دفترچه

نسخه‌ی کامل: گفتمانهای پیشرفته پیرامون پارسیک
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13
SAMKING نوشته: ولی خداییش کاراکتر دیگه بیگانه هست.

نه دیگه ، تنها و یگانه واژگان تازی توانمندی ِ زایش را از زبان‌مان رُبوده اند ؛
"کاراکتر" بنده خدا که کاری به کارمان ندارد ... !
Alice نوشته: نه دیگه ، تنها و یگانه واژگان تازی توانمندی ِ زایش را از زبان‌مان رُبوده اند ؛
"کاراکتر" بنده خدا که کاری به کارمان ندارد ... !
این دیگر میشود عرب‌ستیزی که نادرست است و فاشیستی. E414
واژگان تازی را از آن‌رو میزداییم که بیگانه اند، و واژگان بیگانه زایایی زبان ما را کم میکند.
واژگان تازی هم بخشی از واژگان بیگانه‌اند؛ پس، این زایایی را کم میکند و شایسته است که آنها را بزداییم. E056
SAMKING نوشته: این دیگر میشود عرب‌ستیزی که نادرست است و فاشیستی.
واژگان تازی را از آن‌رو میزداییم که بیگانه اند، و واژگان بیگانه زایایی زبان ما را کم میکند.
واژگان تازی هم بخشی از واژگان بیگانه‌اند؛ پس، این زایایی را کم میکند و شایسته است که آنها را بزداییم.

هر واژه‌ی بیگانه‌ای که زایایی را نایش نمی‌کند ؛ بساکه زبان بیگانه زایش را ناکار
می‌سازد ! بـده بستان ِ فرهنگی ِ زبان‌های هندواروپایی برای نمونه هیچ گزندی
به زبان نمی‌رساند ؛ چون بـر یک ریشه و بنیاد همباز استوارند ! ولی یـک زبــان
سامی و یک زبان هندواروپایی در دو سرگاه جداگانه جای دارند و کمترین پیوندی
بهم ندارند،داد و ستد این دو زبان نباید از مرزی فراتر رود ؛ برای روشنگری بیشتر
پیک زیر را از مزدک بخوان !

http://www.daftarche.com/%D8%A7%D8%AF%D8...#post27386
Alice نوشته: هر واژه‌ی بیگانه‌ای که زایایی را نایش نمی‌کند ؛ بساکه زبان بیگانه زایش را ناکار
می‌سازد ! بـده بستان ِ فرهنگی ِ زبان‌های هندواروپایی برای نمونه هیچ گزندی
به زبان نمی‌رساند ؛ چون بـر یک ریشه و بنیاد همباز استوارند ! ولی یـک زبــان
سامی و یک زبان هندواروپایی در دو سرگاه جداگانه جای دارند و کمترین پیوندی
بهم ندارند،داد و ستد این دو زبان نباید از مرزی فراتر رود ؛ برای روشنگری بیشتر
پیک زیر را از مزدک بخوان !
این مطلب ناسازگاری را اگر چه من تا حدی با دانش زبانی کم خودم قبول دارم ولی میتواند خیلی ساده اثبات یا ابطال یا حداقل بررسی شود.یعنی یک جدول باشد که کدام زبان با کدام ناسازگار است و البته خود این پدیده ناسازگاری هم نمیشود برای هر زبان صفر و یک باشد چرا که زبان فرگشت یافته.
مثلا ژاپنیها با زبان انگلیسی چه طور برخورد میکنند؟
Russell نوشته: این مطلب ناسازگاری را اگر چه من تا حدی با دانش زبانی کم خودم قبول دارم ولی میتواند خیلی ساده اثبات یا ابطال یا حداقل بررسی شود.یعنی یک جدول باشد که کدام زبان با کدام ناسازگار است و البته خود این پدیده ناسازگاری هم نمیشود برای هر زبان صفر و یک باشد چرا که زبان فرگشت یافته.
مثلا ژاپنیها با زبان انگلیسی چه طور برخورد میکنند؟

سازگاری زبانها را که کمابیش داریم:

[عکس: 98.jpg]


در هیچ زبانی تا جاییکه من میدانم "ساختار" زبان را به زبان بیگانه نمی‌دیسانند (فرم نمیدهند). در پارسیک ما ساختار زبان‌امان را تا اندازه‌ی بالایی
از دست داده‌ایم، بگوییم در چندینه بستن:
استاد (واژه 100% پارسیک) —> اساتید!
عامل (عربی) —> عوامل!

در جای دیگر، ما در دستورزبان خودمان دو پیشوند ناینده (منفی کننده) داریم که "نا" و "آ / آنا" باشند، ولی چندتایی بیخود باز آورده‌ایم:
نااخلاقی (درست) = غیر اخلاقی (نادرست)
...

