05-04-2015, 07:35 AM
نقل قول:ببین من هنوز هم متوجه نیستم تو دقیقا به چی خدا، به چی دین و به چه چیز "غیر دینی" میگی،یه تصور کلی دارم ولی اصلا برای انکه حرفات رو کامل داوری کنم کافی نیست.خدای مونوتئیستی تنها بخشی از ماجرا هست. «لیبرالیسم» تنها خودش یک دین نشده،
مسیحیت کاتولیک امروز رو هم تبدیل به چیزی مثل خودش کرده. وقتی ارزشها کی باشند
دیگر فرقی چندانی در بود و نبود خدا نیست. حتی خدا میتواند موضوع رفتاری دینی باشد و
محقق دانشمند ما از کنار آن با گذاشتن نام «همراهی اجتماعی» بگذرد !!
نقل قول:فکر میکنم یک دینکار غیرقابل اعتمادترین شخص به عنوان یک منبع برای مستند شمردن چنین جملاتی باشه.فارق از اینکه این حرف راست هست یا نه.apastortold Mr. Zuckerman,“the word ‘God’ is one of the most embarrassing words you can say.
نقل قول:اروپای امروز نتنها عناصر مسیحی داره که اساسا هویتش ناشی از اثرات مسیحت هست، حتی دین زدایی و دین ستیزیش.در واقع فکر نمیکنم این چیز پنهان یا کشف جدیدی باشه.در کل باید بگویم رابطهیِ اروپا و مخصوصا اسکاندیناوی با مسیحیت بسیار پیچیده است،Black Metal
اینرا میشود با نگاهی به موسیقی معاصر آن فهمید، البته نه در موسیقی خوانندگان
جلف مهاجر، بلکه در موسیقی مانند.
ولی چه نتیجه ای ازش میخوای بگیری؟
نقل قول:آقاجان وقتی مثلا انکار هولوکاست جرم هست،مشخص هست که آزادی بیان نقصان داره.توی همین فاروم هم نگاه کنی اون موقعی که شما سر زدن حرف های نژادپرستانه کاربر بلاک میکردید! من از حق گفتنشون دفاع میکردم :))یا میتوان دردنامهیِ یک مسیحی رانگاه کنی، مخصوصا اگر فکر میکنی مسالهیِ آزادی بیان
در چنین جایی ناموجود است بد نیست به آن نگاهی بیاندازی.
اما لازم هست بازم بگم من آزادی بیان رو یک چیز مطلق نمیبینم و وقتی نسبی هست مثلا نمیتونی فشار اجتماعی و محدودیت یک مسیحی تو اروپا رو مساوی شرایط یک غیرمسلمان در جامعه اسلامی بدونی!
اساسا دیدگاه مطلق گرایانه در مورد آزادی بیان به تنها چیزی که منجر نمیشه آزادی بیان هست.
نقل قول:چرا من دقت کردم:))اصلا مارکس تا جایی ضد سرمایه داری هست که اون رو "قدیمی" و از مد افتاده میدونه که باید توسط کمونیسم جایگزین بشه،مگرنه سرمایه داری رو از همه سیستم های قبل از خودش بهتر میدونه.او خیلی خوب متوجه رابطهیِ اقتصادگرایی با این سخنان شده. جالب است که با وجود
دعوای شدید لیبرال دموکراتها و کمونیستها هیچوقت دقت نمیشه که اینها هر دو
اقتصادگرا هستند و «دعوا» بر سر فروع هست.
نگاه به آمار خودکشی یکی از راههایِ نگاه کردن به ناخوشنودی هست، اما جالب هست
که این اقتصاددان هم در تحلیل خودش به جای شاخص اقتصادی از منظر قدرت و هرم قدرت
به مساله نگاه میکنه. اینکه مردم حاضر هستند درآمد کمتری داشته باشند ولی از همسایهیِ
خودشان درآمد بیشتری داشته باشند. من به تحلیل او کاری ندارم و بنظرم فرضیات زیادی رو
اشتباه گرفته، ولی این درست هست که پایین هرم در جامعهیِ لیبرال امروز در خطر شدید
خودکشی هستند، دلیلش هم این هست که برای بازندگان در سیستم فکری نشده و رها
شدهاند که بمیرند. و اگر کسی فکر میکند که اگر فقط همه برابر شوند آنوقت همه برنده میشوند
باید بگویم که باید شدیدا دوباره فکر کند چرا که جدا از امکانناپذیری چینی طرحی این روش همه
را بازنده میکند چرا که آنچه بیش از شکم اهمیت دارد، جایگاه است.
