Dariush نوشته: ایشان به گمان من به احتمال خیلی زیاد، زن هستند:
وقت خویش را بیخود برای ترولها هزینه نکنید.
Mehrbod نوشته: اینهم دور از باور نیست.
از دیدن دوبارهی شما شاد شدم! :e303:
بزرگواران گاییدین بنده زن نیستم
[COLOR="#FF0000"]بگذارید اصل داستان رو بگم
داستانی که یک سال پیش منو به این فروم و دنیای پی یو ای کشوند
لازم به ذکره خواهرم سر نوشتنش گاییده شد پس مرحمت بفرمایید بخونیدش و بابت طولانی بودنش عذرخواهیم رو پذیرا باشید و از مسخره کردن و ساخت کمدی هم خودداری کنید موضوع برام جدیه و کس دیگه ای رو واقعا نمیشناختم که بتونه جوابی بهم بده
از همممه ی عزیزان دعوت مسکنم نظرشون رو بگند
همتون قلم قوی ای دارید و تجربه نیز .. به همین سبب مایلم نظرتون رو بدونم:[/COLOR]
واقعیت اینه که از یه دختری خوشم اومد تو دانشگاه.بیشتر از یه سال پیش بود...عصر بود نشسته بودم رو نیم کت تو حیاط منتظر کلاس اخر وقتم بودم.این اومد رد شد از جلوم دیگ فکرشو بکنید دیگه همونجا عقل و هوش مارو برد.پا شدم افتادم دنبالش ببینم کجا میره.. یکمم تابلو تعقیبش کردم گمونم یه بوهایی برد ولی خب مال خیلی وقت پیشه فک میکنم شاید الان دیگه فراموش کرده. رفتم دنبالش خلاصه و فهمیدم خوابگاهیه.سعی کردم یه مدت زیاد تو چشش باشم تا شاید یهونه ای برا جلو رفت جور شه و منم یکم به چشمش بیام و دیده بشم تا شاید خوشش اومد ازم یا حداقل میخاستم بدونه وجود دارم.برا همین گه گداری یا ا جلوش در میومدم یا پشتش حرکت میکردم "تعقیبش میکردم" که گاهی میفمید.ولی بعید میدونم یادش باشه الان.خود منم به سختی یادم میاد اسنارو چه برسه به اون
ولی دیدم نه بی تقاوت میاد میره سرشم بزور میاره بالا
برا همین یبار رفتم جلو و باهاش صحبت کردم ولی خب اون موقع ناشی بودم و دسو پامو گم کردم و اساسی آئکورد و به عقیده خودم کریپی واقع شدم.تابلو بودم کلا
شما گمونم بهش میگید مرد بتا (تا اینجا مال یه سالو چن ماه پیشه همچنان)
خلاصه این گندو هم زدمو یه مدتی سعی کردم دورو برش نباشم .دو سه ماه بعد،بعد عید بود گمونم (که میشه عید امسال 96) اتفاقی تو مترو دیدمش ولی طود گمش کردم
داشتم میرفتم کافه کتاب !!رفتم اونجا دیدم بعله خانوم هم مشرف شده همونجایی که من داشتم میرفتم !!
خیلی هندی شد نه؟ منم گول همینو خوردم ..! آخر وقت که میخواست برگرده از کافه کتاب رفتم باهاش حرف زدم.گفتم تا اینجاش هندی کره ای شده ازینجا یه بعدشم لابد فرجی میشه:))
باهاش حرف زدم گفتم هم دانشگاهی هستیمو قبلا یبار حرف زدیمو گقتم تو مترو ام دیدمتو اینا..آخرش بم گفت "لطفا مزاحم نشید آقا"
تو طول مکالمه ام تمام مدت رو برمیگردوند ازم جوا سلامم نداد
خلاصه اینکار رو هم کردو دستمونو گذاشت تو پوست گردو ..گذشت گذشت تابستون شد سه 4 ماهی ندیدمش بعد مهر امسال ترم جدیدو روز از نو روزی از نو. از یادم نرفت حسم بش بیشتر شد فقط .بته زن خیالیه بوف کورو ساختم ازش.
