02-26-2011, 10:34 AM
sonixax نوشته: خیر همچین اعتقادی ندارم ، بلکه به این اعتقاد دارم :
اگر خود را فعال سیاسی معرفی میکنید به دنیای غرب ، در قبال بد نام کردن کشور خود با هر حکومتی که میخواهد باشد باید حد اقل هایی را انجام دهید و کاری کنید سایرینی که در دامان این حکومت گرفتار شده اند بتوانند از این بدنامی سود برده و به مکانی امن مهاجرت کنند - نه اینکه در قبال این بدنامی که ایجاد کرده اید با بازگشت خود این بار علیه جامعه ی ایرانی بدنامی بوجود آورید که این بدنامی منجر به سخت تر شدن شرایط برای مهاجرت سایر هموطنانت به غرب شود و کاری نکنی که راه آنها مسدود شود . یک بار یکی از ایرانیانی که میشناسم ازم پرسید تو که با اسم و مشخصات واقعی خودت داری فعالیت میکنی و دیگه نمیتونی برگردی ایران دلت برای دوستات و خانوادت و ... تنگ نمیشه ؟ گفتم : اگر هم میتوانستم برگردم ترجیح میدادم تا با فرستادن دعوتنامه و یا هزینه ی سفرشان به یک کشوری که میتوانند به آنجا مسافرت کنند آنها را از ایران بیرون بکشم و ملاقات کنم نه اینکه در این شرایطی که خودشان نان شب ندارند بخورند و در ایران چیزی به جز نکبتی نیست بروم بر سرشان خراب شوم ، این طوری هم من دوستانم رو دیدم هم اونها یک تفریحی کرده اند .
حالا که میبینم آنارشیست(و طبیعتا اَندیویدوالیست)بودن ِ من بیتردید نقش بزرگی در ریشههای مخالفت ما دارد. من هرگز نخواهم پذیرفت که فرد نسبت به جامعهای که در آن به دنیا آمده به صرف به دنیا آمدن و بزرگ شدن «وظیفه»ای دارد، بلکه بالعکس، معتقدم جامعه به عنوان نهادی که فلسفهی وجودی ِ آن اعتلای سطح زندگی افراد بوده در برابر اعضای خود مسئول است. حداکثر تخفیفی که میتوانم بدهم اینست که بپذیرم این مسئولیت «میتواند» دوطرفه باشد، یعنی اگر جامعهای همه چیز را برای فرد محیا کرد و آن فرد انگل بودن را برگزید، "شاید" بتوان او را سرزنش کرد، اما جامعهای مثل ایران که در آن قانون جنگل حاکم است و جز رنج و عذاب و فلاکت به اعضای خود چیزی هدیه نمیکند(و باز تأکید میکنم که بخش بزرگی_بیشینهی_از مشکلات ما به ج.ا ربطی ندارند. این حکومت معلول "بسیاری" نقصهای بزرگ فرهنگی و اخلاقی این جامعه و علت "برخی" از آنهاست)هرگز نمیتواند طلبکار باشد که «تو وظیفه داری برای من دل بسوزانی». اگر کسی چنین فداکاری کرد و تصمیم گرفت برای اعتلای ِ جامعهای که جز تحمیل و سرکوب در همهی ارکان به او چیزی نداده مبارزه کند، هرگز «انجام وظیفه» نکرده، بلکه دارد به عنوان یک اومانیست ِ تمام عیار به بشریت خدمتی بلاعوض میکند و بس. گمان کردهاید درک ِ «بنشین بگذار ببینیم چه میشود؟» فقط متعلق به خارجنشینهاست؟ جامعهای که در آن یک میدان پر از آدم قمه خوردن یکی دیگر را از دور تماشا میکند نمیتواند و نمیباید از هیچکس، هیچ چیز بخواهد. اگر کسی با خود گفت «من حاضر نیستم برای این «جامعه» حتی یک قدم بردارم، چون حتی یک قدم برای ِ من برنداشته»، نه فقط حق دارد، بلکه اصلا دارد حرف درستی هم میزند!
هرکس باید تا هر اندازه که میتواند به فکر نجات خودش باشد، و حتی اگر توانست به نجات دیگران کمکی بکند و نکرد، با عنایت به مشاهدات من از جامعهی ایران، فقط به ایرانی بودن ِ خود وفادار مانده و معاملهای با مردم ِ خود کرده که هر لحظه با او کردهاند. بگذارید یک قدم ِ دیگر هم پیش بیایم و بگویم حتی اگر به افتاده بر زمین لگد هم بزند باز کار خلاف عرف و اخلاق، آنطورکه «جامعهی ایران» تعریفش میکند نکرده! «هرکه برای خود، همه برای خودم».
نقل قول:بعد برای من خیلی جالبه کسی که هیچ حسی به ایران و ایرانی نداره چه طور چپ و راست به ایران سفر میکنه ؟!
اینهم سوال جالبیست. نظر من اینست که برای ِ آنها هم مثل من و شما «ایران» چیزی انتزاعیست که یادآور برخی بوهای خوب یا چه میدانم، خاطرات دلانگیزست. اغلب این اراذل* از مردم ایران و ایرانیت بیزارند نه مرزهای جغرافیایی ایران، تودهی مردم را در قالب ِ چیزی عینی تکفیر میکنند و ایران را به عنوان چیزی ذهنی دوست دارند.
*: میبینید که من هنوز با وجود دفاع تئوریک، در عمل این آدمها را رذل میدانم. چون فردگرایی فقط به معنای ِ ترجیح ِ فرد بر جمع نیست، بلکه همینطور به معنای داشتن ِ توقع ِ استقلال ذهنی و شخصیتی و یا به عبارتی «استقلال روانی» از جامعه و بهرهمندی از فردیت معتدل، یا در یک کلام همراه نشدن با ابتذال جامعه هم هست(یعنی صرف جانورمنش بودن ِ جامعه_اگر باشد، که متأسفانه هست_، پروانهی جانورمنشی به ما نخواهد داد).. ولی چه میشود کرد؟ این بحث بقدری طرف ِ درگیر و محق دارد که پیدا کردن مقصری که همه بتوانیم با خیال راحت از او بیزار باشیم غیرممکن به نظر میرسد.
پ.ن: عنوان تاپیک عوض شد. لوول.
زنده باد زندگی!