه ممکن است این مرد را از دست بدهد یا اینکه دائم یک حرف نامربوط، یک حرکت نابجا و یا یک اشتباه کوچک با بلند شدن او فاصله دارد مزاحم همیشگی ذهن زن در حضور این مردان است.

کسی این مردان را در حال لبخند زدن نمی‌بیند، هرچند حاضرجواب و شوخ‌طبع باشند، یک ویژگی تاریک و خبیثانه‌ای در شوخ‌طبعی آنها مشهود است که زنان را همزمان می‌ترساند و تر می‌کند! این مردان به جای نگ از کنایه استفاده می‌کنند که اثر مشابهی به روی زنها دارد اما در ساختار متفاوت است و تصویر متفاوتی به جا می‌گذارد. نگ تصویر مردی معتمد به نفس و دارای جایگاه اجتماعی بالاتر را ارائه می‌کند، کنایه تصویر مردی خودپرست و بی‌تفاوت. این مدل برای روابط بلندمدت بهتر است زیرا هزینه‌ای که در رابطه می‌کنید بسیار کمتر و نوع ارزشی که از خود نشان می‌دهید قابل شرطی کردن و آرام‌آرام خرج کردن است. در مدل اول همه‌ی آنچه در چنته دارید، تمام داستان‌ها، روتین‌ها، فال‌گیری، ورق بازی، شعبده بازی و ... تا قرار هفتم هشتم از دست می‌رود و بعد از آن باید استراتژی خود را به مدلی از همین بازی مردانه دگرگون بکنید اگرنه به عنوان مرد بچه‌صفتی که حاضر نیست رابطه‌ای جدی را بپذیرد و «بالغ» بشود توسط آن زن رها خواهید شد. اما در این مدل شما از همان آغاز برجسته‌ترین، قابل اتکاترین، مستقل‌ترین و از نظر شخصیتی قدرتمندترین مردی هستید که آن زن تاکنون دیده، و نگاه داشتن شما حتی برای دقیقه‌ای برای زن موفقیت به حساب می‌اید.

از یک نظر، بازیکن نوع اول بچه سگ بامزه‌ و بازیگوشی‌ست که به نوعی رانه‌ی مادری زن را هدف می‌گیرد و زن برای «عوض کردن» و «برنده شدن» با او وارد رابطه می‌شود، به نظر زنان «این مردها همه چیزشان خوب است، فقط یک کم...»، در واقع زن نمی‌دانم همان یک کمی که می‌خواهد تغییر بدهد تمام منبع جذابیت آن مرد است و اگر از میان برود جذابیت هم با آن می‌رود. مدل دوم اما بازیکن شیر شرژه‌ی خطرناکی‌ست که زن همه چیز خود را ریسک می‌کند و برخلاف ندای درون، پیش می‌رود و دستی به سر و گوش او می‌کشد.

بهترین بازیکنی که این مدل را برمی‌گزیند: Paul Janka

[ATTACH=CONFIG]3521[/ATTACH]


پس کدام مدل بهتر است؟ بستگی به هدف و شخصیت شما دارد. اگر هدفتان تنوع جنسی کمتر از رکورد شکستن است، اگر شخصیتی درون‌گرا دارید، اگر یاد گرفتن زبان بدن و فرستادن سیگنالهای ناخودآگاه برایتان آسان‌تر از حفظ کردن تکنیکها و روتین‌های از پیش مشخص است، و اگر در کل آدم آرامی هستید بازی مردانه بیاموزید. اگر به دنبال «عدد»، هر شب یک نفر و تنوع بسیار زیاد هستید، و اگر شخصیتی برون‌گرا، پر جنب و جوش، اهل لاسیدن با زنها و در کل پر انرژی دارید، بروید خرید برای یک کلاه پشمالو.. E415

پ.ن:
از خود زنان اگر بپرسید که کدام روش بهتر است بدون استثنا می‌گویند روش دوم، اما قانون اول بازی را فراموش نکنید: به آنچه زنان می‌گویند گوش ندهید، به آنچه می‌کنند بنگرید.
به چارت زیبایی زنان بنگرید:


[ATTACH=CONFIG]3531[/ATTACH]

