03-26-2020, 03:57 PM
اصلا بحث مفهوم اندیشه یا کارکردهای احتمالی آن نیست، بحث شنیده شدن آن است. اگر شما ایدهای را میشنوید، مخالف آن باشید یا موافق آن، مهجور باشد یا مشهور، درست باشد(با تجربه شما از عینیت تطابق داشته باشد)یا نه ... اینها مهم نیست یا در مرحلهی ثانویه از اهمیت است. مهم این است که بدانید هدف غایی ِ آن یارکشی و گروهبندیست، و کارکرد اصلی ِ آن «مکانیزم کنترل» است و سوال اصلی این است که «چرا حالا دارم آن را میشنوم»؟
لیبرالیسم و ... هم در همین راستا هستند، یکسری روایات برای طبقهبندی کردن آدمهای که بیشتر با خلقیات و تجربیات و عواطف شما هماهنگی دارند و صفکشی در برابر کسانی که بزرگترین موانع را بر سر آنها که گفته شد میتراشند و ... در نهایت گردن زدن آنها. اتفاقا لیبرالیسم نمونهی خیلی خوبیست چون با شعار رواداری و دیوارکشی و ... یارکشی میکند اما در عمل چیز دیگری میشود و به ما نشان میدهد به خلوت رفتن و آن کار دیگر کردن هرگز در انحصار دین فروشان نیست و طبیعت جداییناپذیر انسان است زیرا چیزی بجز آن ندیدهایم!
ولی بحث چیز دیگری بود، آیا بخردانه بودن یا نبودن، درست بودن یا نبودن، مستدل بودن یا نبودن ِ گفتمان لیبرالیسم تاثیری در جهانشمولی امروزی آن داشته؟ شما هم به درستی میگویید نه، پیروزی در جنگها بوده که آن را به مدل غالب تبدیل کرده. منهم موافقم، ولی پیروزی در جنگ را هم باید توضیح بدهیم.
لیبرالیسم و ... هم در همین راستا هستند، یکسری روایات برای طبقهبندی کردن آدمهای که بیشتر با خلقیات و تجربیات و عواطف شما هماهنگی دارند و صفکشی در برابر کسانی که بزرگترین موانع را بر سر آنها که گفته شد میتراشند و ... در نهایت گردن زدن آنها. اتفاقا لیبرالیسم نمونهی خیلی خوبیست چون با شعار رواداری و دیوارکشی و ... یارکشی میکند اما در عمل چیز دیگری میشود و به ما نشان میدهد به خلوت رفتن و آن کار دیگر کردن هرگز در انحصار دین فروشان نیست و طبیعت جداییناپذیر انسان است زیرا چیزی بجز آن ندیدهایم!
ولی بحث چیز دیگری بود، آیا بخردانه بودن یا نبودن، درست بودن یا نبودن، مستدل بودن یا نبودن ِ گفتمان لیبرالیسم تاثیری در جهانشمولی امروزی آن داشته؟ شما هم به درستی میگویید نه، پیروزی در جنگها بوده که آن را به مدل غالب تبدیل کرده. منهم موافقم، ولی پیروزی در جنگ را هم باید توضیح بدهیم.
نقل قول:موثر هست اما نه خیلی، چون به نظر میرسد ما در محیط اجدادی ناچار بودهایم راههای پیشتر نرفته را بیابیم زیرا مسیرهای به موفقیت ختم شده به معنی پُر بودن راه از رقبا و ته کشیدن برکهی پرآب و خالی شدن مخزن ِ غنایم بوده. این است که ما در مرحلهای از خودآگاهیمان اعتماد و اعتنای چندانی به محافظان وضع موجود، هرچه که باشد، نمیکند و همه همواره درپی اندیشههای «انقلابی» هستند.«الگوی موفق» میتواند در کنار آنچه گفتهاید یکی دیگر از فاکتورهای مؤثر در پذیرش و رد شدن اندیشهها باشد. دو روایت مانعالجمع نیستند.
زنده باد زندگی!