12-03-2012, 08:19 AM
البته بحث به جایی کشیده شد که چندان با آنچه من میخواستم بگویم، همسو نیست.اما بد هم نیست که بحث به اینجا رسید.باید بدانیم که دشمن اصلی سکولار دموکراسی، اسلام نیست.تمامیت خواهی در هر شکلش است.این چیزی ست که باید همیشه به یاد داشته باشیم.در راستای مبارزه با اسلام سیاسی، دو مسیر وجود دارد:مسیری مدنی که در آن تک تک شهروندانِ باورمند به سکولاریسم، خود را مسئول میداند که به هر شکل سعی در آگاهیِ افرادِ "آگاهی پذیر" تلاش کند.در این مسیر، با توجه مخاطبمان(مسلمان ایرانی) که معمولا مسلمانی مدنی و بی آزار است، نباید مثلا ازدواج پیامبر با عایشه را پتک کرده و بر سر مخاطبِ خود بکوبیم!این کار معمولا نتیجه ای کاملا معکوس میدهد(به شخصه بارها این اتفاق را دیده ام).به باور من، باید با برخوردهای مسالمت آمیز و مدنی، این هموطنانِ خود را مجبور کنیم تا "قرائتی" جدید از دستورات سیاسی و جمعی دین خود، در همسویی با جامعه مدرن امروزی "بسازد" تا بتواند همزیستی مسالمت آمیزی با سایر شهروندان داشته باشد.این اتفاقی است که در اروپا رخ داد.اگر این مسیر را نرویم، بیم آن دارم که به سرنوشت هند و پاکستان یا مصر امروزی دچار شویم.نباید بین هم دیوار بکشیم، طوری که آنها فکر کنند که مثلا فکر کنند که ما همان کاری را خواهیم کرد که جمهوری اسلامی در سالهای آغازین حکومت خود کرد و از شهروندان بخواهیم انتقام بگیریم و یا مثلا میخواهیم برویم قبر رضا در مشهد را خراب کنیم و کارهایی از این دست.
در این راستا، انتظارات از ما بیشتر است.آنها نباید فکر کنند که مشکل ما با اعتقادات شخصی آنها یا مسلمان بودن آنهاست.قرار نیست دینشان را از آنها بگیریم.انتظار ما از آنها صرفا به رسمیت شناختنِ ویژگی های حکومت دموکراتیک و سکولار است.بقیه اش دیگر به خودشان مربوط است.قرار نیست که مثلا از هموطنان ایرانی مسلمان خود برای کشتار یهودیان بنی قریظه،بازخواست کنیم.(البته از آخوندها و آنها که خود را نماینده این دین میدانند، این خواست، یک خواستِ مشروع است!).بنابراین تنها انتظار ما از آنها این است که اصول اساسی دموکراسی و جدایی دین و دولت را برسمیت بشناسند و بعد از این دیگر به خودشان مربوط است و به کسی مربوط نیست.در غیر اینصورت، فضای جامعه تبدیل به آن چیزی میشود که امروز در مصر میبینیم.مطمئن باشید که در فضای باز نهایتا همه محکوم به پذیرش حقیقت هستند.
اما راه دوم ، همان راهی ست که امثال هدایت و کسروی پیش گرفتند.خب امروز دیگر آن شرایط پیش روی ما نیست و تشت اسلام از بام ،با سر و صدایی کر کننده فرو افتاده است.مثل این است که الان بخواهیم مردم شهر را جمع کنیم و اعلام کنیم "آیا میدانستید زمین دور خورشید میگردد و خورشید ثابت است؟"
در این راستا، انتظارات از ما بیشتر است.آنها نباید فکر کنند که مشکل ما با اعتقادات شخصی آنها یا مسلمان بودن آنهاست.قرار نیست دینشان را از آنها بگیریم.انتظار ما از آنها صرفا به رسمیت شناختنِ ویژگی های حکومت دموکراتیک و سکولار است.بقیه اش دیگر به خودشان مربوط است.قرار نیست که مثلا از هموطنان ایرانی مسلمان خود برای کشتار یهودیان بنی قریظه،بازخواست کنیم.(البته از آخوندها و آنها که خود را نماینده این دین میدانند، این خواست، یک خواستِ مشروع است!).بنابراین تنها انتظار ما از آنها این است که اصول اساسی دموکراسی و جدایی دین و دولت را برسمیت بشناسند و بعد از این دیگر به خودشان مربوط است و به کسی مربوط نیست.در غیر اینصورت، فضای جامعه تبدیل به آن چیزی میشود که امروز در مصر میبینیم.مطمئن باشید که در فضای باز نهایتا همه محکوم به پذیرش حقیقت هستند.
اما راه دوم ، همان راهی ست که امثال هدایت و کسروی پیش گرفتند.خب امروز دیگر آن شرایط پیش روی ما نیست و تشت اسلام از بام ،با سر و صدایی کر کننده فرو افتاده است.مثل این است که الان بخواهیم مردم شهر را جمع کنیم و اعلام کنیم "آیا میدانستید زمین دور خورشید میگردد و خورشید ثابت است؟"
کسشر هم تعاونی؟!