شاید این کمی اغراق‌شده است ولی با اندکی تخفیف می‌توان آنرا پذیرفت. جالبترین واکنشی که من اغلب از مردان کم‌تجربه دریافت می‌کنم اینست: این نمی‌تواند دقیق باشد، در یک طبقه‌بندی ده شماره‌ای، شماره‌ی پنج نمی‌تواند اینقدر زشت باشد! پاسخ من به این مردان: سر خود را از ماتحتتان بیرون بکشید. فقط به این خاطر که شما آنها را نمی‌بینید به این معنی نیست که آنها وجود ندارند. همانطورکه زنان نیمه‌ی بازنده‌ی مردان را نمی‌بینند و فقط مردان دارای «مزایا» برایشان مرئی هستند، نیمه‌ی پائینی جمعیت زنان از منظر زیبایی هم به روی ما ناپیدا هستند.

سخت‌ترین دختران این جدول برخلاف تصور مردان کم‌تجربه نقاط بالایی قله‌ی زیبایی نیست، بلکه دختران ۶ و ۷ هستند، زیرا اینها بیش از تمام آنهای دیگر طرفدار دارند و توجه مردان را به خود جلب می‌کنند: آنقدر زیبا که جذاب باشند، آنقدر نازیبا که بدست آمدنی باشند. بازیکن و غیربازیکن، آلفا و بتا اعتماد به نفس بالاتر رفتن از ۷ را به ندرت پیدا می‌کنند، و اگر هم چنان خودباوری پیدا بکنند، باز بر اثر قرار گرفتن در مجاورت کمال زیبایی زنانه حتی بازیکنان کارکشته نیز خود را متمایل به بتاشدن می‌یابند. اگرنه در جهان واقعی شما به اندازه‌ی زنی که کنارتان ایستاده ارزشمند بوده‌اید، و اگر توان دوستی با یک ۹ را دارید یعنی لابد نمود عینی آن توان هم در شما وجود داشته. مردی که به یک زن ۵ پیشنهاد می‌دهد در حد همان زن ۵ است، این تصور که برخی بتاچه‌های سطح پائین دارند مبنی بر «من اگر بروم با پائین‌تر از خودم آن زن قدر مرا خواهد دانست و با من مثل همسر سابق هفت از دهم مرا رها نمی‌کند» توهمی بیش نیست زیرا آن زن و باقی جامعه شما را در حد خودش یا پائین‌تر خواهد دید، چون رفته‌اید سراغ او.

دیگر آنکه، ما امروز از نظر علمی می‌دانیم که قرار گرفتن در مقابل زنان زیبا باعث از کار افتادن موقت مغز مرد می‌شود(اینست قدرتی که برخی زنان به روی مردان دارند!)، بازی دو راه گوناگون برای برخورد با این پدیده دارد. راه اول تصور کردن آن زن زیبا در حال انجام کاری چندش‌آور، مثل فرو کردن انگشت در بینی و بلعیدن آنچه با انگشت بیرون می‌اید، استفراغ کردن، گوزیدن، ریدن و ... است. این باعث می‌شود شما بلافاصله به موقعیت پیشین خود برگردید و اثری که زیبایی او بر شما گذاشته برطرف می‌شود. راه دیگر آنست که بلافاصله به دنبال ایرادی در چهره‌/ظاهر او بگردید، فارغ از اینکه چقدر یک زن زیباست قطعا ایرادی آنجا هست، «هه‌هه، دماغت تکون می‌خوره وقتی حرف می‌زنی»، «تو خانوادتون همه آرنج‌هاشون اینقدر تیزه؟»... اگر دختر به نظرتان بی‌نقص می‌آید یک ایراد کاذب برای او بسازید. خود عمل گشتن به دنبال یک ایراد باعث می‌شود موتور ذهنتان دوباره روشن بشود و در جهت درستی قرار بگیرد.

