دفترچه

نسخه‌ی کامل: بازی : آموزش
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18
«اصالت بازی»


مرد بی‌بازی در اوهام منزوی خود و از گوشه‌ی امن زیرزمین گمان می‌کند «گشایش» مهمترین بخش بازی و درصد موفقیت در آن لابد بهترین سنجه‌ی اصالت بازی‌ست. هیچ چیز بیش از تاکید روانی به گشایش، گواه بی‌تجربی در دلبری از زنان نیست. بازیکن نیک می‌داند که «آسان‌ترین» بخش بازی همانا گشایش است و گرفتن شماره شاید ۵٪ کار باشد، از شماره تا سکس جایی‌ست که بازی حقیقتا اتفاق می‌افتد. دشوارترین بخش رابطه با زن هم قرار اول است که در آن کیستی شما را سر فرصت و با کنجکاوی محک می‌زند نه شماره گیری!

قیافه‌ی من معمولی‌ست، و تنها به دختران زیبا(+۷) پیشنهاد دوستی می‌دهم، اینست که درصد موفقیت من در شماره گیری هرگز بالاتر از ۴۰٪ نرفته و نخواهد رفت. بطور پیشفرض و طبق همان قانون «احتمال»، حداقل ۵۰٪ زنانی که در خیابان می‌بینید همیشه در دسترس نیستند، ممکن است پریود باشند، ممکن است بی‌حوصله باشند، ممکن است خسته باشند، ممکن است حالشان از سر و وضع شما بهم بخورد، ممکن است لزبین باشند، ممکن است با آلفایی بسیار برجسته‌تر از شما دوست باشند و ... هزار «احتمال» دیگر وجود دارد.

از آنهایی که در دسترس هستند، یعنی به شما «امکان» ارائه‌ی بازی را می‌دهند و در دم در ذهنشان شما را رد نمی‌کنند، بازیکن خوب می‌تواند ۹۰٪ را «به رخت‌خواب» بکشاند، اما تنها راه دریافتن گشوده یا بسته بودن درهای قلب و جای دیگر یک زن اقدام به گشودن آنست و به در بسته خوردن در حداقل نیمی از مواقع بخشی‌ست که هرگز نمی‌توان بر آن فائق آمد. وقتی به سمت دختری می‌روید و او سرهای خود را میان دستانش می‌گیرد و با تاسف تکان می‌دهد هیچ راهی وجود ندارد که بخواهید او را «راضی» بکنید، راهتان را می‌کشید و می‌روید سراغ بعدی.

بازی اما در گشایش هم به شما این امکان را می‌دهد که میزان ِ جواب رد را به حداقل متصور برسانید، زیرا بازیکن تمام عوامل منفور برای زن را (که امکان تغییرشان را دارد) شناسایی و حذف می‌کند:

- موقع حرف زدن صدایش نمی‌لرزد.
- آرام و خجالتی و به دور از انظار و تندتند مشتی چرندیات سرهم نمی‌کند.
- زبان بدن، تن صدا و نوع رفتار خود را به نحوی تنظیم می‌کند که زن حالش از او برهم نخورد.
- زن را خیلی زود با یک انتخاب بر مبنی داده‌های اندک روبرو نمی‌کند و با صحبت کردن درباره‌ی موضوعات جالب، به او فرصت می‌دهد تا بخشی از او را انتخاب بکند که بازی بر آن موثر است، «به زن فرصت انتخاب می‌دهد». - ارتباط چشمی، کلامی و جسمی متناسب، به موقع و به جا برقرار می‌کند.
- با دوستان و همراهان دختر نیز صحبت می‌کند و به او اجازه می‌دهد تا او را در حال مشارکت در یک فعالیت اجتماعی نظاره بکند و از عقب‌مانده نبودن(=فمینیست نبودن)او اطمینان حاصل بکند.
ـ برای برطرف کردن هیجان، خجالت‌زدگی و دستپاچگی خودش بیش از حد لبخند نمی‌زند، دائم وول نمی‌خورد و حرکات ناشایست و بی‌جا مرتکب نمی‌شود.
- از اشتباهات مردان بتا به هنگام پیشنهاد دوستی دادن مثل تعریف کردن، دنبال کردن، التماس کردن، خواهش کردن، سریش شدن و عقده‌ای شدن پرهیز می‌کند.
- زن را به امید برقرار شدن یک ارتباط عاطفی و دریافتن زمین مشترک دائم سوال‌پیچ نمی‌کند، «کجا می‌رفتی»، «چی خوردی»، «چند سالته»..
- به آنچه زن می‌گوید گوش می‌دهد و می‌تواند یکی دو دقیقه گفتگوی مرتبط با آنرا طراحی و رهبری بکند.
- بامزه و شوخ است اما دلقک‌بازی در نمی‌آورد.
- رفتار او این پیغام را مخابره می‌کند که بجز این دختر، دختران دیگری هم در این جهان هستند و زندگی او به سرانجام این رابطه وابسته نیست؛ «محتاج» نیست.
و ...


