11-05-2014, 09:14 PM
Nevermore نوشته: گویی دیدگاه ات نسبت به مقوله ی "قدرت" به کلی تغییر یافته،میخواستم بدانم نظر ات در باره ی تفسیر نیچه از قدرت چیست و آیا با او همسو هستی یا خیر؟پرسش دیگری هم ازت داشتم،از طریق همان میلی که در نوشتار ات گذاشته ای میتوان با تو در ارتباط بود یا خیر؟برای زمان هایی که دلمان برایت تنگ می شود ونیستی.درود ، بله در آن ایمیل بر دوستان و دشمنان گشوده است و یکی دوتا خوانندهی خوب و خارج از این انجمن نوشتههای من هم هستند که گاهی با ایشان گپ میزنم، نمیدانم چرا اینجا عضو نمیشوند؟
دربارهی قدرت هم باید بگویم که بله، من شوربختانه نیچه را بسیار جوان خواندم و از آن چیزی نفهمیدم، من بعدها از طریق رها کردن روشهای آرامشی که لیبرالیسم برای تطور داروینی و معنای آن برای انسان آفریده دوباره بازگشتی عظیم داشتم به نیچه، و از همه مهمتر اراده به قدرت او. وانگهی هنوز این مفاهیم برای من مطلقا تهی از اطوارهای فلسفی و تماما داروینی هستند. شما یا به طور مداوم و بیوقفه برای بهتر بودن تلاش میکنید یا رقابت را به کسانی که چنان میکنند میبازید. این واقعا ساده است، و خارقالعاده اینکه مفهومی به این سادگی، واضحی و عمومیت تا این حد به چالش کشیده میشود و کافر مییابد و اذهان هوشمند در برابرش مقاومت نشان میدهند و میرمند. قطعا نیچه نمیتوانسته محق باشد زیرا من در ۹۰٪ مردم اطرافم هیچ «اراده به قدرتی» نمیبینم که بگوییم این میلیست بنیادین در انسانها، و منظورم حتی قربانینمایی گلدرشت نیست، یک اشتیاق به بهتر شدن ساده در آدمها پیدا نمیکنید این روزها! اینست که اراده به قدرت داروینی بیشک رانهای بنیادین نیست، اما رانهای تعیینکننده و بسیار مهم است. اهمیت آنهم نه در گسترهی تحت پوشش که در گسترهی تحت تاثیر آنست.
اگر میخواهید بدانید من از چه صحبت میکنم، کتاب را ببندید و بروید در یک نمایشگاه ماشین بیاستید و رفتار آدمهایی که آنجا رفت و آمد دارند را مثل یک نخستیشناس که رفتار میمونها را برسی میکند برسی بکنید... به شما میگویم، فلسفیدن چنانکه پیشینیان ما میکردند اکنون فقط در بازار ممکن است!
زنده باد زندگی!