بازی بهتر از همه به روی دختران ۷ به بالا جواب می‌دهد چراکه از هر ده هزار مرد، فقط یکی چنان معتمد به نفس است که توان تحویل نگرفتن و دست انداختن و بی‌اعتنایی به زیبایی آنها را داشته باشد، و آنها هرگز به دیدن چنین مردی عادت ندارند و با خود می‌اندیشند که چه مرتبه‌ای باید داشته باشد که مرا آدم حساب نمی‌کند. دختران زیر ۷ اعتماد بنفس نگ خوردن، متلک و کلفت شنیدن را ندارند و باید با آنها بتابازی بکنید زیرا خودشان تردید ِ به اندازه‌ی کافی خوب نبودن را دارند و نگ شما ممکن است روی نقطه‌ی حساسی بنشیند. اینست که اگر قصد زباله‌گردی و ارتباط با تفاله‌های حاشیه‌نشین جامعه‌ی زنان را دارید بازی به درد شما نخواهد خورد.
من پرسشی از امیر گرامی در این مورد دارم که پس از مدتها هنوز نتوانسته‌ام از عهده‌ی تحلیلِ و درکِ آن برآیم! همچنین نمیدانم این را دقیقا باید کجا بپرسم، همینجا میپرسم شاید جای درست باشد.
آخرین دوست دختر من که مدتی دراز با او بودم و جدی‌ترین و صمیمی‌ترین رابطه را با او داشتم، از خانواده‌ای بود بسیار مرفه و فرهنگی، دختری شدیدا نازوپرورده و خودش از لحاظ مالی مستقل و بسیار موفق بود. جایگاهِ من با او اصلا قابل مقایسه نبود، چنانکه از لحاظ مالی من در مقابل او همچون درویشی یک لا قبا بودم در برابر پادشاه! هم‌اکنون او در یکی از کشورهای پیشرفته‌ی غربی به موفقیت‌های خویش ادامه می‌دهد و من در این منجلاب همچنان دست و پا می‌زنم. پرسش نخست که پرسش فرعی‌ست این است که چگونه می‌توان چنین وجود رابطه‌ای را توجیه کرد؟!

پرسش اصلی اما این است که یکبار او اعترافی کرد نزد من که هنوز هم مرا به شگفتی وامیدارد! من گاهی بسیار کله‌خر می‌شوم و قید همه‌چیز را می‌زنم. نقل واژه به واژه:
-داریوش یه چیزی بگم، مطمئنم فکر میکنی خلم ولی میگیم.
-بگو؛ حق خل فرض کردنِ تو هم همچنان محفوظه واسم!
-من از اینکه تو بعضی وقتا عصبانی میشی و سرم داد میکشی یا با تحکم باهام حرف میزنی، مثلا وقتی که میگی" همینی که گفتم، نمیخام یه کلمه‌ی دیگه در این مورد بشنوم" خیلی خوشم میاد!

این اعترافی بود بسیار شگفت‌آور برایم، چرا که من همیشه از بابت تندی‌های گاه و بیگاهِ خودم نسبت به او شرمگین بودم و از او معذرت می‌خواستم، وانگهی او دختری بود بسیار با صلابت که مثلا در محیط کارش جذبه‌ای داشت در حد زئوس که کسی جرئت کمترین نگاه چپ به او را نداشت و کمترین رفتار خارج از نزاکت، عقوبتی گران از طرف او می‌داشت! من هم در دختربازی بسیار کس‌دست هستم و هیچی نمیفهمم، هرچه هم تاکنون برایم پیش آمده شانس بوده! پس بعد از اینکه به وضع مسخره‌ی من خندیدید، درکم کنیدE403E415
داریوش گرامی اگر جستار را بخوانید، و پیامهای بعدی مرا، من جسته و گریخته به این موضوع پرداخته‌ام که جذابیت مرد در نظر زن عملکردی یکسره ذهنی دارد و عینیت کسی که شما هستید و چیزهایی که دارید و ... چندان نقشی ایفا نمی‌کنند. اینست که یک مرد فقیر، بی‌سواد، بی شعور، زشت، چاق، کوتوله و بازنده می‌رود با دختری ثروتمند، تحصیلکرده، زیبا، باشعور و برنده و همه انگشت به دهان می‌ماند که آن مرد چه داشته. خب آن مرد «بازی» داشته، شاید نه بازی تئوریک ِ مکتوب که ما اینجا آموزش می‌دهیم، اما دستکم نوعی از آن را. آن دختر هم به دلیلی شما را الفا دیده بوده، بله همینست حتی بتاترین مرد هم ممکن است در نظر زن آلفا بیاید زیرا زن به تمام شخصیت و کارکتر شما در یک زمان دسترسی ندارد و نمی تواند همه چیز را آنالیز بکند، یک حرکت ناخودآگاه، مثلا برگرداندن پشتتان به زن وقتی دارد صحبت می‌کند می‌تواند باعث آلفا تلقی شدن شما بشود.

