04-09-2015, 08:29 PM
Russell نوشته: نه به هیچ وجه منظور من نبود که چون وظیفهیِ دولت است پس بما چه مربوط.
من هم از ابتدا اتفاقا دارم میگویم که برای حل مساله باید راس هرم بود، و برای
هدایت سیستم (حداقل سیستم اجتماعی انسان) شما باید در راس هرم قرار بگیرید.
و هر واحد نمیتواند به اندازهیِ سیستم کنترل مرکزی اثرگذار باشد که اگر باشد
دیگر نه هرمی هست نه کنترلی.
من از راه حل دموکراتیک سخن بمیان نیاوردم و گمان هم نمیکنم تنها با سخن گفتم
چند نفر انسان عادی در یک گوشه میشود هدایت را بدست گرفت.
سخن من اینست که در باقی موارد هم، مانند مثال ویروس شیوع همینطور است.
شما میگویید نبرد نامتقارن است و سیستم شکننده، من میگویم درست است
ولی این بمعنای مشخص بودن طرف پیروز نیست. جالب است چند خط بالاتر این
من بودم که داشتم از معایب کار سیستماتیک و شکنندگی آن میگفتم.
اتفاقا ای کاش سیستم دموکراتیک بود و دموکراسی ممکن، مردم واحدهایِ خردمند
مستقلی بودند که بر اساس خرد هر سیاست را بررسی میکردند که در آن صورت شما
با تکیه بر درستی سخن خود وارد سیستم میشدی و سیستم را متوقف میکردی.
ولی واقعیت این است حرکت انسانها دستهای و گله ایست. رسانهها و پروپاگاندا به آن
دامن میزنند و پول و قدرتی که پشت مقاصد دیگر هست و خرج رسانه و اتاق فکر و...
میشود پشت شما نیست که میخواهی مردم را نجات دهی.
اینجاست که من میگویم شما باید به انسانی بودن پدیده دقت کنی، شما میتوانی
کامپیوتر را با لگد خراب کنی، ولی حساب صاحب کامپیوتر را نمیکنی که در اثر مغزشویی
به دنبال شما میافتد و پلیسی که شما را تعقیب خواهد کرد و به زندان خواهد انداخت و
میلیونها آدمی که کسخ شده باز هم به ساخت کامپیوتر دیگری خدمت خواهند کرد.
من برای همین است که میگویم اگر سیستم درست شود هم مشکل چاقوکش را میشود حل کرد
و هم مشکل هر سلاح دیگری را. شمشیر و چوب و سنگ هم در جای خود سلاحهایِ مخربی
بودهاند و بیدفاعی یک کودک دربرابر بزرگسالان از نظر فیزیکی و تکنولوژیک جای بحث ندارد.
شما در راه درستی گام برمیدارید, ولی باید به این نکته که چیزها در واقعیت چگونه رخ میدهند هر چه بیشتر بنگرید.
درست کردن سیستم یکی از همان چیزهاییست که در واقعیت
شدنی نیست, ولی در فانتزی, در تئوری, در فروم بسیار شدنی.
Russell نوشته: با گفتن همهیِ اینها امیدوارم متوجه موضع من شده باشی.
حالا شما با آگاهی که نسبت به ضعفها و قوتهایِ سیستم داری به من بگو در این نبرد نامتقارن
در برابر تکنولوژی، وضعیت چگونه است؟
+
Russell نوشته: جالب است چند خط بالاتر این
من بودم که داشتم از معایب کار سیستماتیک و شکنندگی آن میگفتم.
این تقارن پیوندی به شکست یا پیروزی در چهرهیِ کلان کارها ندارد. برای نمونه تفنگ در برابر نیزه ابزاری بسیار
شکننده به شمار میرود, ولی این شکنندگی آن اندازه نیست که هرگز مایهیِ شکست تفنگدار در برابر نیزهدار باشد.
در جنگ نیز همینگونه است, شما درست میبینید که جنگ پارتیزانی کمابیش همیشه پیروز است, ولی باید به
این نکته هم بنگرید که پارتیزانان در اینجا تنها زمانی پیروز میدان اند که گروه کوچکتر, ناتوانتر و از بازی
بزرگتر بیرون افتاده باشند; درست از نقطهای که پارتیزان میکوشد به چیزهای پیشرفتهتر و برتر
دست یابد و میآغازد به "سنگین" شدن و "پیشرفته" شدن, همهیِ مزیت خود را از دست میدهد.
پس به سخن دیگر, پارتیزان را میتوانید همچون ویروس سرماخوردگی ببینید که هیچ جوره از میان رفتنی نیست و
تنومندترین و تندرستترین آدم را نیز هر از چندی قربانی خود میکند, ولی, در سرانجام کار این یک سرماخوردگی,
یک آزردگی کوچک بیشتر هم نیست و در برابر سیستم شکننده ولی پیشرفته تن, در چهرهیِ کلان, همواره بازنده خواهد بود.
---
اکنون اگر همهیِ اینها کنار یکدیگر چیده و سنجیده شوند, درست کردن سیستم از راه این بیتقارنی شدنی
نیست, زیرا, راستادهی سیستم نیاز به سیستمی پیشرفتهتر از خود آن دارد; درست همانجور که پند و
اندرز را کسی میتواند بدهد که از دیگری خردمندتر, کارآزمودهتر و سرد و گرم روزگار چشیدهتر
باشد, بهمینسان نیز راستادهی سیستم تکنولوژیک را تنها سیستمی میتواند انجام دهد که
از او بزرگتر, هوشمندتر و دوراندیشتر باشد, که همچون سیستمی در دست نیست.
در سوی دیگر, نابودی این سیستم از راه این بیتقارنی شدنیست, زیرا
پیشرفتگی و بزرگ شدن پیوندی کمابیش همیشگی و همروند با شکنندگی دارد.
گونههایِ جانوری پیشرفته بآسانی انقراضپذیر اند. پستانداران و جانداران بزرگتر و پیشرفتهتر
همچون فیل, شیر و اسب و هتّا خود آدمی را میتوان بسیار آسانتر ریشهکن و منقرض نمود, تا
هنگامیکه با جانداران بسیار سادهتری مانند موش و مور و باز ریزتر, باکتریها (عملا ناممکن) دست به سنجش زده میشود.
ازینرو درست همانگونه که یک آدم را میتوان با یک ضربه بجا به گیجگاه (آسیبگاه) ناکار نمود, در برابر سیستم
پیشرفتهیِ تکنولوژیک نیز شدنی است که از این شکنندگی کژبهره جسته و با ضربهای کاری و مهلک, آنرا از پا درآورد.
.Unexpected places give you unexpected returns