با رعایت تمام نکات بالا، من ادعا می‌کنم که درصد موفقیت یک بتای بی‌بازی ِ از نظر ظاهر معمولی که «بازی رقم‌بالا» اتخاذ می‌کند و به روزی صد دختر می‌گوید «شماره بدم؟»، تا بازیکن ِاز نظر ظاهر معمولی که موارد بالا را در کل پروسه‌ی آشنایی رعایت می‌کند بسیار کمتر است. شما یا می‌توانید صحت این ادعا را شخصا بیازمایید، یا از گوشه‌ی زندان انزوای جنسی و عاطفی خود زوزه‌های حقارت را ادامه بدهید و سر به دیوار بکوبید که «کو آزمایش دابل بلایند؟» و «کجاست پییر رویو»!


اما آیا «گشایش» اساسا معیار درستی برای سنجش اصالت بازی‌ست؟ قطعا خیر. کُل فرصت شما برای نمایش توانایی‌ها و اساسا آنچه «بازی» تلقی می‌شود چند ثانیه است، اگر دختر از تیپ و ظاهر شما خوشش نیامده باشد حتی از اینهم کمتر! شما گروهی دختر در دسترس، یعنی دخترانی که درپی یافتن مرد ارزشمند هستند به من بدهید و درصد موفقیت من با ایشان ۱۰۰٪ خواهد بود، اما دختران در حال قدم زدن در خیابان در دسترس نیستند(چنانکه بالاتر گفته شد).

خصوصا اینکه در ایران حالت پیشفرض موقعیت ذهنی همه‌ی زنان جواب منفی‌ست! یعنی زن بطور پیشفرض به همه می‌گوید «نه»، مگر زمانی که آمده تا پا بدهد. شما اگر در روز بروید به صد زن پیشنهاد مستقیم ِ بتاوار بدهید احتمالا ۹۰ تا به شما نه خواهند گفت، زیرا از لاشی‌تلقی شدن می‌ترسند، در خیابان اغلب فقط عمله‌های درب و داغان با ایشان صحبت می‌کنند، اسم دوستی‌های خیابانی بد در رفته و ... اینست که در آغاز اگر جلو بروید و مثلا بگویید «ببینم راه رفتن تو اون کفشها سخت نیست؟» ۹۰٪ دختران اصلا جوابتان را نمی‌دهند و وانمود می‌کنند که حرفتان را نشنیده‌اند، یا اگر بگویید «خانم عذر می‌خوام می‌تونم بیشتر باهاتون آشنا بشم» باز وضع همینست، یا خیلی بدتر، بلافاصله دست رد به سینه‌ی شما می‌زنند. اینست که باید در واقع جایگاه خود را از موقعیت «دست رد خورده» بالا بکشید، چنانکه باید خود را بطور پیشفرض دست رد خورده حساب بکنید و اکنون درپی یافتن راهی برای تغییر نظر زن باشید.

بازیکن بر این دشواری از طریق صحبت کردن با زن قبل از دادن پیشنهاد دوستی فائق می‌آید و از این طریق از باقی بتاچه‌ها جلو می‌افتد. شما با صحبت کردن بدون توقع جواب شنیدن به زن فرصت بیشتری می‌دهید تا درباره‌ی شما تصمیم بگیرد، نرم بشود، احساس آشنایی بکند و ... پس اساسا موفقیت در گشایش هیچ نمی‌تواند معیار خوبی برای سنجش اصالت بازی باشد، معیارهای بهتر برای سنجش اصالت بازی:

> دوره‌های خشکسالی چه مدت طول می‌کشند؟
آلفا: ندارد!
بازیکن: چند روز/یکی دو هفته
بتا: چند هفته/چند ماه
امگا: «ارزش انسان در گرو سکس نیست»/«سکس بردگی‌ست!»

> از آشنایی تا سکس چقدر طول می‌کشد؟
آلفا: هر مقدار که او بخواهد.
بازیکن: کمتر از یک هفته.
بتا: بیش از یک هفته.
امگا: «هر وقت زن احساس آرامش و راحتی کرد»/«زن‌ها چندش‌آورند!»

> از آشنایی تا ابراز عشق دختر چقدر طول می‌کشد؟
آلفا: قرار اول/بلافاصله پس از سکس اول.
بازیکن: کمتر از یک ماه.
بتا : خود او اول ابراز عشق می‌کند.
امگا: «یک ساعت»/«عشق وجود ندارد، زنها همه پولکی هستند»!

> کالیبر زیبایی دخترانی که به رخت‌خواب می‌برد چند است؟
آلفا: +۸
بازیکن: +۷ !
بتا: ۵-۷
امگا: «زیبایی نسبی‌ست»!/«زنها همه در درون زشت هستند»

> میانگین وزن دخترانی که او به رخت‌خواب می‌برد چقدر است؟
آلفا: ۵۰ کیلو
بازیکن: ۵۰-۶۰ کیلو
بتا: +۶۵- ۸۵ کیلو
امگا: «نگاه ابزاری به زن منفور است»!/«تمام زنها چاق و زشتند»

> میانگین شرکای جنسی زندگی او در سرتاسر زندگی چندتاست؟
آلفا: +۲۰ تا
بازیکن: + ۱۰۰ تا
بتا: زیر ۱۰-۱۵
امگا: «کیفیت مهمه نه کمیت»!/«من اجازه نمی‌دهم کیرم ارزشم را مشخص بکند».