درباره‌ی بخش دوم پیام شما، دیگر این دختر بیچاره چه سیگنالی از این قدرتمندتر می‌توانسته بفرستد برای تشویق و تقویت رفتاری که او، و تمام زنان دیگر در مردان می‌پسندند؟‌ زن می‌خواهد مرد ارزشمندی که بدست آوردن و در دست نگاه داشتن او چالشی مداوم است را همچون کوهی قابل اتکا در زندگی داشته باشد نه «مرد» امگای فمینیست ِ چاپلوسی که نه ذره‌ای ارزش و احترام برای خود قائل است و نه هیچ استفاده‌ای می‌تواند برای زن داشته باشد را. برخی بازی‌فروشان حرفه‌ای و تئوریسین‌های ردپیل معمولا می‌گویند زنان درباره‌ی آنچه می‌خواهند دروغ می‌گویند، درست‌تر آنست که بگوییم همه‌ی حقیقت را نمی‌گویند. وقتی زنی می‌گوید مرد لبخندزن را دوست دارد، مرد مهربان، باوفا، از خودگذشته و صمیمی را می‌پسندد و ... دروغ نمی‌گوید، منظورش آنست که این ویژگی‌ها را در مردی دوست دارد که به نظرش جذاب می‌آید. مرد بتای ناتوانی که نمی‌تواند تنبان خود را بالا نگه دارد هرچه می‌خواهد احترام بگذارد، گل بخرد، لبخند بزند و از حقوق زنان طرفداری بکند، باز هم زنی او را نخواهد پسندید. اما مردی که زن او را جذاب می‌یابد، یعنی مرد مستقل، خودرای، زورمند، مغرور، پرجذبه، خوش‌تیپ و از نظر اجتماعی پرتوان که دل هر زنی را به لرزه می اندازد، بهترین مرد دنیا می‌بود اگر گاهی لبخند می‌زد، به اندازه و به اراده‌ی خودش گل می‌خرید، گاهی هم در میان چشمهای خمار ِ خیره به دوردست‌ها و نگاه‌های سنگین طولانی جمله‌ای بکر و رمانتیک بر زبان می‌آورد و ...

پس بله، زن می‌خواهد زن باشد، و بی‌بار سنگین مسئولیت و احساس گناه و پشیمانی زندگی بکند. هیچ جای شوک و شگفتی و انگشت بر دهان ماندن هم ندارد. ولی خب زنان که نمی‌توانند نقشه‌ی همه چیز را برای شما ترسیم بکنند، آنها می‌خواهند «خودتان بفهمید»، و در این راه بسیار هم به مردان کمک می‌کنند، هر گه‌تستی که می‌کنند، هر بهانه‌ای که می‌گیرند، هر غری که می‌زنند و هر سیگنال آشکار و پنهانی که می‌فرستند به نوعی دارد به شما می‌گوید به اندازه‌ی کافی در رابطه جنم نشان نمی‌دهید، به اندازه‌ی کافی اراده ندارید، به اندازه‌ی کافی پناهگاه امنی برای او نیستید و اگر راه جدیدی انتخاب نکنید او به رغم میل باطنش مجبور به طرد شما می‌شود. من زن دیده‌ام که سالها با شوهر شل و ول ِ بتای چندش‌آور خود که مایه‌ی ننگ عنوان مرد است ساخته و به هر دری زده نتوانسته ذره‌ای مردانگی را در وجود او بیدار بکند. بالعکس، هرچه زن پیش رفته، مردک پس‌تر نشسته، هرچه زن گفته، مرد شنیده و هرچه زن زده او خورده، به این امید که چالش را نادیده بگیرد و مشکل را تشدید نکند. بتاچه‌های نرم‌پستان ِ صدانازک از این نظر به دیوانگان می‌مانند، و راهی هزار بار رفته و به سیاهچاله افتاده را برای بار هزار و یکم به امید جواب گرفتن با شدت و حدت بیشتری امتحان می‌کنند. «اگه فقط بدونه چقدر من حامی تصمیمهاش هستم، اگه فقط بدونه چقدر دوستش دارم، اگه فقط بدونه چقدر به زنا احترام می‌ذارم». او می‌خواهد بداند که شما «قادر» به حمایت کردن از او هستید، می‌خواهد توسط کسی دوست داشته بشود که خودش را شایسته‌ی دوست داشته شدن می‌داند، می‌خواهد احترام کسی را داشته باشد که احترم گذاشتن او بی‌قید و شرط و روشی برای گدایی کس نیست.