این چیزهای افزوده تنها زبان را گنگ میکنند، یکی دیگر از اینها واژه "قابل" است، هنگامیکه در پارسی ما هماکنون دو شیوه برای able کردن داریم:
گفتن —> گوی
گفتنی / گویش‌پذیر (درست) = قابل گفتن (نادرست)

باوریدن —> باور
باوریدنی / باورپذیر (درست) = قابل باور!

اینها را هم باید در دنباله بالا یکراست ریخت تو زباله (:

سپس میماند کالبُد‌های زبان تازیک که در ساختار زبان ما فرورفته‌اند و از همه آسیبرسان‌تر هستند:
خراب (عربی)
خرابگر / خراب کننده = مخرب (در کالُبد مفعل)

خراب کردن = تخریب (در کالبُد تفعیل!)
خراب کردن کردن = تخریب کردن!!!!

برابرهای پارسی همیشه اندکی درازتر هستند، چرا که وندوند میباشند و درستی و فرنودین بودن بهتر از کوتاهی ولی پریشانگویی است.

جدای آن، کارواژگان پارسی خودشان کمابیش همیشه یکسان و گاه کوتاه‌تر از برابرهای سرهم بندی شده تازیک میشوند، اگر که راه را درست برویم:
ویرانیدن —> ویران
ویران = خراب
ویرانی = خرابی
ویراننده / ویرانگر = خراب کننده (مخرب)
ویرانندگی / ویرانگری = خراب کنندگی (تخریب)

پس اگر این کالبدهای ناسازگار را هم از ساختار پارسیک بیرون کشیدیم از تازیک (عربی) دیگر چه میماند؟ هیچ.

مشتی واژه بی سر و ته بی چم که دور از باور میدانم کسی به برابرهای پارسیکشان برگزیند، نمونه بگوییم، خودت واژگان

"گستردن، گسترش، گسترانیدن، واگستردن، ناگستردنی، بی‌گسترش، .."

را میپسندی یا

"انبساط، قابل انبساط، انبساط دادن، انبساط کردن" ؟

Russell نوشته: این مطلب ناسازگاری را اگر چه من تا حدی با دانش زبانی کم خودم قبول دارم ولی میتواند خیلی ساده اثبات یا ابطال یا حداقل بررسی شود.یعنی یک جدول باشد که کدام زبان با کدام ناسازگار است و البته خود این پدیده ناسازگاری هم نمیشود برای هر زبان صفر و یک باشد چرا که زبان فرگشت یافته.
مثلا ژاپنیها با زبان انگلیسی چه طور برخورد میکنند؟

سازگاری یا ناسازگاری زبان‌ها بر پایه‌‌ی دسته‌بندی «گونه شناسیک» استوار است !
در این دسته بندی به هم‌نیایگی و تاریخچه‌ی زبان‌ها نمی‌نگرند ، بساکه با نگرش به
ساختارهای زبان‌های گوناگون آنـان را گروه‌بندی می‌کنند، این دسته‌بندی چندین زیر
شــاخه دارد ؛ زبــان ژاپنی در برخورد بــا زبــان انگلیسی را می‌توان از چندین گسترا
بــررسی نمود ؛ بــرای نمونه از دید آرایش گزاره‌بندی (نـهاد و کـاروَر و کـارگیر) پیوندی
به زبان انگلیسی ندارد و در خانواده‌ی زبان‌های پـارسی، هندی و... جای می‌گیرد !
پـس سازگاری را بــایـد از چندین دیدگاه و همسنجی سازه‌های ریـز و کلان گونـاگون
بررسی کرد و نمی‌توان گفت بهمان زبـان سراسر بــا زبـان مــا ناسازگار است ؛ ولی
برروی هم رفته میتوان بـا نگرش بـه هم‌نیایگی و خاستگاه زبان‌ها، بـه برآیندی فراگیر
و بـاریک از آن دست یافت !
--
از دید واژه‌سازی زبان عربی و زبان پارسی دو سرگاه جداگانه‌اند ، یکی بــا کالبدها و
ساختارهای از پیش روشن شده واژه می‌سازد دیگری بـی‌هیچ نـگرشی به کـالبدهـا
و ساختارها دست به واژه‌سازی ِ بی‌کرانه می‌زند، واژگان تازیک خمش‌پذیر نیستند،
از ایـن رو دست و پـا گـیر ِ دستگاه واژه‌سازی‌ و در پی آن اندیشه‌ورزی‌مـان شده‌اند !
یک نکته که در مورد زبان های انسانی هست اینه که این زبان ها بر خلاف زبان های کامپیوتری ساختگی نیستند،اهمیت این تفاوت در این هست که در زبان کامپیوتری برای تک تک علائم و دستورها معنا و کاربرد مشخصی درنظر گرفته شده و همه بر اساس یک سری اصول خاص ایجاد میشند، در مقابل در زبان های انسانی ما یک آفریننده نداریم که همه چیز رو بر اساس قواعد خاصی ایجاد کرده باشه و کاربرد و ساختار اصول ریاضی و مهندسی! داشته باشه.
فرایند شکل گیری واژه ها تا حد زیادی به صورت طبیعی رخ میده و میشه بخشی قابل توجهی از اون رو شبیه فرگشت موجودات زنده دونست.