> میانگین سنی زنانی که به رخت‌خواب می‌برد چقدر است؟
آلفا: ۱۶ سال!
بازیکن: ۲۵ سال
بتا: هرچه گیرش بیاید!
امگا: «زنان با تجربه جذاب‌تر هستند»! / «زنهای پیر قابل تحمل‌ترند»

> مقبولیت اجتماعی او در میان هم‌گروه‌هایش در چه حدی‌ست؟ چند دوست مذکر دارد؟
آلفا : +۲۰ تا
بازیکن: ۲۰-۵۰ تا
بتا : زیر ۱۰ تا
امگا: «من دوستی با زنان رو ترجیح می‌دم!»/«دوستی وجود نداره»!

> به چند زن پیشنهاد دوستی داده؟
آلفا: زیر ۱۰۰ تا
بازیکن: + ۱۰۰۰ تا
بتا: زیر ۵۰ تا
امگا : «پیشنهاد دادن به زنان و دنبال کُس راه افتادن بتاست!»/«زن‌ها همه خرابن!»

> با چند زن دوست «افلاطونی» بوده؟
آلفا: +۳۰ (دختران را فرندزون می‌کند)
بازیکن: +۵۰ (دختران را قلاب می‌کند)
بتا: -۱۰ (با دختران واقعا دوست می‌شود!)
امگا: +۳۰ (همه او را فرندزون می‌کنند)!


E11b
گمانه‌ای درباره‌ی «ماهیت» نگ

«نگ قدرتمندترین ابزار دلبری در دستان مرد است».

اما نگ دقیقا چیست؟
زمانی که میستری مفهوم نگ را کشف و نام‌گذاری کرد تعریفی که برای آن ارائه داد عبارت بود از «گفتاری که اعتماد بنفس دختر را موقتا پائین می‌آورد». نیک سووی، به نوعی با «بدعت‌گذاری» ایده‌ای نوین پیش کشید و آنرا راهی برای «سلب اعتبار» از خودتان در مقام کسی که قصد دارد مخ دختر را بزند تعریف کرد. نیک معتقد بود که زنان ذاتا مقدار اندکی از بیزاری نسبت به مردی که به ایشان علاقه نشان می‌دهد احساس می‌کنند و نگ شما را از جایگاه مردی که دارد از او دلبری می‌کند بالا می‌کشد به جایگاه کسی که «هنوز نظر قطعی خود را پیدا نکرده». من شخصا با تعریف میستری موافقم. اما در کل چندان مهم نیست، آنچه اهمیت دارد توانایی پیاده سازی درست یک نگ کارآمد در معنی اصیل آنست. شامورتی بازی سووی پیرامون این مفهوم برآمده از آن بود که وقتی مرد بتا با زنی صحبت می‌کند و آنچه می‌گوید چیزی‌ست بجز «چقدر شما زیبایی» برای خودش پیشرفت محسوب می‌شود. اما بازیکن حرفه‌ای‌تر باید بتواند میان «نگ» و آنچه بسیار شبیه آنست اما «دقیقا» خود آن نیست تفکیک قائل بشود.

> بد و بیراه: «اون فکه یا سلاح کشتار جمعی؟!»
چیزی که مردان تازه‌کار و بتاچه‌ها اغلب با نگ اشتباه می‌گیرند، توهین و بد وبیراه بار زن کردن است. آنچه زن را در حالت تدافعی قرار می‌دهد نگ نیست. بد و بیراه کارکرد خودش را دارد، زمانی که دختر شروع به سرکشی کرده، فرمان‌برداری نمی‌کند، در حال تحریک اعصاب شما با هدف برانگیختن «آلفای درون» از طریق خشمگین کردنتان است، زمانی که در جمع به شما بی‌احترامی می‌کند.. بد و بیراه ِ طنزآلود روشی‌ست برای ساکت کردن زن بدون «عقده‌ای» شدن. زمان ِ آنهم یا درون رابطه‌ی بلندمدت است، یا با دختران بسیار وقیح و ناجور است که در واقع شما اهمیتی به سرنوشت رابطه نمی‌دهید. در مراحل آغازین رابطه بد و بیراه اگر با تحریک دختر بوده باشد «عقده» و اگر بی‌تحریک او باشد خشم خطرناک بتای سرخورده تلقی می‌شود.

> دست‌انداختن: « قیافت منو یاد زیزی‌گولو می‌اندازه، نمی‌دونم گوشای گنده‌اته یا چشمهای ریزت؟».
این یک تکنیک دیگری‌ست که اغلب با نگ اشتباه گرفته می‌شود. دست‌انداختن دختر عملی‌ست بسیار خوب و شایسته، او را در موقعیت روانی کاملا مناسبی قرار می‌دهد و در میان جذاب‌ترین ویژگی‌های یک مرد است. اما، این همچنان یک نگ نیست! دست‌انداختن دختر در او احساس نزدیک شدن به مردی برجسته و ارزشمند را پدید می‌آورد، که خوب است، وانگهی کارکرد نگ را ندارد زیرا نگ سلاحی‌ست برای خفه کردن پرنسس درون زن و «نشاندن او به جای خودش» نه ابزاری برای دلبری مستقیم. زنان در شرایط عادی به شما این فرصت را نمی‌دهند که شروع به دلبری از ایشان بکنید، شما نیازمند موشکی هستید که برجک گه‌تست و ... او را هدف بگیرد و برای لحظه‌ای موقعیت خروج از موضع دفاعی را به شما بدهد. پس دست‌انداختن دختر هم نگ نیست.