درباره‌ی دوست‌دخترتان: زن هرچه صلابت و جذبه و غرور بیشتری داشته باشد، یعنی بیشتر محتاج مرد آلفایی‌ست که از او پر صلابت‌تر، پرجذبه‌تر و مغرورتر باشد و آنچه که می‌خواهد را به او بدهد. ولی بدلیل «منطقی» بودن بتاچه‌ها عکس این ماجرا اتفاق می‌افتد: همه به موس‌موس کردن در حضور او می‌افتند و جرئت نمی‌کنند به او نگ بزنند و گه‌تستهای او را با گردن کج نظاره می‌کنند. زن بیچاره هم دائم در عذاب است که چرا یک مرد حسابی باقی نمانده تا بتواند در برابر دو متلک ساده از خودش دفاع بکند و من وقتی به او بد و بیراه می‌گویم چرا مثل احمق‌ها لبخند می‌زند؟ ماجرای غم‌انگیزی‌ست داریوش، و من دریافته‌ام که زنان به اندازه‌ی ما یا حتی بیش از ما قربانی آن هستند. من دیشب در تاپیکی بودم در فور‌چن که در آن گاهی جمع می‌شویم و به زنها می‌خندیم، کسی فرتوری پست کرد از پروفایل دوستیابی یک زنی در اوکی‌کیوپید، من به جای خنده به راستی اندوهگین شدم، به نوعی حتی شبم خراب شد و دلم برای زنی هزاران کیلومتر آنسوتر در دنیا که هرگز هم ندیده‌ام به درد آمد. ببینید افسردگی و فلاکت و احساس اضطرار از این پروفایل می‌چکد:

[ATTACH=CONFIG]3540[/ATTACH]

من ماه‌ها بود چیزی تا این حد غم انگیز نخوانده بودم!

ساعت بدن او به لحظه‌ی زنگ پایان نزدیک می‌شود و چشم‌انداز آنچه او می‌خواهد در افق نمایان نیست. زنی که به دیوار نزدیک می‌شود، تمام آنچه «خواهری مقدس» به او گفته دروغ بوده و تازه فهمیده که در بر پاشنه‌ی دیگری می‌چرخد. من هرچه پیامهای از این دست می‌بینم، بیشتر به اثر نجات‌بخش بازی هم برای زنان و هم برای مردان ایمان می‌آورم، چراکه مرد خودباخته‌ی ضعیف‌النفسی که گمان می‌کند «فمینست شدن» استراتژی جنسی‌ست، محکوم است به در تنهایی جلق زدن، و زنی هم که گمان می‌کند مردان به مدرک تحصیلی او یا به شغل او اهمیتی می‌دهند محکوم است به در سی سالگی به سر به دیوار خوردن، و تا پایان عمر در غم و عقده زندگی کردن. این جستار را دنبال بکنید من تکنیکها، تئوری‌ها و روشهای گوناگونی برای بهتر بدل شدن به مردی که می‌تواند گلیم خود را از آب بکشد در اختیار شما خواهم گذاشت. اما اگر ذره‌ای حرف من برای شما ارزشمند است، این را به عنوان حقیقتی از من بپذیرید که بازی، ارزشمندترین چیزی‌ست که یک مرد در جهان امروز قادر به آموختن آن است. ارزشمندتر از توان خواندن و نوشتن، و ارزشمندتر از سوی چشم!

