دفترچه

نسخه‌ی کامل: گفتمانهای پیشرفته پیرامون پارسیک
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13
آلیس گرامی، کارواژه ی "بساودین" و همخانواده هایش برای "لمس کردن" را بسیار پسندیدم!!
درباره ی کارواژه ی "دمیدن" نگرم را پیشتر بازگفتم! شگفت (یا بهتر بگویم، مسخره!!) این است که تارنمای لغت نامه، هم "دردمیدن" و هم "دمیدن" را به چم "فوتیدن/پُفیدن/فوت کردن" آورده است!! سرانجام باید یکی از آنها به تنهایی چم "نفس کشیدن" را بدهد!! راستی درباره ی کارواژه ی دیگری که برای نفس کشیدن می بهرند، می توان "دم برآوردن" هم برشمرد (نام برد). ولی افسوس که تکواژه ای نیست.
سَمکینگ جان درست است! با اندکی چشمپوشی، می توان از "زودرنج/نازک نارنجی" برای "ظریف" بهرید ولی همانگونه که پیشتر هم گفتم، آماج من، بَهرِش (bahresh بهره گیری) از یک برابرواژه ی تکواژه ای است.
سُتوده‌ی گرامی ؛ با بهره‌مندی از فرهنگ پهلوی واژه‌ی شایمند و فراخور "ظریف" به
چم "delicate" ؛ تکواژ «تَنُک» tanok یا «تَنَک» tanak است ؛
«تَنُک» از بیخ و بُن به کَس یا چیزی می‌گویند که بسادگی آسیب‌پذیر باشد ، پادسفت
و چیزی که تاب ِ کوبه (ضربه) را نداشته باشد !
---
ظریف = تَنُک ؛ نازمان

:e303:
بسیار هم خوب و دلنشین است!! E056
به مهر، نام این واژه نامه ای (پهلوی) را که از آن می بهرید، بازگویید.
اگر پیوند آن برای فروبار (داونلود) هم در دسترستان است، که چه بهتر!! بگذارید تا دیگران هم ببرهند!
با سپاس فراوان! E41f
کامیاب باشید! E00e
شوربختانه لینک این واژه‌نامه را برای فروبار ندارم ؛ برای فروبار کردن ،
دوستان واژه‌نامه‌های خوبی را در جُستار «ساختارشناسی زبان پارسیک»
نهاده‌اند !

بر روی هم برای واژه‌ی "ظریف" داریم :
ظریف = باریک ؛ نازک ؛ تاژ* ؛ تَنُک ؛ نازمان ؛ نازپرورده

در هر گزاره از روی بافتار سخن می‌توانید یکی از واژگان بالا را بکار ببندید ؛

* تاژ نه آن تاژ ِ تاژیک !

تاژ | لغت نامه دهخدا

تاژ || لطیف و نازک . (برهان ). نازک و ظریف و لطیف . (ناظم الاطباء).


:e303:
دوستان کسی برگردان پارسی این چند واژه را میداند؟

لهجه
بعضی
صحبت
دلیل
عصبانی
مسخره کردن
ولی
انتظار داشتن
هم نظر
viviyan نوشته: دوستان کسی برگردان پارسی این چند واژه را میداند؟

لهجه
بعضی
صحبت
دلیل
عصبانی
مسخره کردن
ولی
انتظار داشتن
هم نظر
سلام خواهر viviyan من یاد ِ همه شما بودم؛ شما چی ؟منو یادتون هست؟؟E414
-گویش
-برخی
-سُخن
-فرنود
-لیكن(به یاد امام خمینی)E105
-......
-هم داستان
عصبانی: شاید خشمگین
مسخره کردن: شاید ریشخند کردن.
انتظار داشتن هم حتما چشمداشت داشتن
هم نظر : هم نگرش ، هم دید ، هم سو E056
مغسی خواهر شیرین!
عصبانی یادم رفت اره میشه خشمگین!
بقیه رو هم از رو نوشته های هرمز پگاه نوشتم!
اگه قلط بوده خدا نبخشدش!E414
viviyan نوشته: دوستان کسی برگردان پارسی این چند واژه را میداند؟

لهجه
بعضی
صحبت
دلیل
عصبانی
مسخره کردن
ولی
انتظار داشتن
هم نظر

دوستان واژه های خوبی پیشنهاد دادند. در مورد "ولی" من جایی خونده بودم که فارسیه و "اما" عربیه! البته مال خیلی وقت پیشه شاید اشتباه کنم. E056
viviyan نوشته: دوستان کسی برگردان پارسی این چند واژه را میداند؟

لهجه
بعضی
صحبت
دلیل
عصبانی
مسخره کردن
ولی
انتظار داشتن
هم نظر
لهجه= گویش - سرزبان
بعضی= برخی - پاره‌ای - گروهی
صحبت= سخن - گفتگو - گفتمان - گلا
دلیل= انگیزه - آوند - چرایی - راهنما - رهنمون - فرنود - شَوند نشانه
عصبانی= خشمگین - برآشفته - تندخو - جوشی
مسخره کردن= ریشخند کردن
ولی= پارسی است
انتظار داشتن= چشم داشتن
هم نظر= هم نگر / هم داستان

اینها ماهی بودند...E520E019E054E522

سرچشمه های پارسی نویسی/گویی

این هم روش یادگیری ماهیگیری بود...:e148:

E032
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13