> نگ: پس چیست این سلاح کشتارجمعی؟! ابزاری برای قرار دادن زن بطور زیرجُلی و به دور از رادارهای آماده به سلاخی او برای خنثی کردن این رادارها. برای منحرف کردن توجه از شما، به او. برای پدید آوردن احساس نقصان موقت و گذری در او به جهت اخذ فرصت برای انجام «جادو». ویژگی‌های اصلی آن عبارتند از اینکه: دختر متوجه نگ خوردن نمی‌شود، اثر آن کاهش اعتماد بنفس او بطور لحظه‌ای است، او را خودآگاه می‌کند، او را در تناسب با شما در موقعیت فروتری قرار می‌دهد و بدون آنکه او را در موقعیت دفاعی قرار بدهد شما را از موضع منفعل بیرون می‌کشد. بسیار خب، یک مثال ایده‌آل برای فهمیدن آنکه نگ خوب چگونه باید باشد:

(بازیکن با لحنی صادقانه و چهره‌ای حقیقتا دلنگران): «گُلم، چرا صورتت اینقدر خسته به نظر می‌رسه؟ زیر چشمات گود افتاده. آخه یکم مراقب خودت باش»

[ATTACH=CONFIG]4229[/ATTACH]

از هر ده بار، نُه بار دختر حرف شما را تائید می‌کند، خودش را جمع و جور می‌کند و می‌کوشد دلیل خسته بودنش را توضیح بدهد حتی اگر پنج دقیقه پیش از خوابی ده ساعته برخاسته باشد! این یک نگ ایده‌آل است که من از آن بارها با موفقیت ۱۰۰٪ استفاده کرده‌ام. از آن الهام بگیرید و نگ‌های تخصصی خودتان را بر مبنی آن اختراع بکنید. E414
«لبخند بتا» یا «پوزخند آلفا»

ابتدا بخوانید: ۱. لبخند زدن با جایگاه نازل اجتماعی مرتبط است و ۲. زنان مردان شاد را از همه کمتر جذاب می‌یابند.

زن چاق و پیر هنگامی که می‌کوشد به مردان درس «خانم بازی» بدهد، چشمش را هم کور می‌کند: «زنان عاشق مردانی هستند که همیشه لبخندی بر لب دارند». لبخند عملی‌ست منحصرا انسانی، در باقی حیات وحش نمایش دندانها روشی‌ست برای اعلام هشدار به مهاجم. در انسان ولی این مثل بالا بردن کف دست‌ها که نشان دهنده‌ی خالی بودن آنها از سلاح است، تبدیل به روشی شده برای نشان دادن حُسن‌نیت و «فرمان‌برداری». اینست که لبخند زدن احتمالا بدترین عمل متصور است. جالب است که مردان بتا وقتی می‌خواهند با کُس‌لیسی خود را بیش از همیشه تحقیر بکنند یا وقتی مظطرب هستند و می‌خواهند با یک دختر غریبه‌ی زیبا حرف بزنند بیش از همیشه لبخند می‌زنند تا سیگنال «بی‌خطر» بودن ارسال بکنند! ما اما می‌دانیم که کمتر چیزی در جهان سکسی‌تر است از خطرناکی!

اما زنان درباره‌ی شیفتگی نسبت به یک چیزی «شبیه» لبخند دروغ نمی‌گویند، طبق معمول تنها اشاره‌ای گنگ و مبهم به آنچه می‌خواهند می‌کنند و توقع دارند که مرد باقی را خودش بفهمد. آنچه ایشان جذاب می‌یابند نه «لبخند»، که «پوزخند» تمسخرآمیز و مشکوک است. تفاوت میان ایندو، زمین تا آسمان است. پوزخند آلفا:

[ATTACH=CONFIG]4263[/ATTACH]

شعبان بی‌مخ در حال نمایش پوزخند ابرآلفای خود. چشمانی سراسر ریشخند، گردن افراشته، لبان کجکی، غبغب بادشده..

لبخند بتا:

[ATTACH=CONFIG]4264[/ATTACH]
گردن کج، نیش ِ باز، پولیور پرفسوری... عینک! اگر بیل گیتس نیستید، اما این شکلی هستید، بهتر است همین حالا بروید سکه‌های مهریه را خریداری بکنید..!

تفاوت را بشناسید و اعمال بکنید..
انواع بازی از منظر ساختاری :
عوضی بامزه


انرژی بالا، شلوغ، تکه‌پران، متلک‌پران، دارای ظاهر «همه‌ دنیا به تخم من است»، دائم در حال دست انداختن دختران و چپ و راست نگ زدن به ایشان. عوضی بامزه برای زنان خواستنی‌ست چراکه با تمسخر ایشان نشان می‌دهد که نظر و عواطف و دیدگاه‌های ایشان چندان برایش جدی و مهم نیست، زن او را بسیار بالاتر از آن می‌بیند که بخواهد خود را با مسائلی چنان پست و حقیر درگیر بکند.