من توقع زیادی هم ندارم: آسان بیاغازید، با یک مفوم ساده مثل نگ شروع بکنید. از آن در برخوردهای روزمره‌ی خود با زنان یا دوست‌دختران استفاده بکنید، اگر جواب مثبت بود، به آموختن بازی ادامه بدهید، اگرنه، آن را کنار بگذارید.
امیر جان نگرت درباره‌یِ تاثیرات N-count چیست؟ مخصوصا دربرابر آلفاندیده یا Alpha Widow ؟
جناب امیر با "قهر" چه باید کرد؟
Russell نوشته: امیر جان نگرت درباره‌یِ تاثیرات N-count چیست؟ مخصوصا دربرابر آلفاندیده یا Alpha Widow ؟

فاکتور بسیار مهمی‌ست، ما می‌دانیم که هربار زنی تپانده/رها می‌شود، هربار گیر یکی از این «بکن‌ در روها» می‌افتد، هربار بدن خود را در اختیار مردی آلفا می‌گذارد و نمی‌تواند او را وادار به تعهد (هر میزانی از آن) بکند بخشی از معصومیت، نجابت، مهربانی و خوش‌بینی خود به جهان را از دست می‌دهد. طبق تجربیات من یک دختر معمولی دقیقا ۱۲ مرد آلفا تا «همه‌ی مردا خرابن» فاصله دارد. همانطورکه جای دیگر هم گفتم زن برخلاف مرد سکس خشک و خالی را بسنده نمی‌داند، و اگر آن سکس به استخراج میزان مشخصی از تعهد، ولو در حد «روز بعد تلفن کردن» از آن مرد نیانجامد زن احساس کم بودن، کاستی داشتن و افسردگی می‌کند. زنی که نتوانسته با در اختیار گذاشتن ارزشمندترین داشته‌ی خود به پیروزی، ولو در مقادیر اندک و مشخص شده برسد زنی‌ست انباشته از کینه و عقده. حتی امگای بازنده نیز در عوالم «فمینیستی» خود، با اوهامی در حد «زنها به اندازه‌ی مردا سکس می‌خوان» و «میل جنسی زن از مرد بیشتره» و ... هم می‌داند که سکس خشک و خالی، سکس فقط بخاطر سکس در نظر زن «بکن در رو» و مذموم و ناپسند است. شما باید یک مازاد عاطفی پرداخت بکنید اگرنه زن را جریحه‌دار و زخمی رها می‌کنید.

بیوه‌ی آلفا مفهومی بسیار جالب است که برطبق آن ما می‌دانیم که پنج دقیقه از سکس کثیف و خشن با مرد آلفا برای زنان برابر با پنجاه سال تعهد عاشقانه‌ی مرد بتاست، و اگر یکبار در آغوش مردی مستقل، مغرور و کاردان آرمید دیگر تا پایان عمر به معنای واقعی و تحت‌الفظی کلمه «فاسد» شده، هر مردی را با او مقایسه خواهد کرد و قد و قواره ی ایشان را با خطکش او خواهد سنجید، خطکشی که برطبق آن تمام مردان بتا کم می‌آورند و کوتوله هستند. بسته به میزان آلفا دیدن شما، زن این مقایسه را ذهنی و در خفا و پنهانی، یا با صدای بلند و در حضور شما انجام می‌دهد. «امیر این کارو می‌کرد»، «امیر هیچوقت از این کارا نمی‌کرد»... باز بسته به میزان آلفا/بتا دیدن شما، شدت سخیفی این قیاس متفاوت است، اگر دختر مثلا گفت «امیر خیلی کمرش سفت بود، نیم ساعت طول می‌داد» یا «امیر خیلی خوب بلد بود» یعنی شما را مردی دیده هم‌ردیف سیب زمینی. گاهی هم زن این گه‌تست را به نحوی هوشمندانه می‌پیچاند و طوری وانمود می‌کند که دارد از شما تعریف می‌کند، مثلا «امیر اصلا وقت شناس نبود»، در اینجا بتاچه‌ی مفلوک به گمان اینکه وقت شناسی ویژگی خوبی‌ست و زن دارد از او تعریف می‌کند بالا پائین می‌پرد و دم تکان می‌دهد، غافل از اینکه «وقت‌نشناسی» ذاتا آلفاست و زن ترجیح می‌دهد یک ربع منتظر مردی آنقدر پرگزینه بنشیند که توان منتظر گذاشتن دختر زیبا را دارد تا مرد «با شعوری» که یک ربع زودتر خودش را به محل قرار رسانده و مثل چوب خشک این پا آن پا می شود یا سه تا قهوه سفارش داده. او دارد از «امیر» تعریف می‌کند نه از شما، اگر کمی دقت بیشتری به خرج بدهید حسرت و دلتنگی را در صدای او خواهید شنید.

