03-20-2013, 02:42 AM
undead_knight نوشته: The Red Pill Room: Free To Be . . . A Man.
به نطر میاد(برداشت منه البته) این دوست بلاگر "ازدواج کردن" و اینکه مثلا "زن توی خونه بمونه" رو جزئی از حق مردانگی حساب میکنه!البته مشابه این دیدگاه رو وب سایت های دیگه هم دیده بودم ولی این خیلی جالب بود:)با این حال تعریف از حقوق مردان و مردانگی هم به شدت محل اختلافه.
من فکر میکردم انشعابات در فمنسیم زیاده فقط:))
چیزی بنام «جنبش مردان» به راستی وجود خارجی ندارد، مردان برخلاف زنان قادر نیستند فقط بخاطر «مرد بودن» باهم پیوندی تشکیل بدهند و در کنار هم قرار بگیرند و با یکدیگر ارتباط برقرار بکنند، و از آن مهمتر، هرچه میکنند خودآگاه یا غیر از آن برای جلب رضایت/نظر مساعد زنان است و هرگونه انتقادی از «خواهران مقدس» به معنای خودکشی اجتماعی ِ آنیست. خردهجنبشهایی هستند که گسترهی پرشماری از آدمهای مشتاق را به خود جلب میکنند و برخی حتی به نیروی برجستهای هم بدل شدهاند(مثل AVFM، که وارد Mainstream شده و اندکاندک سیاستمداران را نیز به خود جلب میکند و میرود تا نیرویی اجتماعی باشد). باقی ما «اشخاص» علاقمندی هستیم که تکتک به اینجا رسیدهایم، سرتاسر زندگیمان تحت تاثیر این آگاهی قرار گرفته(دلیل استفاده از تعبیر «قرصقرمزی شدن» و تشبیه وضعیت روانضربهای که ما تجربه میکنیم به ترک ماتریکس هم از اینجاست، حال ما به کسانی میماند که از خوابی طولانی برخاستهاند و ناگهان «همه چیز را میفهمند» و «همه چیز برایشان معنادار میشود» و دیگر بازگشتن به حالات سابق برایشان ممکن نیست)و میخواهیم برای «افراد مذکر» دیگر مفید باشیم و در زندگی آنها تغییری مشابه ایجاد بکنیم و به «فعالیت اجتماعی» و «کنشگری جمعی» اغلب چندان خوشبین نیستیم/اعتقادی نداریم.
اینست که گوناگونی و فراوانی اینجا بسیار است، برخی برابریطلب هستند، برخی تنها قصد مخالفت با هجمهی فمینیستی را دارند، برخی نادان هستند و خواستار بازگشت مردسالاری، عدهای به راستی از زنان بیزارند و آنها را در سطح حیوانات گنگ میدانند(یا حتی پستتر)، شماری به راه خود رفتهاند و اهمییتی به هیچ چیز نمیدهند و ... بودن در کنار برخی از این افراد مرا آزار نمیدهد؟ چرا. آیا برایم مهم است که مایهی پدید آمدن چه تصویری در اذهان دیگران میشود؟ نه. فمینیستها از این گوناگونی برای حملههای ad hominem بهره میبرد و میکوشند این «افراد» را تمام «جنبش» جا بزنند، غافل از آنکه اینها بیشتر به سود ماست تا زیانمان، منهم روزی فمینیست بودم، بسیار سرسختتر و پایبندتر از شما، و نخستین بار که نام «حقوق مردان» را شنیدم واکنشم همه ریشخند و شگفتی بود، «چه غلطها»، «این دیگر باورکردنی نیست».. خاطرم هست اولین باری که به همان سایت هری رفتم به رفیقی که کنارم بود با تلخند زهرآگینی گفتم «فلانی، اینها واقعا وجود دارند». منهم نخستین بار از طریق فمینیستها با این سایتها آشنا شدم، و از این بابت از آنها صادقانه سپاسگزارم. که اگر نبودند، من هنوز جایی میان لاشیبازی و پریدن از هزار مانع و دو هزار جور کلهمعلق از صبح تا شب برای اخذ نظر مساعد زنان در زندگی جنسی، و کُسلیسی فلسفی و شوالیهگری برای «دفاع از حقوق زنان تحت ستم» (که در آن اگر «شرف» و «نجابت» و «پاکدامنی» را جایگزین «حقوق» بکنیم بجای «مرد روشنفکر آزداندیش» یک راس قیصر تمام و کمال داریم)در زندگی روحانی سرگردان بودم. اینست که نه فقط هزار رنگ بودن آدمهای مشابه خودم در اینباره را میپذیرم، آنرا بهترین ویژگی ممکن میدانم
پس نه، ما خیلی ساده از صفحهی شترنگ کنار رفتهایم، دیگر با قواعد قدیمی بازی نمیکنیم، برایمان مهم نیست فلان زن «چه احساسی» میکند، آرامش و عواطف و آسایش او برایمان مهم نیست، گاهی تجربیات خود را چنانکه میتواند برای زنان همدلی برانگیز باشد بازگو نمیکنیم، آنچنانکه بودهاند آنها را توصیف میکنیم. آیا این «ادراک» از خطا مبری هستند؟ هرگز. آیا از اصالت برخوردارند؟ قطعا.
undead_knight نوشته: خب بعید میدونم سایر دوستان سابقه امیر در مبارزه علیه فمنیسم و پداقند از حقوق مردان رو داشته باشند و شاید بهتر بتونه جواب بده:
مردانگی رو چی تعریف میکنی؟
خب پاسخش به نطر من مهمه چون اگر مثلا مردانگی رو مثل موارد بالا تعریف کنیم طبیعتا فمنیسم با مردانگی ستیز داشته:)
فمینیسم با هر درکی از مردی و مردبودگی و مردانگی مخالف است، اینها چیزهای مختلفی هستند: مردی وضعیتیست فیزیولوژیک، مردبودگی مشخصهای بیولوژیکی-فرهنگی و ارتباط متقابل آنهاست و مردانگی ارزشهای سنتیست که برای مرد بودن شخص وادار به داشتن آنها میشده. فمینیسم هرسه را به نحوی رد میکند، مردی را به کلی انکار میکند و جنسیت را برساختهای اجتماعی معرفی میکند، دومی را هم علاوه بر انکار وجوه بیولوژیکی، تحریف و سیاهنمایی میکند(مثل «شیانگاری زنان» که چیزی بجز انکار کیستی جنسی مردها نیست)، و سومی را هم که جزئی از «مردسالاری» و ساخته شده برای اعمال سلطه به زنان معرفی و رد میکند، برطبق این مهملات:
مرد > برساختهای اجتماعی
مردبودگی > موقعیتی بیمار و سلطهجو
مردانگی > نمود فرهنگی این بیماری
پس به تعریف ما از مرد، مردبودگی یا مردانگی هیچ پیوندی ندارد، مرد معتبر برای فمینیسم(اگر چنان چیزی وجود داشته باشد)یک زن ِ کیردار است.
+ مقالهای که ترجمهی آنرا دارید، یازده قسمت دیگر دارد. پس از پایان این مجموعه مقالات، قصد ترجمهی کتابی را دارم که در آن به تفصیل به این پرسش که «مرد چیست» از منظری که بیشتر از هرچیز دیگر با دیدگاه کنونی من هماهنگی دارد هم پرداخته شده. پس پرداخت همه جانبه به این بخش از گفتگو را به چند ماه آینده موکول میکنم. :e405: