undead_knight نوشته: از تصورات و توهمات یک سری گورو چه انتظاری داشتی آخه :)) دیگه خداشون که روش وی باشه به فلاکت افتاده و متهم به تجاوزه:)) جای اینها به نظرم کسی دنبال relationship coach باشه باز بهتره. اساسا اکثر این افراد ادراکی از علم ندارند و یا اگر هم دارند دنبال شیادی و فریب دادن یه عده و کسب پول/موقعیت اجتماعی و... هستند. یه بخش از علم/شبه علم رو انتخاب میکنند و با نظرات کسشر خودشون ترکیب میکنند و نهایتا به عنوان فرمول جادویی توی کون ملت میکنند. نهایتا هم افراد سرخورده میشند، حالا شما باز وضعت بهتره ولی خیلی ها زنستیزیشون زیاد میشه و مثلا MGTOW میشد
شما همچنان با استدلالهای مریضتان میخندید؟
من مدت نسبتا زیادیست که کسبازی را رها کرده، آنهم نه به دلیل
آنکه آن را نادرست میشمارم، بلکه به این دلیل که علاوه بر کارهای مهمتری
که دارم، کمی سخیفتر از آنیست که بخواهم انرژی و زمان خویش را صرف آن
بکنم.
اما کسانی که برایشان همچنان زنان اولویت مهمی در زندگی هستند، چرا از آنجه
جواب داده و برای کسانی بطور عملی موثر بوده استفاده نکنند؟ به اینان این نکته
را یادآور خواهم شد که علارغم چرندیات هپروتی و بیپایهای که در مقام نقد به
روشهای بازی، تولید و منتشر میشوند، هزاران نفر در سراسر جهان تجربیات
خویش را به رایگان و بطور «ناشناس» با دیگران به اشتراک میگذارند، بی آنکه
چیزی در ازای آن به دست آورند. برخلاف آنچه دوستِ قدیمی ما اینجا به خوردتان
میدهد، Roosh-v خدای کسی نیست. اصلا هم آدم مهمی نیست. پیدا کردنِ
نوع سفسطهی نهفته در این استدلالِ رقتانگیز را به نوآموزان درس منطق
دورهی دبیرستان میسپارم، اما بدانید که آنچه در اینجا و جاهای دیگر نوشته
و منتشر شده، حاصل تجربیات مشترک است دوستان. این معنایی مهم و
اساسی را در بر دارد.
شاید مثالی ساده بتواند درک آن را آسانتر کند. بیایید تصور کنیم که قرار است
شغل شما اهلی کردن خرسها و فروختنِ آنها به سیرکها و باغوحشها باشد.
برای دانستن و درک رفتارهای خرس و فهم حالات او شما هیچ راهی ندارید
جز آنکه به تجربیات مشترک دیگران مراجعه کنید. هیچ مرجع علمی به دردتان
نخواهد خورد. برای آنکه به او بفهمانید باید به خواستههایی که به شکلی
نمادین به او منتقل میکنید توجه کند و واکنش متناسب در برابرشان داشته
باشد، باید بدانید که چطور دیگران قبلا این کار را کردهاند. پیشینیان شما،
برای هر کدام از قواعدی که به آنها دست یافتهاند، بارها راههای مختلف
را آزموده و طعم شکست را چشیدهاند. اگر امروز شما میتوانید به تجربیات
آنها دسترسی داشته و از شکستها پرهیز کرده و سرراستتر و سریعتر
به آنچه میخواهید برسید، یعنی آنکه یک «دانش تجربی» به دست آمده
است که حاصل تجمیع و به اشتراکگزاری تجربیات مشترک آدمها در نقاط
مختلف جهان است.
برخلاف آنچه منتقدان بازی میگویند، نتایج عملی بازی کاملا قابل مشاهده است.
لازم نیست به شاگردان و پیروان تئوریسینهای بازی، همچون Roosh-V یا دیگران
رجوع کنید، کافیست به تجربیات و اظهارات خیل کسانی از این متدها استفاده
کرده و میکنند نگاه کنید. شما ضریب چندان بالایی هوشمندی نیاز ندارید که
بدانید کدام واقعی هستند. باید کمی به خودتان زحمت دهید و تیزبینانه و با دقت
در جزئیات و لایههای پنهان و نامرئی سرک بکشید.
برای آنکه در انزوا و حسرت زندگی کنید، هزاران راه رفته وجود دارد و برای آنها
نیازی نیست با نقدهای اینچنینی وقت تلف کنید. تکلیفتان را با خودتان روشن
کنید و راه خود را انتخاب کنید.
من در مدتی که متدهای بازی را در پیش گرفتم، پس از زمانی نه چندان دراز
به این توانایی رسیدم که تقریبا با هر زنی که در اطرافم بود بتوانم همخوابگی داشته
باشم، صرفا کافی بود بخواهم. چند مرد را هم در دهه سوم و چهارم زندگی از باکرگی
نجات دادم! خود اینها در برابر دستاوردهای جانبیاش بسیار کماهمیت بود.
بهر رو، حتی اگر نخواهید این سبک زندگی را انتخاب کنید، میتوانید مطمئن
باشید با تجربهی آن در مقطعی موقت، درسهای بزرگی برایتان به ارمغان
خواهد آورد که بی آن زندگی اجتماعی شما شانس بسیار کمتری برای تعالی
حداکثری میداشت.