اگر بازی «عوضی بامزه» با طبع شما سازگارست و آنرا اتخاذ کرده‌اید، دو اشتباه بسیار مهلک و بسیار رایج هست که اغلب بازی‌آموزان در مسیر آن مرتکب می‌شوند(خود من سالها مرتکب می‌شدم)و شما با پرهیز از آنها بسیار جلوتر خواهید بود:

1. تبدیل شدن به «میمون رقاص». مردی که سرگرم‌کننده، بسیار جالب و دلنشین است اما هیچ جاذبه‌ی جنسی ندارد. اینها مردانی هستند که بجز مزه ریختن، جوک گفتن، دست انداختن و متلک پراندن چیز دیگری برای ارائه ندارند. مزه‌ریزی در مقام عنصری برای جذب زنان اما، کنترل‌شده و محدود است، و مکمل ِ منش ِ مردانه و جذاب او نه محور شکل‌گیری آن. اگر بخواهیم رفتار این بازیکن را تقسیم بکنیم، یک سوم عوضی‌بازی‌ست، یک سوم مسخره‌بازی و یک سوم جدیت.

مردی که فقط مسخره‌بازی و عوضی‌بازی دارد بی‌هیچ جدیتی، صرفا یک کمدین خوب است، هم‌نشینی با او لذت‌بخش است اما سکسی تلقی نخواهد شد. مردی که فقط مسخره‌بازی دارد و در عوضی‌بازی و جدیت کم می‌گذارد یک دلقک است، نه همنشین جذابی‌ست و نه سوژه‌ی جنسی مناسبی. مردی که میان این سه تناسب درست برقرار کرده، پروردگاری‌ست میان مردان که زن برای دسترسی به قضیب او برای خودش جفت‌پا می‌گیرد!

2. کُشتن ِ جوک. این برای مبتدی‌ها بیشتر اتفاق می‌افتد، و یادآور روزگار بتایی اوست. که طی آن مزه‌ای که پرانده شده و خنده‌ای که در آن لحظه آفریده را تا مرز لوث شدن تکرار و یادآوری و بازگو می‌کنند. فقدان خودباوری و اعتماد بنفس او راه خود را به کنش و منش می‌یابد. بتاچه، باور نمی‌کند که توانسته زنی را بخنداند و به امید تکرار مجدد آن، دائم به همان جوکی که کار کرده باز می‌گردد و از این طریق آنرا تهوع برانگیز می‌کند.

بازیکن برجسته یک لطیفه می‌گوید، زن خندان را با یک تکه‌ی آبدار درباره‌ی لرزیدن سینه‌هایش هنگام خندیدن سورپرایز می‌کند، یک لطیفه‌ی حتی بامزه‌تر می‌گوید، سپس بلافاصله پیرامون‌ «غذای لای دندان» به زن نگ می‌زند و در آخر وقتی او را حسابی خیس و خراب کرده بود، جدی می‌شود و شروع به بازگفتن ماجرای عجیبی که هفته‌ی پیش برای او اتفاق افتاده می‌کند. این مشکل دومی پس یکی دو ماه تا یکی دو سال، بسته به میزان «بتا» بودن شما در روزگار پیش از بازی خود به خود برطرف می‌شود ولی اگر بتوانید آگاهانه از همین حالا جلوی آنرا بگیرید بازی شما بسیار موثرتر خواهد بود.

مایحتاج: حاضرجوابی، انرژی بالا، روابط عمومی بالا، سخن‌دانی، آشنایی کامل با روانشناسی زن، آشنایی مقدماتی با تکنیک‌های AMOG، اطلاعات عمومی بالا، شخصیت ذاتا دینامیک..
انرژی مورد نیاز: بالا
شخصیت: برون‌گرا
میزان اثربخشی: بسیار بالا

مغرور بی‌تفاوت


این احتمالا موثرترین، قدرتمندترین و دشوارترین نوع بازی از نظر ساختاری‌ست، تمام انواع دیگر بازی کار می‌کنند زیرا در بطن خود به نوعی همین پیام «بی‌تفاوتی» را به مغز زن ارسال می‌کنند. اما انجام آن در قالب مدل سوار و غالب ِ ذهنی و رفتاری برای مردی که حقیقتا اهمییت می‌دهد بسیار بسیار دشوار، شما می‌توانید وانمود بکنید که عوضی هستید، بدوی هستید، بتا هستید و ... اما هرگز نمی‌توانید اهمییتی ندادن را تقلید بکنید. زمانی که دختری ۸ از ۱۰ شما را گه‌تست می‌کند، شما را دست می‌اندازد، یا از اینها بسیار بدتر، به شما ابراز علاقه می‌کند بی‌تفاوت ماندن عملا غیرممکن می‌شود. ۹۹.۹٪ مردان به این چالشها و محرکهای بیرونی توسط زنان واکنش نشان می‌دهند، اما آن یک در هزاری که نسبت به تمام زشتی‌ها و زیبایی‌های زنان بی‌تفاوت است ایشان را شیفته و شیدا می‌کند.

