02-24-2013, 10:00 PM
Russell نوشته: امیر جان البته خوب ارتباط خشونت و مردان محدود به تستسترون نمیشود که مردان 10-20 برابر زنان یکدیگر را میکشند.بالاخره این تفاوت فاحش بروز خشونت یک پایه بیولوژیکی باید داشته باشد.البته خوب شرایط خاصی میتوانند ماشه مکانیزم خشونت را در مغز انسان بکشد و اینکه مردان خوب بیشتر در معرض چنین موقعیتهایی هستند،ولی این سخن که بیان تمام احساسات توسط جامعه میتواند طوری کانالیزه شود که کم کم جمع شوند و بیکباره فقط از طریق خشونت بروز پیدا کند یکمقدار عجیب بنظر میرسد.هر چند درباره تجربه شخصیت من هم از آنجا که اهل خشونت نیستم میتوانم چیزی شبیه این را در خودم تعیید کنم ولی خوب این مبنای بحث کلی و استقرا بکل بسادگی نمیتواند بشود.
به چند نکته اشاره کردهاید که برسی آنها گفتگوی بیشتری میطلبد.
نخست آنکه اکثریت مطلق مردان، به رغم فرهنگی کم و بیش بینالمللی که ذکر آن رفت و در آن تنها واکنش عاطفی پذیرفتنی از سوی مردان «خشم» است و تمام دیگر انواع با تحقیر همراه میشوند، هرگز اشخاص خشنی نیستند. این اولین و مهمترین دروغ در افسانهی «مردان خشن» است، هیچ اپیدمی خشونتی در میان مردان وجود ندارد. و اینهم تنها تلاشیست برای برسی اینکه چرا مردان بطور متوسط از زنها خشنتر هستند.
دیگر آنکه ما تاکنون فرهنگی که همهی انواع و ابعاد خشونت برای مردان در آن تقبیح شده باشد نداشتهایم تا بتوانیم به راستی میزان تاثیرپذیری شخص از جامعه در اینباره را اندازهگیری بکنیم، جوامع مدرن نیز تنها اقدام به «کنترل» رانههای فرگشتیکی احتمالی مردان کردهاند تا به وقت لزوم از آنها بهره ببرند. همین رانهها اگر وجود نمیداشت قطعا هیچ مردی حاضر به دست گرفتن اسلحه و مبارزه در جبههها نمیشد، پس تمام جوامع جهان از وجود سطحی کنترل شده از خشونتطلبی در مردان سود میبردهاند. من خاستگاه فرگشتیکی ستیزهجو بودن مردان را رد نکردهام(این مشکلیست که به گمانم شوالیه مرده بدلیل انکار وجود حق همسرگزینی برای مادهی انسان باید به آن پاسخ بدهد نه من). آنچه مورد انتقاد قرار دادهام نقش انکارناپذیر جامعه و تربیت در تقویت روحیهی برآمده از پاسخ خشونت با خشونت بیشتر میان مردان، و تقبیح و تحقیر تمامی دیگر انواع رفتار عاطفی در ایشان است. خشونت مردانه بیشک ریشههای بسیار عمیق فرهنگی دارد، زیرا با شاخص نرمخو شدن فرهنگها، آمار ارتکاب آن از سوی مردان نیز با شدتی بسیار گسترده کاهش مییابد، مردان آمریکایی بسیار خشنتر از مردان کانادایی هستند، و مانده تا تفاوتهای بیولوژیک آنها مشخص بشود.
در آخر هم اینکه میگویید هنجارهای اجتماعی و برخورداری/محرومیت از امتیاز نرم بودن نمیتواند نقشی در رفتار شخص داشته باشد برایم بسیار عجیب است و نمیتوانم آنرا بفهمم. اندکی توضیح بدهید.
undead_knight نوشته: تلاش خوبی میکنی:))
راستش ترجیح میدم بار احساسی و البته نگاه متفاوت این تاپیک رو خراب نکنم و در جای دیگه ای ادامش بدم:)
شما موضوعتان را مطرح بکنید، شاید به درک جنبهی دیگری از مشکل کمک کرد؟ هدف من از بیان آن تجربه افزودن بار احساسی جستار نسبت به وزنهی عاطفی آن نبود، تنها خواستم به مشکل اصطلاحا صورتی بدهم. همهی ما بیشمار تجربهی مشابه از «اصلاح رفتارمان» توسط والدین داریم تا آنها را با قالبهای کاذب «زنانگی» و «مردانگی» هماهنگ بکنند، «مرد که فلان کار را نمیکند»، «دختر خوب اینطور .... نمیکند» و ... مورد من چندان استثنایی نیست.
زنده باد زندگی!