02-03-2014, 08:00 PM
Mehrbod نوشته: چدانم, من با سنجهیِ شما خود ام در مرد بتا میافتادم راستی. هر چه باشد دیگران برای من
باارزش هستند و برای سُهشهایِ دوستْ دختر ام تره و بیشتر هم خورد میکنم و او را پُرگاه جدی هم میگیرم
بجایش هر چه مجازی و باشنُما و ... باشد برای من سهشبرانگیزی ندارد, از دید من "دوستی"
هنوز همان است که شما با یکی بیرون در کافیشاپ مینشینید و گپ میزنید و قهوه مینوشید: رودررو, فیزیکی.
پارسیگر
ای بتای مفلوک
شما باید یک خروجی برای بتای درون خود پیدا بکنید که زندگی شخصیتان را خدشه دار نکند. من آن بیرون همچون سنگ سخت هستم و همچون گرگ درنده، اما اینجا که میرسم نرمخو و مهربان میشوم. یا حداقل میشدم!
من ماندهام، که شما چگونه درپی کسب دانش جنسیتی و از آنهم حتی بیگانهآفرینیتر دانش طبقاتی خود به جای بیشتر چسبیدن به دوستیهای مجازی با ادمهای همفکر هنوز هم میتوانید آن بیرون دوستی پیدا بکنید. یحتمل ویژگی حسدبرانگیزی دارید مثل «همرنگ جماعت شدن» یا چیزی شبیه به آن؟ چون مردی که از جایگاه خود در جامعه به عنوان یک مرد و به عنوان یک کارگر مطلع است احتمالا هرجا که قدم میگذارد غریبه است.
زنده باد زندگی!