اما اگر حتی زنی شما را با صدای بلند و آشکار با دوست‌پسر آلفای سابق مقایسه نکرد، شک نداشته باشید که بطور ذهنی دارد آن کار را می‌کند و اینکه چیزی نمی‌گوید احتمالا نشانه‌ی خوبی‌ست، یعنی شما را برابر یا برتر از او می‌داند.
Philo نوشته: جناب امیر با "قهر" چه باید کرد؟

Dread Games |

قهر یعنی شما به اندازه‌ی کافی اعتبار ندارید و زن از بابت ماندنی بودن شما مطمئن است. مردی که قانون «همواره یک پای خود را از در بیرون نگاه بدارید» را به انجام رسانده و همچنین لاسیدن و دلبری از زنان دیگر را متوقف نکرده هیچوقت به حال خود رها نمی‌شود، چون ترس از خیانت/رفتن او آنقدر زیاد است که رها کردنش به حال خود ریسکی پذیرفتنی نیست. قهر یعنی جواز خوابیدن با زنان دیگر. پس خود قهر کردن یعنی زیادی بتا بوده‌اید، و باید هرچه زودتر برای بازسازی تصویر خود دست به کار بشوید.


مردان به عنوان آچارفرانسه‌های طبیعت، تصور می‌کنند که تلاش برای رفع مشکل و آرام کردن شرایط راه درست است، چراکه خودشان از چالش و تنش بیزارند و در واقع هرآنچه می‌کنند برای حل مشکل و یا جلوگیری از رخ دادن آنست. ذهن زن در روابط عاطفی اینطور عمل نمی‌کند، رابطه‌ی بی‌دست انداز ِ آسان و آرام یعنی مرداب راکد و مرده، یعنی مرد بتای ملال‌آور و «بله قربان‌گو» که امیدوار است با حرف‌شنوی و عمل به آنچه زن می‌گوید مشکلات آینده را نادیده بگیرد/پیش بینی بکند/حل بکند.


یک قانون یک خطی دیگر : «هرگز حلال مشکلات نباشید، بلکه مشکل آفرین باشید». بر همین مبنی، اگر رفتار نادرست دختر را با توجه، عنایت و محبت پاسخ بدهید دختر آن رفتار را در آینده برای اخذ توجه، عنایت و محبت بیشتر تکرار می‌کند و کار به جایی می‌رسد که دیگر شما هیچ قدرتی در آن رابطه برای فدا کردن ندارید، و کاملا فتح شده‌اید، و در نتیجه جذابیتی هم برای زن نخواهید داشت. نرمش و «کوتاه آمدن» و تلاش برای رفع و رجوع مشکل تنها یک سیگنال به ذهن زن ارسال می‌کند : ضعف. شما به او «نیاز» دارید، و مردی که محتاج یک زن است در ذهن او شایستگی‌اش را ندارد.


پس به جای موس‌موس، منت‌کشی و کس‌لیسی بی‌جا، همه‌ی ارتباط خود را با او قطع بکنید. هرگز تلاش نکنید که به او زنگ بزنید، او را ببینید و یا خود را به نحوی سر راه قرار بدهید. به جای این بروید با زنان دیگر. الزاما نه ارتباط جنسی یا عاطفی جدید(اگر آنرا چه می‌دانم، «اخلاقی» نمی‌دانید)، بلکه لاس‌خشکه و گفتگو و گپ معمولی با دختران برای فراموش کردن درد دوری و تسلیم شدن به وسوسه‌ی ندای بتای درون و به ورطه‌ی کُس‌لیسی افتادن. هیچ توهمی در اینباره نداشته باشید، اینجا میدان نبرد است و هر قدم که پس بنشینید مقداری از قدرت و ارزش خود را از دست داده‌اید. اگر کوتاه آمدن درست است و نمی‌دانم «اخلاقی»ست و تسلیم قدرتی لازم ندارد بگذارید زن آنرا انجام بدهد.