خب ناقص بودن معیارها دلیل بر نادرستی نیست،حداقل میتونه بخشی از واقعیت رو نشون بده.نتجه گیری پژوهش حتی اگر بر اساس معیار اقتصادی باشه درست به نظر میرسه، وقتی یک نفر میبینه اطرافیانش وضعشون "خیلی بهتر از من هست" خیلی ناخرسندتر از وقتی هست که "همه مثل من بدبخت هستند".از بحث دور نشیم، من ارتباط این رو نشون دادم که "مهمترین" فاکتور بی دین بودن نیست که اگر بود طبیعتا بی دینی بیشتر منجر به خودکشی بیشتر میشد بدون استثنا.
نقل قول:هر افراطی که خشونت طلبانه نیست،هست؟!این حرفت بیشتر من رو به این نتیجه میرسونه که افراطی شدی،بگذریم.من در آن بند گمان نمیکنم چیزی خشونت طلبانه یا بقول شما افراطی گفته باشم.
نقل قول:اشتباه اولت این هست که "شرایط" رو لحاظ نمیکنی. دوما اینکه کسی که حمله انتحاری میکنه یا به خاطر اسلام جونش رو به خاطر میندازه چند درصد مسلمین هست؟من عمل را بهتر از هر سنجهیِ دیگر گرفتهام، در بازی ترسو، من میگویم هر کس
زودتر جا بزند از مرگ بیشتر میترسد. حالا بازی بیهدف بنظر جنونآمیز میآید؟
من بجایش جنگ رودررو را آوردم و کسی که نه تنها حاضر است وارد جنگ شود
بلکه آماده است از خودش بعنوان یک سلاح استفاده کند را بعنوان نهایت غلبه بر
ترس از مرگ گرفتهام، اینها تا آنجا که ممکن است از قضاوت اخلاقی بکنار هستند.
آدمی زاد مخصوصا در بعد اجتماعی موجودی هست که با اندکی تغییر شرایط رفتارش به کل تغییر میکنه، مثلا اگر به لیبرال ترین آدمی که مخالف جنگ هست اسلحه بدی و بعد یک جهادی خشمگین "غیر مسلح" به سمتش حمله کنه، احتمالا یک جهادی مرده روی دستت میمونه نه اون آدم لیبرال "ضد جنگ"!
نمونه های تاریخی این اثر شرایط بیشماره،از بزرگت ترین هاش توی قرن بیستم آلمان نازی هست، مردمی "متمدن" که یکی از سیاه ترین کارنامه های تاریخ بشر رو رقم زدند، چی باعث این اتفاق شد؟!تغییر شرایط و جو عمومی.
تا حالا حملات انتحاری مسلمین به مسلمین رو دیدی؟!سایر مسلمانان "نترس" دقیقا مثل غربی های "ترسو" فرار میکنند :))
پس اگر میخوای میزان ترسو بودن رو بسنجی در شرایط مشابه بسنج،در زندگی روزمره،درجنگ و...
نقل قول:اصلا هم "طبیعی" نیست،سایر موجودات زنده "نگران" مرگ نیستند، از مرگ(خطر آنی) فرار میکنند. حالا اینکه مشکل هست یا نه بحث جداگانه ای هست.نکتهیِ دیگر اینکه دوری از مرگ یک مکانیسم طبیعی در موجودات زنده است ولی
درآغوش کشیدن آن و خطر کردن برای چیزی بیشتر از inclusive fitness نه. روانشناسی
بدنبال درمان چیزیست که باید از منظر خودش بسیار منطقی باشد. نتیجهیِ منطقی
این است که یا از فرط جنون پا به بیابان بگذاری یا خیلی دیگر ارفاق کنیم همین دم
را دریابیم. اینکه مالیات بدهیم و دزدی نکنیم و سر کار برویم و شهروند با اخلاقی باشیم.
