04-17-2013, 03:31 PM
Mehrbod نوشته: امیر گرامی نمیخواهید بگویید که شما نمیتوانید برای تن خودتان تصمیمگیری کنید؟
سقط جنین حق بی چون و چرای زن است (گرچه برای ما مردان خوشایند نباشد), آنچه اینجا حق مسلم زنان نیست بزور پدر کردن فیزیکی+قانونی مردان است.
سخنی که من پیشتر گفته بودم این بود که اگر مردی بچه را نمیخواست, مادر باید بچه را بیاندازد. من این را ستم یا همسان با "میخواستی سکس نکنی"
نمیبینم, همانجور که ما قانونهایِ سفت و سختی برای کنترل زادگان[1] داریم و شما نمیتوانید در برخی کشورها بیشتر از ١ یا ٢ فرزند داشته باشید و اگر داشتید باید
سقط کنید, همانجور هم یک زن نباید بی موافقت قانونیِ پدر (یا با دردست بودن اعتراض پدر) بچهدار شود. سخن من اینجا بخش پولی داستان نیست, فرایند بزور «پدر کردن فیزیکی» است.
«حق» به چیزی میگویند که به دو طرف معامله به یک اندازه و شکل و دلیل میرسد، وقتی یک طرف امکان بهره از دهها روش برای جلوگیری از بارداری را داشته باشد، حق سقط جنین داشته باشد، حق نگه داشتن بچه و بزرگ کردن ِ او با پول دیگران را داشته باشد، حق رها کردن بچه به محض تولد و دادن او به دیگران را داشته باشد، اما سوی دیگر نتواند از زیر والد شدن بگریزد و دولت او را وادار به پرداخت «حق بچه» و «نفقه» و ... بکند آنچه زن دارد «حق» نیست، «امتیاز» است. آیا این امتیاز را باید از آنها بگیریم؟ نه، من گمان میکنم دادن حق وتو به مردان دربارهی سقط جنین بسیار ناعادلانهتر است از دادن حق انتخاب به زنان. پس ما با وضعی روبرو هستیم که در آن ناگزیر به فدا کردن بخشی از حق مرد میشویم(اینکه زن در آخر ِ کار، میتواند بچهی مرد را برخلاف خواست او به قتل برساند). اینکه ما نمیتوانیم این امتیاز زنانه را قانونا محدود بکنیم به این معنا نیست که مردان مورد ظلم و ستم و بیعدالتی قرار نمیگیرند، تنها در این معناست که این ستم وجهی طبیعی دارد و ساختار کنونی جامعهی ما قادر به روبرو شدن با آن نیست. اگر این ستم را باز بشناسیم، و نیز به خاطر داشته باشیم که «حق» زن چیزی بجز امتیازی ناعادلانه(اما ضروری)در اختیار او نیست، میتوانیم گزارههای اخلاقی و قانونی دقیقتری در اینباره پی بریزیم. برای مثال من پیشتر یک بار نظرم را دربارهی حالتهای مختلف گفته بودم:
1. زن بچه را نمیخواهد، مرد میخواهد > زن اخلاقا موظف است بچه را به دنیا بیاورد و او را تحویل پدر بدهد. اینکه دولت فاقد اختیار دیکته کردن وظیفهای به ما باشد به معنای وظیفه نبودن آن نخواهد بود. دولت حق ندارد مرا مجبور بکند روی یک بیخانمان درحال یخ زدن پتو بیاندازم، اما این بیتفاوتی من نسبت به یخ زدن او را ذرهای اخلاقیتر نمیکند. «بدنم، بدنم» اینجا فقط تاکتیکیست برای رد گمکنی، بدن بچهی به دنیا نیامده و ارادهی پدر او هم در میان است. اما اگر زن موجودی از نظر اخلاقی پست و رذل بود و تصمیم گرفت از «حق» خود سوء استفاده بکند، چارهای نیست، به هر حال در پایان روز این بدن ِ اوست.
2. زن بچه را میخواهد، مرد نمیخواهد > زن به خرج و مسئولیت خودش بچه را به دنیا میآورد و بزرگ میکند، و هیچ دولتی مشروعیت اینکه بگوید «توی شلوارت نگه میداشتی» و «اکنون یا نفقه بده یا برو به زندان» را ندارد و سیستم کنونی چیزی بجز بردهداری قانونی نیست. فمینیستها صندوقی درست بکنند و مالیات اضافه بدهند برای رفاه چنین مادرانی.
راههایی که برای حل دائمی این مشکل وجود دارند:
1. رحم مصنوعی: که بتوان جنین را به آن انتقال داد و زن و «بدنش» را به حال خود گذاشت. تا برطرف نشدن این وابستگی و نگرفتن این چیپ ِ قدرت از چنگ زنان صحبت از «برابری» در هر مورد لطیفهای بیشتر نخواهد بود. مرد نیازمند رحم زن است و بخاطر دسترسی به آن به هر خفتی تن در میدهد.
2. تولید قرص ضدحاملگی برای مردان. با اینمه روشی که برای جلوگیری در اختیار زنان هست هنوز نیمی از بارداریها ناخواسته هستند، با تولید این قرص دیگر هیچ زنی قادر نخواهد بود که خوردن قرصهای خود را «فراموش بکند».
....