04-01-2015, 03:32 PM
Russell نوشته: نه نه به هیچوجه! من مخالف سر سخت «قدرت حق اقواست» هستم.
در سیر تکامل هم انگلها و ویروسها رقبای بسیار قدرتمندی هستند.
ولی، آنچه مسلم است اینست که بقا لازمهیِ حیات است. کسی که
کُک میزند و هر روز دنبال سکس و پارتیست هم مثلا یاغیگری میکنند،
تمدن هم دربرابر طبیعت یاغیگری میکند ولی اینکجا و آنکجا!
گسترش تکنولوژی در راستای بقاء نیست, هنگامیکه به نابودی خود آدمی یا دستکم, آدمیت میانجامد.
Russell نوشته: اتفاقا مثال خوبی زدی مهربد جان، جایی میخواندم که یکی از اعضای گروه رامشتاین گفته بود
که تنها جایی که آلمانها میتوانند آلمانی باشند هواداری فوتبال است (ژیژک بیجهت دربارهیِ رامشتاین
سخن نگفته، آنها حقیقتا دربارهیِ چیز مهمی سخن میگویند). حتی غرور ملی آلمانها با اولین
قهرمانی آنها در 1954 گره خورده و برخی آنرا منشا معجزهیِ اقتصادی آلمان میبینند. من دراینباره
شاید بیشتر نوشتم. ولی آری، رباتها و ویروسها خیلی خوب از پس کار برمیآیند و شاید تمدن
بشری جرقهای کوچک بوده در میان آشوب بقول نیچه Will to Power.
دربارهیِ آلمان هم اینرا اضافه کنم که رقیب بسیار قوی دارد بنام ایتالیا که
تاریخ تقابل میان آندو با تاریخ شکست آلمان یکیست. آلمان اتفاقا نه تنها
هر سال قهرمان جام جهانی نبوده که 20 سال بود که هیچ جام مهمی بدست نیآورده
بود. همین سال 2012 همین تیم آلمان که دیگر در اوجش بود و مدعی اصلی
بود از یکی از ضعیفترین تیمهای ایتالیا شکست خورد و حذف شد. سال 2014
هم خوشحالی من در هنگام حذف ایتالیا دست کمی از برد آلمان نداشت. چون
میدانستم اگر همان تیم ایتالیا از گروهش صعود کند آلمان را حذف خواهد کرد !!
و البته گمان نکنم لازم باشد من دربارهیِ تفاوت ایتالیا و آلمان مخصوصا در دوره معاصر
یعنی بعد از جنگ دوم جهانی توضیح دهم. قدرت ذهنی و جنگندگی که ایتالیا دارد،
هیچگاه این تیم چند ملیتی آلمان نداشته.
ولی نمیتوانید انکار کنید که بازی سیستمایک, گروهی, ماشینی و خشک همواره شانس بالاتری برای بُرد دارد, درست است؟
بهمین شیوه, فرهنگ فندپرست نیز به فرهنگ فندگریز همیشه پیروز
میاید, ولی این پیروزی پیوندی به برتری آن برای خود "آدمی" ندارد.
Russell نوشته: زیباترین تجربیات زندگی ما چیست مهربد جان؟
مارکس دربارهیِ اوتوپیا میگوید جاییست که در آن در زمان روز به شکار و ماهیگیری
میکنی و شب میفلسفی. ولی حقیقت امر اینست که تمام آنچه دوست داشتنیست.
عدالت، عشق و هرآنچه که ما در کنش با انسانها حس میکنیم تا زبان،
هنر در شکل اصیل (یا بقول بعضی فاشیستی) آن و هرچه فکرش را بکنیم دسترنج تمدن
بشریست که ما امروز مصرفش میکنیم، حالا اینکه به آن معترف هستیم یا نه بحث دیگریست.
دِین ما به گذشتگاه فرهنگیست نه تکنولوژیک، و جالب اینست که تنها چیزی
که امروز مورد توجه و تقدیر قرار میگیرد بخش تکنولوژیک آنست. در حالی که ابزار آلات
تکنولوژیک دربرابر فرهنگ و معنای زندگی که به ما رسیده به معنی واقعی کلمه مشتی
آتآشغال هستند.
درست, ولی اینها هیچکدام "لازمه" زندگی نیستند. اینجا سخن هرگز این نیست که "نیروی الکتریسته" اهرمن است
یا اینترنت از بیخ و بن زیانآور است, یا تکنولوژی هیچ زیبایی و سودی و خوبیای ندارد. نه, سخن این است که
همهیِ اینها همراه با خود بخشهایِ بد و ناگسستنیای دارند که به همهیِ خوبیهایِ گردآمده رویهم, میچربند.
این فرهنگ یا سنتی که شما از آن دم میزنید نیز کوچکترین توانایی دفاعی از خود ندارد, زیرا
پیروزی یا شکست اینجا پیوندی به خوبی یا بدی آن ندارد. بهترین و آسودهترین فرهنگ و شیوهیِ
زندگی در برابر بدترین ولی بهینهترین شیوهیِ زندگی محکوم به شکست است.
پس یکبار دیگر, ما دنبال چه هستیم, پیروزی ناب, یا اینکه کامیابی و خوشبختی؟
شما اینجا باید از خودتان بپرسید این فرهنگ و سنتی که از آن میگویید آیا میتواند از ساخت
ابزارهای کنترل مغز پیش بگیرد؟ آیا میتواند از ساخت هومنوارههایِ باهوشتر از آدم پیش بگیرد؟ آیا
میتواند از ساخت جنگافزارهای مهیبتر و خطرناکتر پیش بگیرد؟ آیا میتواند از نابودی بیرویهیِ زیستبوم پیش بگیرد؟
.Unexpected places give you unexpected returns