همه چیزهایی هستند که نباید باشیم، من نمیگویم هیچ اخلاق بدون ماورا (نه دین)
ممکن نیست، من میگویم این نتیجهیِ منطقی حرف خودشان است که با شعر و شاعری
زدن و سخن از مفهومی ساختگی بنام «انسانیت» آنرا لاپوشانی میکنند.
اگر فلسفه بافی در مورد چیزها"طبیعی" هست، این "نگرانی" در مورد مرگ هم طبیعیه...البته اون وقت دیگه چی طبیعی نیست!
البته من اینجا مدافع خوبی برای "لیبرالیسم" نیستم.اینکه انسان "طبیعت خوب" داره جز باورهای من نیست، اتفاقا من میگم انسان طبیعت های متضاد داره که بسته به شرایط طبیعت هاش پیروز میشند.
نقل قول:"چیزی که ارزش زندگی رو داشته باشه، ارزش مردن هم داره" ولی متاسفانه سر اینکه چی ارزشششو دار ه وچی نه، اختلاف هست.از اینها گذشته من گمان میکنم این توان خطر کردن و توانایی در آغوش کشیدن مرگ
بسیار کلیدی و مهمست و نه تنها چیز بدی نیست، بلکه اساس آنچیزیست که ما را انسان
کرده. داروی مقابلهیِ انسان خودآگاه با مرگ را هم بهتر و پیش از مطرح شدن چیزی بنام
روانشناسی این دین بوده که تولید کرده.وقتی خمینی میگفت «این محرم و صفر است
که اسلام را زنده نگاه داشتهاند» میدانست که چه چیز میگوید.
البته طبق موضعت در مورد مواد مخدر من هم میگم حق هرکس هست که از مخدر استفاده کنه،ولی مشکل سر تزریق اجباری این مخدر به بقیست:))
نقل قول:مسئله این هست که اساسا تجربه تاریخی این فرض که ماوراباوری "لازمه" اخلاقیات هست رو رد کرده،در مورد دین هم حرفی نمیزنم چون دیگه نمیتونم مطمئن باشم منظورت از دین چیه!من هم مدعی نیستم که آنچه گفتم قطغیست، پس بله ادعای «خارق العاده»
ادعاییست که بر خلاف «عادت» باشد و آنچه را که نمیفهمیم نباید دستکاری کنیم.
یک خلاصه از حرفام:اصلا با فرض پذیرش اینکه که خیلی چیزهایی که مطرح کردی "مشکل" هستند،اختلاف سر این هست که بعضی راه حل های پیشنهادی هم مشکل محسوب میشند!(طبیعتا به خاطر ذهنی بودن مفاهیم اختلافه)
نقل قول:من ترجیح میدم این رو عمومی تر ببینم ترجیح علایق شخصی بر ایدولوژی. چه در "افسانه سسیفس" و چه در "یاغی" کامو خیلی سرسختانه بر هر ایدولوژی که میخواد با طبیعت انسانی ستیز کنه میتازه.(در یاغی بیشتر) این جمله"هر ایدولوژی، بر خلاف روان انسان هست" رو اخرای عمرش نگفته!چرا از او خواندهام، البته نه تمام کارهایش را. اینچیزی که گفتم مربوط میشود به آخر عمرش.
او در جواب خبرنگاری مسلمان دربارهیِ حوادث الجزایر گفته بود(نقل به مضمون):
«امروز در الجزایر داخل قطارها بمب کار گذاشته میشود، ممکن است مادر من هم یکی از
سرنشینان آن قاطارها باشد. اگر عدالت این است، من مادرم را ترجیح میدهم».
این ترجیح خون بر آرمانهایِ چپ نه تنها از کامو به سابقه بوده، بلکه هیچ چیز بیشتر
از چنین کاری نمیتواند چپ را علیه کسی بشوراند.
هرچند میدونم با بعضی مطالبی که میگه مخالف سختی خواهی کرد، ولی هر دو،مخصوصا یاغی رو پیشنهاد میکنم بخونی و فکر نکنم پشیمون بشی.
To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
Tacitus-
Tacitus-