02-12-2014, 12:19 PM
مزدك بامداد نوشته: شما هیچ دوست خوبی نیستید که میخواهید پای پیر وسست
مرا بدین تاس لغزنده و این گلخن مرگبار بکشانید؟...
«ماچ روی لپ»؟
جناب مزدک شما از اثرات شفابخش همنشینی با زنان زیبا بیاطلاع به نظر میرسید و من در آن جستار «صندلی داغ» دیدم که گفته بودید به جای مست بوی تن و آغوش گرم و پذیرای زیبارویان ِ سیمینتن شدن، به نوهبازی و ... این قبیل بتابازیهای چندش آور روی آوردهاید!
اکنون هم مایهی نا امیدی و دلسردی ماست که میبینیم استاد دوستداشتنیمان به جای نشاندن یک ماده برهی معصوم ِ گمشده و حیران به روی زانوان خود و بوسیدن لبانش چنانکه گویی هیچ فردایی نیست، ترجیح می دهد یک زندگی نباتی و غیرجنسی داشته باشد و این چند صباحی که در سراشیبی گور نشسته را پای سر و کله زدن با عملهی جهل و نوکر سرمایهداری و للگی بچهها ... هدر بکند. من از شما دورادور و در سایهها بسیار آموختهام، اگر بنا بود تمام آن آموختهها را با یک «هدیه» به شما جبران بکنم، آن هدیه یادآوری این حقیقت میبود که یک شب غرق شدن در بوسههای خیس دلبری جوان و سوختن در آتش تن ِ تبدارش تمام خاطرات و اوهام «ماچ روی لپ» و «نوهبازی» و ... را خاکستر خواهد کرد و مردی دوباره زنده و سرحال از شما خواهد ساخت، و نره شیر شرژهای که سالهاست در سیاهچالههای عمیق ذهنتان زندانی شده را دوباره از بند رها کرده، به جان مهچهرگان ِ کمسن و سال خواهد انداخت!
شما اگر نکنید چه کسی بکند؟ همین جایگاه والایی که اینجا دارید و من احتمال میدهم که در زندگی شخصیتان هم وجود داشته باشد، با یکی دو کلک ساده میتواند وجوه جنسی هم پیدا بکند. سن را بهانه نکنید، گمان میکنید دختران جوان مشتاق به همخوابگی با مرد توانا و هوشمندی مثل «مزدک بامداد» نیستند اگر او کمی موسموس را کاهش بدهد و به جای عکس نوههایش به دلبری که در بار نشسته سوویچ جگوار را نشان بدهد او بند تنبان از هم نمیگشاید؟ پس به جای این بیمهریها بیایید به جستار بازی:آموزش، که ما هوای رفقای مسنتر خود را نیز داریم و کلکهایی که لازم دارید را به شما میآموزیم!
زنده باد زندگی!