تو طول ترم جدیدم چن باری ا کنارش رد شدم.ولی هیچ وقت نفهمیدم که وقتی نگام مسکرد فقط یه آدم عادی میدید یا یادش میومد همه چیو و در واقع شناخته بود منو .نفهمیدم هیچ وقت .قبلا همیشه سرش پایین بود اون اوایل .انگار منو نمیدید .ولی تو پاییز که گاهی از کنارش رد میشدم نگام میکرد.گاهی فقط ..نمیدونم
بگذریم
این پاییزو زمستون از یه دختر هم رشته ایش که بصورت خونی باهام نسبت داره و فامیلامون در نتیجش یکسه کمک خاستم (دختره نمیدونس فامیل منو پس شیوه ی امنی بود)
این رفت دوس شد باهاش اطلاعات داد بهم ازش اینستاشو برام در اورد کلی نقشه کشیدیم سعی گردیم منو از طریق مجازی باهاش دوس کنیم ولی نشد پیج فیک مرتبط با علایقش زدم ولی سر یه مسله ابتدایی بلاکم کرد(هویتم فاش نشد البته توش) و خلاصه نتیجه ای نگرفتم ازین جیمز باند بازیها هم.ولی فهمیدیم که دختره ظاهرا دوس پسر گرفته.
نکته امیدوار کننده برام این بود که پسره نتیه . اهل شماله. ولی ساکن پایتخته.که هر دوی این شهر ها به اندازه کافی از منو دختره و حتی زادگاه اصلی دختره دوره.اونقدری که احتمالا همو از نزدیک ندیدن.و به این زودی هام بعیده ببینن.
لانگ دیستنس
بگذریم نکته ای که میخوام بگم این هم نیست .
نکته اینه
دو سه هفته پیش این دختره کمکیم (همون فامیلم) یدون هماهنگی با من طی یک حرکت انتحاری رفت و از طریق لینک پیام ناشناس دختره(کراشم) از قول یک عاشق دلسوخته ی گمنام (من)یه طومار عاشقانه برا دختره نوشت و بعد هم لینکو ارسال کرد برا من و گفت تو ادامش بده شاید راهت باز شد اینجوری اگرم نشد که چیزیو ا دست نمیدی فوقش یه نقشه ی منسوخ دیگه میشه اینم.
منم علی رغم میل باطنیم برابر عمل انجام شده قرار گرفتم و با همین نقشه رفتم جلو.البته علت اصلیش این یود که میدونستم هویتم فاش نمیشه پس گفتم چیزیو ا دست نمیدم.پس انجامش دادم ولی دختره جوابمو درست حسابی نمیداد از یه جایی به بعدم کلا جواب نداد. و این نقشه هم سوخت
تا اینجا که هیچی امنو امان
بدبختی ا وقتی شروع شد که فهمیدم لینک پیام ناشناس قلابی بوده .ینی اصلا ناشناس نبوده و بصورت باشناس پیام رو ارسال میکرده.بله ربات مچگیر بوده
دختره کراشم تمام مدت میدونسته که کی بهش پیتم میده
منم عکس خودم رو پروفایلم بود و دختره میدید همه چیو
حتی این رو هم دیده بود که پیام ها از جانب دو اکانت بهش ارسال میشدن
لو رفته بودیم
تو این چن هفته کاری نکردیم اما قرار شد این فامیل ما شنبه ای که میاد بصو ت مستقی بره با کراشم صحبت کنه و بگه من ازش خوشم میاد.نقشه ام اینه که فاش نکنیم که فهمیدیم که رباته مچ گیر بوده که کراشم یه وقت فکر نکنه حالا که لو رفتیم مستقیم اومدیم جلو
خلاصه این فامیل گرامی با این حرکت انتحاریش به لطف بیشعوری سازنده اون ربات مچ مارو وا کرد و الان اینجام
میخام ازتون بپرسم تکلیفم چیه؟
چیکار باید بکنم؟
آیا نقشمون منطقیه؟
آیا شانسی دارم هنوز؟
فاید چیکار کنم؟
من از اولم دوس نداشتم مستقیم به دختره بگم به لطف گند یک سری دیگه اینطوری شد.استدلالمم این بود که مستقیم به کسی بگیم ازت خوشم میاد باعث میشه جذابیتمون براش ا بین بره و خودشو میگیره و حسی پیدا نمیکنه
برا خودم اصا بارها پیش اومده ک دختره خوشش اومده ازم و مستقیم گفته و من رم کردم
ولی خب ...
باید چیکا کنم من ؟