بیشتر بتاچه‌ها وقتی این مدل را اتخاذ می‌کنند آن را با سگ‌محلی و تحویل‌ نگرفتن زنان و ... اشتباه می‌گیرند، سگ‌محلی خشک و خالی یعنی من امگایی درخودمانده هستم که نمی‌داند چطور با دختران صحبت بکند، مسئله «بی‌اعتنایی فعال» است، یعنی شما با دختر حرف می‌زنید، اما به حرف او اهمیتی نمی‌دهید، با دختر می‌روید سر قرار، اما تمام مدت دختران دیگر را دید می‌زنید و ... متوجه ماجرا هستید؟ بی‌تفاوتی و بی‌اعتنایی فعال، نه منفعل. یک نمونه‌ی خوب «مرد پوکردوست» است، که میان حلقه‌های بازیکنان تبدیل به اسطوره‌ای شده و آیندگان احتمالا او را با تحسین و شگفتی به خاطر خواهند سپرد:

[ATTACH=CONFIG]4265[/ATTACH]

این مردان اغلب ارتباط تنگاتنگی با ارزشهای بطور کلاسیک مردانه دارند، بیشتر ساکت هستند، قبل از هر سوال چند لحظه سکوت می‌کنند و طرف را برانداز می‌کنند سپس پاسخ می‌دهند، همه چیز آنها سیگنال «بی‌تفاوتی» را ارسال می‌کند، از راه رفتنشان، تا واکنش نشان دادنشان... مثلا اگر یک بمب آنطرف خیابان منفجر بشود اخرین کسی که سر خود را برمی‌گرداند اوست! هر جمله‌ای را از دهان اینها باید با سلام و صلوات بیرون کشید.. منش او اوقاتی که درحال مخابره‌ی بی‌تفاوتی نیست، جدیت را در خود دارد. من پیشتر در زندگی چند باری توسط این مردان AMOG شده‌ام، اینست که می‌دانم دقیقا چه اندازه توانا هستند..

مایجتاح: بی‌تفاوتی ذاتی و اصیل، آرامش، هوشمندی، آشنایی مقدماتی با روانشناسی زن.
انرژی مورد نیاز: پآئین
شخصیت: درون‌گرا
اثربخشی: بالاترین
بازی مرد غارنشین:
مرد زمخت ِ نه چندان باهوش ِ به شدت مذکر ِ بدوی. «قدرت» بن‌مایه‌ی درونی و بیرونی جذابیت مرد است و این مردان ظاهر، منش، کنش و کلامشان همگی سیگنال قدرت به حداکثر میزان متصور و به بدوی‌ترین شکل ممکن را صادر می‌کند. یک عکس از هر توصیفی گویاتر است:

[ATTACH=CONFIG]4266[/ATTACH]

مایحتاج: قد بالای ۱۸۵، صدای کلفت، گردن کلفت‌تر، حدافل دو برابر وزن بدن پرس‌سینه، آشنایی با هرم قدرت مردان و تکنیک‌های AMOG کردن، یک درک مبتنی بر احساس تصاحب و تعلق نسبت به همه چیز و همه کس.
انرژی مورد نیاز: نسبی
اثربخشی: بالا
بازی کنتر بالا


که طی آن شما هیچ تکنیک پیشرفته‌ای اتخاذ نمی‌کنید، خود را اصلا تغییر نمی‌دهید و به جای آن تعداد پیشنهادهای دوستی که به دختران می‌دهید و قرارهای اول خود را افزایش می‌دهید. من همیشه به دنبال ارتقاء کیفی بازی و رساندن آن به تعالی مطلق بوده‌ام، بالا بردن درصد موفقیت و ... اما با این وجود کسی را می‌شناختم که در طی هشت سال بیش از ده هزار پیشنهاد دوستی به دختران داده بود، ده هزار! و هم شمارگان و هم کالیبر کُس‌هایی که می‌کرد از من بسیار بالاتر بود. هیچ بازی خاصی هم نداشت، یک بار که من با او بیرون رفتم یک لاینی شبیه به این را: «خانم من واقعا دختر به این باسلیقگی ندیدم، چه کیف قشنگی، از کجا خریدی یکی برای دوست‌دخترم بخرم؟»، به حداقل سی دختر گفت و از هشت تای ایشان شماره گرفت.

شمارگان بالا باعث می‌شود بازی درونی شما نیز تقویت بشود، ذهنیت شما اینست که اگر این نشد بعدی، و این دقیقا ذهنیت درست در برخورد با زنان است، آنها بطور ناخودآگاه این بی‌اعتنایی شما را حس می‌کنند، و آنرا به ارزش بالا تعبیر می‌کنند(هرچند به من پیشنهاد دوستی داده ولی آنقدر براش مهم نیستم که موس‌موس کنه). این بازی برای کسانی مناسب است که هیچ ترسی از پیشنهاد دادن ندارند، یک گروهی مردان عجیب و غریب هستند که این بخش از رابطه ( که برای مرد و زن معمولی دشوارترین آن است ) را به آسانی و بی‌هیچ دلنگرانی به انجام می‌رسانند. «نه»ی زن برای ایشان هیچ معنا و مفهومی ندارد و ذره‌ای بر آنها اثر منفی نمی‌گذارد، اینست که بازی رقم بالا برای آنها بسیار بهتر از تلاش برای بهبود وضعیت است.