اگر زنگ زد، که اگر هنوز ذره‌ای به شما علاقه داشته باشد می‌زند، با سردی و بیزاری و جملات دو کلمه‌ای با او سخن بگویید. حتی وانمود بکنید که از دوباره تماس گرفتن او متعجب شده‌اید و دعوای اخیر به نظرتان پایان رابطه بوده. با بی‌میلی و آرام‌آرام عذرخواهی او را بپذیرید و به او بفهمانید که با مقادیر بسیار زیادی از سکس مقعدی باید اعمال خود را جبران بکند! پس بدانید هر بار که زنی با شما قهر می‌کند و او را با منت‌کشی، کس‌لیسی و عذرخواهی نا به جا باز می‌گردانید یک قدم به زندگی مشترک ِ بی سکس، تبدیل شدن به موجودی غیرجنسی و «دوست افلاطونی» نزدیک‌تر می‌شوید. اما هربار که گه‌تست قهر کردن را با سربلندی و در آغوش زنان دیگر سپری می‌کنید، یک گام به سوی تخت و تاج «سلطنت» برداشته‌اید.
گه‌تست: «به نظرت اون مرده خوشگله؟/ چقدر اون مرده خوشگله»

این گه‌تست و همه‌ی فرزندان آن را(«اون مرده خوش تیپه؟»، «من عاشق فلان بازیگر/بازیکن/خواننده هستم، خیلی خوشگله/جذابه/...» و ... کلا هر گه‌تستی که در آن مردی حاضر یا غایب بدلیلی مورد تعریف و تمجید و ستایش زن قرار می‌گیرد) من در میان گه‌تستهای متوسطه قرار می‌دهم.

همانطورکه می‌دانید مرد بتا در برابر فریبندگی‌ها و بازیهای روانشناختی زن تماما بی‌دفاع است، و در واکنش به این گه‌تست اغلب دو راه را انتخاب می‌کند: یا با حقارت سکوت اختیار کرده، به خودخوری می‌پردازد و برای جلوگیری از مشکل‌ساز شدن چیزی نمی‌گوید. یا بدلیل تضاد این رفتار زن با تصویر ذهنی او از الهه‌ی مقدس و معصوم، عصبانی می‌شود و مرافعه به راه می‌اندازد. روش اول از ارزش او می‌کاهد چراکه وی را بدل به موجودی فاقد فردیت و حریم می‌کند که هرکس می‌تواند روی عواطف و احساسات او قدم بزند. روش دوم از ارزش او می‌کاهد چراکه عصبانی شدن یعنی گه‌تست را «حقیقی» دانسته و از «زیبایی» آن مرد احساس تهدید کرده و اکنون دارد پاچه‌گیری می‌کند.

عصبانیت فقط زمانی آلفاست که بی‌دلیل و غیرقابل پیش‌بینی باشد، زن درپی گه‌تست انتظار دارد که شما «عقده»ای بشوید و دعوا به راه بیاندازید. پس روش دوم هرچند به مراتب درجات بهتر از روش اول است، باز هم بتاست. راه درست برخورد با این گه تست؟ موافقت و تشدید:

- آره واقعا زیباست، ببین چه لبهایی داره.. جوون.. !
- اینجور مواقع آدم آرزو می‌کنه زن بود.. واییی، ببین مادرش چی ساخته.
- به نظرت زیباست؟ برم پیشنهاد سه راهه بدم؟ به نظرت قبول می‌کنه؟
- می‌خوای شمارت رو بدم بهش؟(با لحن شوخی، نه عقده‌ای)، ولی بعید می‌دونم به تو زنگ بزنه.
- می‌خوای اشناتون کنم؟
- آره خداییش، از تو که دختری خوشگل‌تره(با خنده).
- بدن خوبی هم داره. ای کاش گی بودم!
و ....

با این عمل نشان می‌دهید که ۱. نظر او درباره‌ی مردان دیگر برایتان مهم نیست(بازی بی‌تفاوتی)، ۲. از زیبایی و خوش‌تیپی و ... مردان دیگر احساس خطر نمی کنید زیرا خودتان را از آنها زیباتر و خوش‌تیپ‌تر و ... می‌دانید(بازی اعتماد بنفس) و ۳. فریم آهنینی دارید که این مزخرفات توان نفوذ به آنرا ندارد.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18