08-07-2014, 08:32 PM
حالا که امیر گرامی اینجا هستند من فرصت را غنیمت میشمارم و یکی دو پرسش از ایشان میپرسم.
امیر یکبار بطور خصوصی به من گفتند که بزنم تو کار فروشندگی به خصوص فروشندگی مانتو چونکه برای خروج از انزوا و بالا بردن مهارتهای تعاملات احتماعی به خصوص در موردِ زنان بسیار کارآ است. من در این مورد با ایشان موافق هستم اما یک موضوعی هست و آن اینکه مثلا راننده تاکسی بودن هم شاید به اندازهی مانتوفروشی کارآ باشد اما همهی مشاغلِ اینچنینی آیا در نظر دختران چیپ و سطح پائین نیستند؟ منظور اینکه من احساس میکنم مثلا عنوان مهندس یا دکتر کاریزمای خیلی بیشتر نزد دختران خواهند داشت و شاید بتواند تا حد زیادی کمبود و نقایص مهارتهای اجتماعی را هم پوشش بدهد. اینطور نیست؟
پرسش بعدی که در واقع یک درخواست در مورد راههای دک کردن است! این مهارتیست بسیار حیاتی و فوری برای همگان. برای غربیها شاید این موردِ چندان مهمی نباشد، چرا که آنجا برهم زدنِ یک رابطه بسیار سادهتر از اینجاست.
و اما در نهایت اینکه این روحیهی بتابودگی به این سادگیها دستبردار نیست! ببینید، مثلا در مواجهه با دختری که چندیست با من دوست است، وقتی که میگوید: داریوش پس تکلیف ازدواجِ ما چی میشه، نمیخوای به آینده فکر کنی؟ من میدانم که اینجا باید چه بگویم (از همانهایی که شما گفتید) اما دانستنِ آن مهم نیست، توانستناش است که مهم است. من البته این را برای خودم نمیپرسم، من از پساش خوب برمیآیم، برای یکی دو نفر از دوستانِ نزدیک خودم است. پس از اینکه من به آنها در مورد این شرایط و کاری که باید بکنند، میگفتند که اگرچه حرفهایت یادمان بود، اما انگار زبانمان بند آمده بود. در واقع میخواستم بدانم که آیا شما راهی برای عملی کردن و خودکاروار کردنِ این روشها برای کسی که سالهای سالها بتا بوده میشناسید؟
امیر یکبار بطور خصوصی به من گفتند که بزنم تو کار فروشندگی به خصوص فروشندگی مانتو چونکه برای خروج از انزوا و بالا بردن مهارتهای تعاملات احتماعی به خصوص در موردِ زنان بسیار کارآ است. من در این مورد با ایشان موافق هستم اما یک موضوعی هست و آن اینکه مثلا راننده تاکسی بودن هم شاید به اندازهی مانتوفروشی کارآ باشد اما همهی مشاغلِ اینچنینی آیا در نظر دختران چیپ و سطح پائین نیستند؟ منظور اینکه من احساس میکنم مثلا عنوان مهندس یا دکتر کاریزمای خیلی بیشتر نزد دختران خواهند داشت و شاید بتواند تا حد زیادی کمبود و نقایص مهارتهای اجتماعی را هم پوشش بدهد. اینطور نیست؟
پرسش بعدی که در واقع یک درخواست در مورد راههای دک کردن است! این مهارتیست بسیار حیاتی و فوری برای همگان. برای غربیها شاید این موردِ چندان مهمی نباشد، چرا که آنجا برهم زدنِ یک رابطه بسیار سادهتر از اینجاست.
و اما در نهایت اینکه این روحیهی بتابودگی به این سادگیها دستبردار نیست! ببینید، مثلا در مواجهه با دختری که چندیست با من دوست است، وقتی که میگوید: داریوش پس تکلیف ازدواجِ ما چی میشه، نمیخوای به آینده فکر کنی؟ من میدانم که اینجا باید چه بگویم (از همانهایی که شما گفتید) اما دانستنِ آن مهم نیست، توانستناش است که مهم است. من البته این را برای خودم نمیپرسم، من از پساش خوب برمیآیم، برای یکی دو نفر از دوستانِ نزدیک خودم است. پس از اینکه من به آنها در مورد این شرایط و کاری که باید بکنند، میگفتند که اگرچه حرفهایت یادمان بود، اما انگار زبانمان بند آمده بود. در واقع میخواستم بدانم که آیا شما راهی برای عملی کردن و خودکاروار کردنِ این روشها برای کسی که سالهای سالها بتا بوده میشناسید؟
کسشر هم تعاونی؟!