بعضی‌ها هستند که بطور ذاتی از پیشنهاد دوستی به زنان دادن هیچ احساس شرم، ناراحتی یا اضطرابی نمی‌کنند. کنتر بالا بهترین سبک بازی برای اینهاست. یکسری ها هم هستند که به کلی با تغییر هر جنبه‌ای از شخصیت خود برای جذاب‌تر شدن در نظر زنان مشکل دارند، و شخصیت خودشان هم هیچ جذابیتی ندارد. بازی شمارگان بالا برای این مردان بهترین و شاید تنها گزینه است.

مایحتاج: زمان زیاد و یک میزان مشخصی از «بی‌رگی»
انرژی مورد نیاز: بسیار بسیار بالا
اثربخشی: بسیار پائین
شخصیت: برون/درون‌گرا. بجز بخش پیشنهاد دادن کار دیگری نمی‌خواهد بکنید!
بازی مرد بتا!

که در واقع عدم وجود بازی‌‌ست، و در ایران به گمانم تنها مدل رایج از آن و بدنام‌ترین شکل آن! شما تا لحظه‌ی سکس ادای مرد بتای دلباخته‌ی مشتاق به تعهد ِ صادق و مهربان را در می‌آورید، بلافاصله پس از آن سوئیچ می‌کنید به «عوضی بامزه» یا «آلفای بی‌اعتنا» یا اصلا غیبتان می‌زند! دختر این را شکست جنسی خود تلقی می‌کند که «چرا اینجوری شد؟» و این پرسش او را به جنون هورمنی/جنسی می‌کشاند، او گمان می‌کند که لابد از منظر جنسی عملی یا ویژگی بسیار ناخواستنی داشته که باعث بیزاری شما شده، و برای جبران آن با توانی چند صد برابر می‌کوشد.

این روش بازی برای روابط بلندمدت خوب است چراکه تمرکز آن به روی جذاب شدن پس از رابطه‌ی جنسی‌ست نه پیش از آن، در حالی که هدف من و بیشتر بازیکنان جذاب شدن برای رسیدن به رخت‌خواب است. زن سوی بتای شما را دیده پس برای باز زنده کردن آن و فتح مجدد شما اگر بشود تا ابد نیز تلاش می‌کند، شما نیز تا ابد آن را پنهان می‌کنید، و هر از چند گاهی ذره‌ای بتابازی در می‌آورید تا مبادا کُس خسته بشود و از دست برود، اما بجز آن کارکتر بی‌تفاوتی و یا عوضی خود را حفظ می‌کنید. واقعیت اینست که زن به اطمینان‌بخشی‌ها، آرامش روانی منتج از تعریف شنیدن و قابلیت اتکای مردان بتا هم نیاز دارد، دلیل بی‌ارزشی امروز آنچه بتا برای ارائه دارد فراوانی بی‌پایان آن در قیاس با کالای مرد آلفاست، اگرنه برای مثال دخترانی که به «معبد» فرستاده شده‌اند، امکان ندارد در دوره‌ی پس از معبد(بین شش ماه تا یک سال)برای یک «بازیکن» یا مرد «آلفا» تره هم خرد بکنند.


مشکل این بازی آنست که شما از گله‌ی باقی مردان بتا قابل تمایز نیستید، و باز باید به نوعی از بازی «کنتر بالا» رو بیاورید تا جواب بسنده بگیرید. یک مشکل اخلاقی هم دارد که بر مبنی دروغ‌گویی و فریب‌کاری شکل گرفته.. بعضی‌ها گویا با این کار مشکل دارند E10c.

یک اشتباه بسیار مهم اینست که شما هرگز نباید «اشتباهات» مردان بتای معمولی را مرتکب بشوید، بلکه فقط شخصیت مرد بتا را، نکات مثبت شخصیت او را بازتولید بکنید و حواستان باشد که سیگنال متضاد ارسال نکنید که شاخک‌های دروغ‌یاب دختر آنها را شناسایی بکنند(مثلا لبخند محجوب بزنید و همزمان جوک پائین‌تنه‌ای تعریف بکنید!). شاید کسی اعتراض بکند که اشتباهات مرد بتا دقیقا همان نکات مثبت شخصیت اوست، اعتراض کاملا بجایی‌ست و همینست که این سبک از بازی را از جذابیت ساقط می‌کند!٬

مایحتاج: آشنایی دانشنامه‌ای با تئوری بازی، قوه‌ی فریبکاری، عدم وجود وجدان، طبع ذاتا بتا، پایمردی ...
انرژی مورد نیاز: کم
اثربخشی: بسیار بسیار پائین
شخصیت: درون/برون‌گرا.

