05-22-2015, 09:37 AM
Bibak نوشته: امیر ِ گرامی هر چند مدت با یک سخن و عقیده ی خاص که برای بقیه شگفت و جدید است
به اینجا می آید...
برخی هاش که برای من جالب توجه و مهم بوده رو به ترتیب اسم می برم:
آنارشیسم: اوایل این برام جالب بود و خوب حرف هاش روی من بی تاثیر نبود... واقعا حرف
های ناب و جدیدی در این باره داشت...
مخالفت با گیاهخواری: هر چند هنوز به گیاهخواری معتقدم... ولی بعضی حرف هاش
منطقی بود و قبلا جائی نشنیده بودم...
بعد شد مخالفت با فمینیسم و پدافند از حقوق مردان: فمینیست بودم ولی بحث های
اینجا که امیر شروع کننده اش بود روم تا حدی تاثیر گذاشت و ...
اما الآن میبینم با همجنسگرائی مخالفه و حرفهای شگفت آوری در این باره میزنه... اما
اینو هیچ رقمه نمیتونم قبول کنم و ابدا نظراتش رو قبول نخواهم کرد...
برای اولین بار عاشق پستهای امیر نبودم و هتا برعکس انقدر متنفر بودم که نتونستم
تا آخرشون رو بخونم....
خدا به خیر بگذرونه بار بعد دیگه با چی میخواد مخالفت یا موافقت کنه....
من «وحدت فکری» داشتهام در این معنی که همیشه «حقیقتمدار» بودهام، یعنی اگر به چیزی ابراز اعتقاد کردهام از روی حقیقی انگاشتن آن بوده نه چیز دیگری. بیشتر انسانها اما اعتقاد دارند یا به این دلیل که احساس خوبی به ایشان میدهد(«من از حقوق همجنسگرایان دفاع میکنم چون انسان نیک و مهربان و نوعدوست و … هستم»، «من مخالف همجنسگرایی هستم چون خدا فرموده و ایمان به خدا احساس بسیار خوبی در من پدید میآورد» و ...)یا به این دلیل که جایگاه اجتماعی آنها در نظم موجود را ارتقاء میدهد(«من مدافع حقوق همجنسگرایان هستم و از مخالفان آن روادارتر، آزادیخواهتر، باهوشتر، خاصتر و بهتر هستم»، «من مخالف همجنسگرایی و از مدافعان آن اخلاقمدارتر، مومنتر، خداترستر و … هستم»…). حقیقت برای شما امر ثانویه است چنانکه اگر امروز مراجع دینی مقبولتان(«نهادهای علمی معتبر»)همجنسگرایی را یک بیماری درمانپذیر روانی اعلام بکنند باز تأثیری در نظرات شما پیرامون «حقوق بدیهی و انسانی» آنها نخواهد گذاشت و مخالف «حق» روبط آزادانه یا زندگی مسالمتآمیز آنها نخواهید شد. دلیلش آنست که این عقاید کالاهای لوکس و چشمنوازی هستند که به دقت برای نمایش به دیگر همفکرانتان در ویترین ذهنی شما دستچین شدهاند، نتیجهی باوری اصیل به حقانیت مستقل از نتایج و پیشفرضها نیستند.
پس تغییر نظر نتیجهی طبیعی و بدیهی روش و رهیافت من به جهان بوده و هست، من وحدت فکری در روش داشتهام و تغییر فکری در نمود، حالا که به برپا داشتن حقایق ازلی علاقهمند شدهام این فاصله از میان رفته. امروز هم اگر به این نتیجه برسم که در اشتباه هستم عواطف شما یا خودم، جایگاهم در جمع یا نظر فلان کس و … در تغییر عقیده و ابراز این تغییر تأثیری نخواهد گذاشت. ولی برای من جالب است که همانهایی که مسلمان را به خاطر مقاومت در برابر ترقی مغایر با ایمانش سرزنش میکنند اینجا میکوشند من را از طریق متهم کردن به بیثباتی فکری شرم بدهند، بیایید ریا را کنار بگذارید و بگویید که جهت تغییرات من مزاحم شماست نه اصل آنها، که تغییرعقیده و عدم پایبندی به باورها برای مرد مدرن ارزش اخلاقی و فضیلت است نه بالعکس.
من نظرم اینست که شما بهتر است به جای نفرت و عشق و ... کمی از موضوعات و جهان پیرامون خود فاصله بگیرید و به ور از داوری عاطفی به آن بنگرید.
زنده باد زندگی!