مشکلی که اینجا هست اینه که ما با بررسی زبان یک سری قواعد رو کشف میکنیم(که باز هم بر خلاف زبان های کامپیوتری ساختگی نیستند)حتی شباهت واژگان هم میتونه راهکاری برای شناسایی واژه ها باشه ولی به دلیلی ساختگی نبودن زبان تشخیص اینکه یک واژه بیگانه از خانواده ای متفاوت چطور در زبان ما کار میکنه و آیا وجودش سودمند هست یا نه به نظرم معیار قابل اطمینانی نداره و اگر هم معیاری وجود داشته باشه طبیعتا به صرف اینکه واژه مثلا از خانواده ای جز هندواروپایی گرفته شده دلیلی برا زدودنش نمیشه.
undead_knight نوشته: یک نکته که در مورد زبان های انسانی هست اینه که این زبان ها بر خلاف زبان های کامپیوتری ساختگی نیستند،اهمیت این تفاوت در این هست که در زبان کامپیوتری برای تک تک علائم و دستورها معنا و کاربرد مشخصی درنظر گرفته شده و همه بر اساس یک سری اصول خاص ایجاد میشند، در مقابل در زبان های انسانی ما یک آفریننده نداریم که همه چیز رو بر اساس قواعد خاصی ایجاد کرده باشه و کاربرد و ساختار اصول ریاضی و مهندسی! داشته باشه.
فرایند شکل گیری واژه ها تا حد زیادی به صورت طبیعی رخ میده و میشه بخشی قابل توجهی از اون رو شبیه فرگشت موجودات زنده دونست.

مشکلی که اینجا هست اینه که ما با بررسی زبان یک سری قواعد رو کشف میکنیم(که باز هم بر خلاف زبان های کامپیوتری ساختگی نیستند)حتی شباهت واژگان هم میتونه راهکاری برای شناسایی واژه ها باشه ولی به دلیلی ساختگی نبودن زبان تشخیص اینکه یک واژه بیگانه از خانواده ای متفاوت چطور در زبان ما کار میکنه و آیا وجودش سودمند هست یا نه به نظرم معیار قابل اطمینانی نداره و اگر هم معیاری وجود داشته باشه طبیعتا به صرف اینکه واژه مثلا از خانواده ای جز هندواروپایی گرفته شده دلیلی برا زدودنش نمیشه.

آری، اگر و تنها اگر واژه را گرفته باشیم، نه ساختار.

ولی برای نمونه در پارسیک ما چه می‌نیازیم واژه "سلام" را از عربی بگیریم، زمانیکه "درود" داریم؟
یا چرا "صبح" را بگیریم زمانیکه "پِگاه، بامداد، شبانگاه، زودهنگام، و ..." را داریم؟

توان واژه‌سازی پارسیک از انگلیسی هم با همه این ابزارهای که بهش چسبانده‌اند فراتر میرود، ما خشک‌اندیش شده‌ایم و آنها
را به کار نمیبریم، برای نمونه همین کارواژه «شایستن» برای ما بیشمار واژه میاورد که هیچکدام را هنوز درست بکار نگرفته‌ایم.

اگرنه، خود واژگان چیزی بیشتر از یک مشت آوا نیستند و آن اندازه مهندی ندارد از کدام زبان آمده باشند، ولی زمانیکه در
پارسیک با آنها دوباره واژه‌سازی میکنیم بهتره که ریشه‌ی ایرانی داشته باشند تا همه‌ی واژگان همسان و نزدیک که با آن واژه برساخته شده‌اند را هم دربر بگیرد.
...

یک نکته ای که هست اینه که روشنفکر رو در ابتدا معادل واژه enlightened در نظر گرفتند در صورتی که اشتباهه،برای خود این وازه چه پیشنهادی داری؟:)
undead_knight نوشته: ...

یک نکته ای که هست اینه که روشنفکر رو در ابتدا معادل واژه enlightened در نظر گرفتند در صورتی که اشتباهه،برای خود این وازه چه پیشنهادی داری؟:)


اینکه واژه خودش دارد داد میزند، Enlighten = روشن کردن! (:

روشنگر = Enlightener / Enlightened
روشنگری = Enlightenment
...

اگر روشنگر کار نمیکرد، میتوان از کارواژه زیر بهره گرفت:
روشنیدن —> روز
روزاندیش ≡ روشنفکر





پ.ن. پوزش برای ویرایش، آندد جان بمهر پیکهای بلند را quote نکن.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13