SAMKING نوشته: الان این حرفتون کس شعر حساب میشه؟
خیلی برام سوال هست که این "دوران بچه گی (7-13)" رو دقیقن از کجاتون در آوردید؟
مثلن طرف قبلش گودزیلا بوده یهو شده "بچه"؟
زشته واقعن...
کودک - نوجوان - جوان... اینجوری درسته
اون دختر یا سر 11 ساله هم کودک هست یا بوده.
بچه به سه
آِرشِ[sup][aname=rpa1901][[/aname][anchor=pa1901]1][/anchor][/sup] به کار میرود, یکی
بازهیِ[sup][aname=rpa43e7][[/aname][anchor=pa43e7]2][/anchor][/sup] سنی, یکی اصطلاح (guys, gals) و دیگری اش هم در جایگاه
همچم[sup][aname=rpad7ed][[/aname][anchor=pad7ed]3][/anchor][/sup] برای فرزند خود و دیگران.
در کنار آن, کسی شما را وادار نکرد نگرش من به سنها را بپذیرید, با این همه برای خالی نبودن عریضه «بچه» هم از اینجا آمده:
نقل قول:نتاج . نتیجه . زائیده ٔ انسان یا حیوان ، در انسان تا به سن بلوغ برسد و در حیوان تا بزرگ شود. (فرهنگ نظام ).
سن بلوغِ جنسی هم که انشا الاسپاگتی میدانید همان ١٣ سالگی است یا
بنمایهیِ[sup][aname=rpa2918][[/aname][anchor=pa2918]4][/anchor][/sup] دانشیک بدهیم؟ (:
کمتر از "بچگی" هم که "کودکی" است (کودکستان, یادتانه؟), پس با
فرنودِ[sup][aname=rpa1015][[/aname][anchor=pa1015]5][/anchor][/sup] بُرنده فرجامیابی میکنیم که بچگی
همان بازهیِ سنی میان کودکی و بلوغ است که میشود ٧ تا ١٣ سالگی (بلوغ جنسی) و ١٣ تا ١٦ سالگی هم
میشود نوجوانی (بلوغ فکری), که در بسیاری از کشورهای جهان ١٦ سالگی به اندازهیِ ١٨ سالگی معتبر است (مانند هلند).
SAMKING نوشته: اون دختر یا سر 11 ساله هم کودک هست یا بوده.
در ١١ سالگی کودکستان میرفته :دی؟
سپس اینکه با
دستآویز[sup][aname=rpa802f][[/aname][anchor=pa802f]6][/anchor][/sup] به احساس "کودکدوستی" خوانندگان چه را میخواهید ثابت کنید؟ این کودکِ ٢٠ سالهیِ شما (٢ سال پس از گذراندن ١٨ سالگی و ٤ سال پس از گذراندن ١٦
سالگی) تازه
اعتراف کرده و شما هنوز دارید به ما پرخاش میکنید که چرا میگوییم دربرابر دروغی که گفته و ٩ سال زندگی پدر اش را دورریخته و ١٨ سالگی اش را هم ٢ سال بوده که رد کرده بوده همچنان چشمداشت مجازات کیفری داریم؟
ببخشید قربان, برای اینکه "کودک"ستیز نباشیم میگوییم که اشکالی ندارد, اصلا کارِ خوبی کرد مردکهیِ الدنگ را ٩ سال انداخت زندان (:
----
[aname=pa1901]1[/aname]. [anchor=rpa1901]^[/anchor] Âreš || آرش: معنی Dehxodâ, Ϣiki-En, Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ meaning; sense
[aname=pa43e7]2[/aname]. [anchor=rpa43e7]^[/anchor] bâz+e::Bâze || بازه: فاصلهیِ زمانی Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ interval
[aname=pad7ed]3[/aname]. [anchor=rpad7ed]^[/anchor] Hamcam || همچم: مترادف synonym
[aname=pa2918]4[/aname]. [anchor=rpa2918]^[/anchor] bon+mâye::Bonmâye || بنمایه: منبع Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ resource || بنمایه: منبع زیستی biological resource
[aname=pa1015]5[/aname]. [anchor=rpa1015]^[/anchor] far+nud::Farnud || فرنود: استدلال; منطق; دلیل Ϣiki-En reason
[aname=pa802f]6[/aname]. [anchor=rpa802f]^[/anchor] dast+âviz::Dastâviz || دستاویز: مستمسک; آنچه همراه آورند و وسیلهیِ داو (ادعای) خود سازند. Ϣiki-En, Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ pretext; excuse