نکته: اگر آدم بی‌وجدانی هستید(آفرین!)، و همت بالایی هم دارید، دختران فوق‌العاده زیبایی را از این طریق می‌توانید به رخت‌خواب بکشید.
نابغه‌ی شکنجه‌شده

این هنرمندان ِ معتاد ِ خودپرست ِ قطع ارتباط با واقعیت را دیده‌اید؟ یک چنان تصویری. من سالها از این روش بهره می‌بردم. در خارجه یک ویلن سل دست می‌گرفتم، گوشه‌ی خیابان می‌نشستم و شروع به نواختن قطعه‌ای پر سوز و گداز می‌کردم و کسهای ۹ از ۱۰ می‌ایستادند و با چشمان خیس مرا تماشا می‌کردند، بعد که تمام می‌شد من بلند می‌شدم و زیباترین زن حاضر را با لحنی جدی و نگاهی عمیق خطاب می‌کردم که « چشمهات چقدر به نظرم آشنا میان.. انگار تو یه رویای نیمه فراموش شده دیده باشمشون.. منو یاد این قطعه می‌اندازن»، و یک کس‌شعر کوتاهی می‌نواختم و به شما می‌گویم، وقتی سر بلند می‌کردم کُس گویی هیپنوتیزم شده بود!(بله، تکه را از داستایوفسکی ربوده بودم!)..

نابغه‌ی شکنجه شدن نیاز به نمود عینی دارد، نه نمودی برجسته و حقیقتاً نبوغ‌آمیز، اما حداقل یک نمود عینی قابل نمایش لازم است. پس اگر قابلیت بی‌ارزش و انتزاعی و مضحکی مثل همین توانایی‌های «هنری» یا «فلسفه‌دانی»، یا هر «استعداد» دیگری که نمی‌توان هرگز آنرا به پول تبدیل کرد دارید، با اتخاذ یک رهیافت «همه دنیا نفهم هستند» و «مرا هیچکس درک نمی‌کند» و «مُردم از اینهمه بلاهت» زنان را شیفته و شیدای خود می‌کنید. اصلا هم نیازی نیست در آن توانایی برجسته یا حتی خوب باشید، زنان نه تنها خود از نبوغ در عالی‌ترین شکل آن بی‌بهره‌اند، بلکه توان بازشناسی آن در دیگران را نیز ندارند و نوازندگی منی که اگر نبود اشتیاق مادرم به قرار دادن پسر خود در ویترین و نمایش «استعدادهای» او در میهمانی‌های شبانه و پز دادن از طریق او هرگز دست به ساز نمی‌زدم، با همان امگای بدبختی که از سه سالگی روزی شانزده ساعت تمرین کرده یکسان، چه بسی حتی برتر تلقی می‌شود.

نزد زنان، نبوغ ۹۰٪ نمایش است و ۱۰٪ استعداد. سند: کل هنر مدرن!

شخصیت اصلی مرد این فیلم نمونه‌ی خوبی از این مدل بازی محسوب می‌شود.



مایحتاج: یک استعداد خاص، میزان زیادی خودباوری کاذب، اندکی ریاکاری، مقدار دیگری فریبکاری، آشنایی کامل با رواشناسی زن..
انرژی مورد نیاز: نسبتا بالا
اثربخشی: بسیار بالا!
شخصیت: درون/برونگرا
آلفا میان مردان

این مبتنی بر اصل «تضاد» است، و طی آن شما مردی هستید در میان مردان آلفا، اما در برخورد با زنان بتا. من دوستی داشتم که در لژیونرهای خارجی خدمت کرده بود، دو سه جنگ را به چشم دیده بود، یک جای گلوله در بدن داشت، قد او بسیار بلند، شانه‌های او بسیار پهن و صدایش به کلفتی و خش‌داری غرش پلنگ بود. به هر جمعی که وارد می‌شد بلادرنگ تمام مردان تحت تاثیر ابهت و عظمت ظاهری و رفتاری او قرار می‌گرفتند، و حتی نحوه‌ی ایستادن و قدم زدن او شهامت و بی‌باکی و عظمت روح و روان را می‌نمایاند. او کوهی از تجربیات بی‌نظیر و صدها برگ خاطرات هیجان‌انگیز با خود داشت که در هر محفلی، با صدای بلند شروع به تعریف آنها می‌کرد و حسرت مردان، و شیفتگی زنان را برمی‌انگیخت.

این مرد برجسته و والا ولی، یک زن بسیار معمولی داشت که مثل سگ از او می‌ترسید! «برم خونه قبل از اینکه خانم عصبانی بشه»، «اوه‌اوه خانم دو تا میسدکال انداخته»، «امشب خدا به دادم برسه»، «چشم خانم»... رفتار او همچون بتایی بازنده و سطح پائین، بلکه حتی یک امگا بود، اما با این وجود توانسته بود آن زن کذایی را با او نگاه بدارد چراکه وقتی از خانه بیرون می‌آمدند و زنان دیگر با اشتیاق به شوهرش می‌نگریستند، رفتار امگای او خنثی می‌شد. این تضاد در ذات خود جذابیت‌برانگیز است، اما شاید در بلندمدت چالش‌برانگیز بشود خاصه آنکه بله قربان گفتن به یک زن روح مرد را می‌کشد و او را بدل به موجودی پست و حقیر می‌کند که نه فقط زنان از او چندششان می‌شود، بلکه مردان نیز ذره‌ای از احترام برایش قائل نیستند. درجه و شاخص آلفابودگی یک مرد باید بسیار بسیار بالا باشد تا بتواند موس‌موس کردنش برای زنان را خنثی بکند.


مایحتاج: جایگاه اجتماعی استثنایی، خودباختگی ذاتی در برابر زنان، یک کارکتر جالب
انرژی مورد نیاز: بالا
اثربخشی: متوسط
شخصیت: برون‌گرا
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18