11-16-2013, 02:09 PM
11-16-2013, 02:51 PM
Mehrbod نوشته: کارواژهیِ[1] "آغاختن[10]" را هم من بر پایهیِ همین روال آوردهام, در بنمایهها[11] چیزی بجز "آغازیدن" نداریم, ولی
چون چنین روالی در دستور زبان پارسیک[5] هست که -زیدن به -ختن بکوتاهد, پس کاربرد اش روا ست.
پس اگر در نامه ای اینگونه بنویسم برای زبان شناسی شاید بیاندیشد نادرست است و از خود درآورده ام؟ مگر شما ریشه ی پهلوی را برنمیرسید؟
پارسیگر
11-16-2013, 04:58 PM
homayoun نوشته: پس اگر در نامه ای اینگونه بنویسم برای زبان شناسی شاید بیاندیشد نادرست است و از خود درآورده ام؟ مگر شما ریشه ی پهلوی را برنمیرسید؟
پارسیگر
درسته میشاید اینجور هم دژاندیشند, ولی آغاختن از دیدگاه دستور زبان درست است.
ریشهیِ پهلویک هم سنجه است, ولی همهیِ پراسنجها به آن نمیکوتاهند.
پارسیگر
11-22-2013, 10:42 PM
اگر دوستان میپذیرند تاپیکی بزنیم به نام گسترش زبان پارسیک
و در آن دست به کارهایی مانند ترزبانیدن نوشته ها به پارسیک بزنیم
یا هتا فیلم یا زیرنویس پارسیک (دست کم خودمان بخوانیم) و کارهای دیگر.
2. این که مهربد گفت این شیوه برداشتن می در 800 سال پیش بوده. مانند گویم به جای میگویم
من شنیده ام برخی برخی د مازندران یا گیلان به جای میخواهم میگویند خایم.
ب.ن. من لیوان میخواهم = لیوان خایم!
پارسیگر
و در آن دست به کارهایی مانند ترزبانیدن نوشته ها به پارسیک بزنیم
یا هتا فیلم یا زیرنویس پارسیک (دست کم خودمان بخوانیم) و کارهای دیگر.
2. این که مهربد گفت این شیوه برداشتن می در 800 سال پیش بوده. مانند گویم به جای میگویم
من شنیده ام برخی برخی د مازندران یا گیلان به جای میخواهم میگویند خایم.
ب.ن. من لیوان میخواهم = لیوان خایم!
پارسیگر
11-29-2013, 04:42 PM
خوب بگویید چرا پارسیک را پارسیگ کردید؟
11-29-2013, 06:12 PM
homayoun نوشته: خوب بگویید چرا پارسیک را پارسیگ کردید؟
پرسش خوبیه هر دو پسوند درست هستند. در گذشتهیِ دورتر همهیِ این واژگان -یگ میگرفتهاند, در درازایِ
زمان برخی به -یک ورتیدهاند, مانند تاریگ به تاریک و بسیاری جاها این -گها هم افتادهاند, مانند داروگ (drug) به دارو.
برخی واژهها با -یگ آسانتر خوانده میشوند, مانند گیتیگ یا فرگشتیگ, برخی هم دگرسانی چندانی ندارند, همچون پارسیگ یا پارسیک.
پارسیگر
11-29-2013, 08:11 PM
خوب آن که که میدانستم... آلمانی هم یگ میگویند و لاتین و فرانسه باید یک باشد...ولی نون که ما میگویم تاریک...
بهتر نیست اینهمه واژگان را دور نکنید؟ به گداشتن من به جای گذاشتن گیر میدادید... با اینکه این د به ذ به زور تازیان بوده...
خودتان میتوانید هرگونه دوست دارید بگویید... ولی ما در پی بازسازی زبانمان هستیم...
نمیاندیشد اینگونه نو یگ خوب نیست؟
پارسیگر
بهتر نیست اینهمه واژگان را دور نکنید؟ به گداشتن من به جای گذاشتن گیر میدادید... با اینکه این د به ذ به زور تازیان بوده...
خودتان میتوانید هرگونه دوست دارید بگویید... ولی ما در پی بازسازی زبانمان هستیم...
نمیاندیشد اینگونه نو یگ خوب نیست؟
پارسیگر
11-29-2013, 08:14 PM
homayoun نوشته: خوب آن که که میدانستم... آلمانی هم یگ میگویند و لاتین و فرانسه باید یک باشد...ولی نون که ما میگویم تاریک...
بهتر نیست اینهمه واژگان را دور نکنید؟ به گداشتن من به جای گذاشتن گیر میدادید... با اینکه این د به ذ به زور تازیان بوده...
خودتان میتوانید هرگونه دوست دارید بگویید... ولی ما در پی بازسازی زبانمان هستیم...
نمیاندیشد اینگونه نو یگ خوب نیست؟
پارسیگر
نخست اینکه مردم هر روز دارند "پذیرفتن" را به کار میبرند, سپس اینکه 'د' و 'ذ' دو سدای
دگرسان هستند, -یگ و -یک ورتشی از یک سدا و هر دو همزمان در زبان پیشینهیِ کاررفتگی دارند و
امروز دست امان برای گزینش باز است.
پارسیگر
11-29-2013, 08:32 PM
homayoun نوشته: ولی ما در پی بازسازی زبانمان هستیم...
homayoun نوشته: با اینکه این د به ذ به زور تازیان بوده
بازسازی ≠ کینهتوزی از عربها
-یگ هم پیشنهادی بیشتر نیست, هتّا خود پسوند -یک هم
پیشنهاد بیشتر نیست, هر چه باشد هر دو کمابیش مردهاند.
اینکه اینها چند هوادار میابند و چه اندازه مردم کارکرد و سودمندی آنها را درمیابند
از توان من بیرون است, خویشکاری در اینجا آشناسازیِ مردم به بود و بهرهیِ این وندها ست.
پس هر دگرشی شایستهیِ بازگردانی نیست, بنواژنام سفارش را سپارش نمودن سودمنده, زیرا یادآور بنواژهیِ سپردن خود خواهد بود,
ولی 'پیغام' را 'پیگام' کردن هیچ سودی امروز ندارد, یا دارو را از نو داروگ خواندن هم بهرهیِ چندانی دربر ندارد, مگر شاید ساخت کارواژهیِ داروگیدن (to drug).
پارسیگر
11-30-2013, 12:15 PM
اگر ما همه ی می و ب هارا در آغاز کارواژگان بزداییم چه میشود؟
گویم سخن فراوان با آنکه بی زبان ام.
من بی می ناب زیستن نتوانم
بی باده کشید بارتن نتوانم
من بنده ی آن دمم که ساقی گوید
یک جام دگر بگیر و من نتوانم
پارسیگر
گویم سخن فراوان با آنکه بی زبان ام.
من بی می ناب زیستن نتوانم
بی باده کشید بارتن نتوانم
من بنده ی آن دمم که ساقی گوید
یک جام دگر بگیر و من نتوانم
پارسیگر