04-15-2014, 09:49 AM
Dariush نوشته: من واقعا نمیتوانستم بفهمم! امکان نداشت او از پروژهی من باخبر شود. فهمیدنِ او شبیه به درکِ حرفهاییست که پشتِ نگاهِ مردیست که از دویست متری میگذرد و نیمنگاهی میاندازد و میرود. شبیه به پیدا کردن ردِ پای یک اردک روی رودخانه بود! ترجیح دادم در این مورد چیزِ دیگری به او نگویم، چون به نظرم رسید این که خودش از اول همه چیز را فهمیده ، بیشتر به نفعم است.
معلوم شد که باهوش نگم حداقل با دختر خنگی روبرو نیستی.
Dariush نوشته: من هنوز تماسِ فیزیکی با او نداشتهام، به نظرم زود است، اینطورنیست؟
نه زوده بابا جان!! ابن قرارها و رفت و آمدها باید بیشتر بشه تا هم بیشتر شیفته ات بشه و هم اعتمادش بیشتر. بعد از این قرار به نظرم کمی کم محلی کن. حداقل چند روزی پیگیرش نباش و بگذار او مشتاق تو بشه و سراغت بیاد. جوری وانمود کن که انگار اتفاقی نیفتاده و انگار از ذهنت همه چیز پاک شده.