من باور دارم که رژیم همه چیز خواری ما انسان ها در بیشتر موارد یک نوع گوشت خواری(اونم از نوع قرمز) افراطیه که هم اثرات بدی بر روی سلامتی داره و هم محیط زیست و هم اینکه کشتار زیادی به خاطرش انجام میشه یعنی اگر ما به مرحله ای برسیم(که خواهیم رسید) که فراورده گوشتی از چیزی جز کشتار بدست بیاد و همچنان به کشتار ادامه بدیم،واقعا موجودات سادیستی هستیم:)
ولی باید به چند نکته دقت کرد: اولا گیاه خواری انواع مختلفی داره که مطمئنا دوستان میدونند،ولی بر همون اساسی که کشتار حیوانات و نگه داری از اونها برده داری دونسته میشه،استفاده هم شیر و لبنیات فراورده های غیر گوشتی حیوانی(مثل عسل) هم نوعی بهره کشیه.
کشتن برای خوردن در اصل یک نوع"مصرف کردن"طبیعی هست.موجودات زنده با پیچیده تر شدن توانایی کمتری برای استفاده مستقیم از انرژی و مواد معدنی برای ادامه حیات دارند پس ناچار بر اثر فرگشت موجودات زنده در زنجیره غذایی همدیگه رو "مصرف" میکنند،ما هیچ تغییری نمیتونیم در ماهیت این سیستم بوجود بیاریم،شاید بین انسان ها معمول باشه(به دلایل متفاوت)که شرایط انسان های دیگه رو "بهتر"کنند ولی باید دقت کرد که این دلایل قابل تعمیم دادن به حیوانات نیست،اگر صرفا"در و رنج"حیوانات مهمه آیا ما این حق رو داریم که مثلا گوشت خواران رو از بین ببریم چون باعث "درد و رنج" حیوانات گیاه خوار میشند؟یا مثلا میکروبی که بیماری رنج آور(ولی غیر قابل انتقال به انسان)برای حیوانات ایجاد میکنه رو نابود کنیم.در نهایت با هیچ راهی جز نابودی کل حیات نمیشه جلوی روند "مصرف"رو گرفت!به قولی "در طبیعتا اخلاق وجود نداره ولی ما پدیده های طبیعی رو با ارزش های اخلاقی تفسیر میکنیم!"
حالا سوال مطرح میشه که آیا توجه به "درد و رنج"حیوانات یک نوع گونه گرایی نیست؟آیا حیواناتی که درد رو حس نمیکنند یا ابعاد کوچکتری دارند حق کمتری برای زنده موندن دارند؟!مثلا اگر با دستکاری ژنتیگی دام هایی تولید کنیم که درد رو حس نمیکنند،در صورت مسئله تغییری حاصل میشه؟واقعیت اینه که ما نمیتونیم نظام طبعیت رو عوض کنیم(حداقل در مورد حیات فقط میشه نابودش کرد!)همون طور که دفاع گاهی ممکنه به کشتن مهاجم بیانجامه(و بیشتر از خوب و یا بد بودن این نتیجه طبیعیه)در روند مصرف هم گاهی راهی جز کشتار وجود نداره.
هرچند روش های کشتار ممکنه گاهی وحشیانه به نظر بیاد ولی خود کشتار برای غذا کاملا طبیعیه(و این به معنای خوب یا بد بودنش نیست)در ضمن همون طور که دوستان اشاره کردند رابطه بین انسان و دام به سود گونه مورد نظر و انسانه(هرچند فرد تلف میشه ولی گونه حفظ میشه)(و یکی از نمونه های مشابهش رابطه بعضی از مورچه ها با شته هاست)شاید اشاره بشه که این مسئله تعادل طبیعت رو برهم میزنه ولی مگر ما هنگام استفاده از مواد گیاهی هم تعادل رو بر هم نمی زنیم ؟!ما گونه گیاهی مورد علاقمون رو در مقیاس وسیع کشت میکنیم و به صورت مصنوعی تعادل گیاهی رو بر هم میزنیم.
نقل قول:
در همین تصویری که دوستمون yahoo گذاشتند اگر دقت کنیم میبینیم که در حال حاضر هم حدود 30 درصد از جنگل زدایی آمازون در نتیجه کشاورزی هست،باقی بخش ها هم احتمالا بعد از کاهش ارزش مرتع برای کشاورزی مورد استفاده قرار میگیرند.پس حتی کشاورزی ما هم به نوبه خودش میتونه به طبیعت آسیب بزنه(هرچند با سرعت کمتر و درمقیاس محدود تر)
البته من از ایشون تشکر میکنم در زمینه شبه علم(که حتی بین خداناباوران ما گاهی رایجه)توضیحاتی دادند ولی خب همیشه ممکنه ما در دادم چیزهایی بیافتیم که از اونها فراری هستیم،مثل این مورد:
نقل قول:آیا می دانید حقوق حیوانات بسیار ریشه ای تر و اساسی تر از مباحث حقوق بشر است و می تواند نقش پیشگیری از جرایم رو بازی کند ؟ آیا می دانید قاتلان زنجیره ای بسیاریشون در سوابقشون حیوان آزاری داشتند ؟؟؟ نمونه بسیار بارز و مشهورش همین بیجه که معروف شد در ایران که سگ ها رو می کشت بعد قاتل زنجیره ای کودکان شد
که به نظر من شبه علم هست،بر اساس کدوم تحقیقات ثابت شده حقوق حیوانات بسیار ریشه ای تر و اساسی تر از حقوق بشر هست؟یا مثلا کشتار/آزار حیوانات منتهی به کشتار/آزار انسان ها میشه؟!(البته بازم میگم بحث اخلاق نیست،هرچند شاید آزار کمی متفاوت باشه)با این حساب قصاب ها باید بخش قابل توجهی از قاتلین سریالی رو تشکیل میدادند!:)) (واقعیت اینه که همین آزار یا کشتار اگر با هدف لذت جویی باشه نه مصرف،خودش معلول هست نه علت،مثلا معلول سؤرفتار والدین با کودک)
امکان انتقال بیماری ها از طریق خوراک گوشتی یا حیوانی هم که دیگه اساسا به بیراهه میره،اگر مثلا وبا از طریق سبزیجات آلوده به انسان انتقال پیدا کنه باید مصرف سبزیجات رو قطع کرد؟!!خیر باید روش هایی رو استفاده کرد تا آلودگی رو از بین برد نه عامل انتقال رو.یا اگر نظارت ها و پیشگیری در سطح قابل قبولی نیست باید اینها زیاد بشه.
در مورد تغذیه سالم،خب باید گفت که جای هیچ مخالفتی نیست و تقریبا اثبات شدست که حجم بالای محصولات گوشتی(باز هم گوشت قرمز) در خوراک انسان باعث بیماری های مختلف میشه ولی همین سازمان های بهداشتی که اینها رو تائید میکنند(و برای پیشگیری از طرح تئوری توطئه باید بگم که قدرت کمپانی های بزرگ هم تاثیر خاصی روشون نداره مگرنه مضررات دخانیات رو هم مکررا اعلام نمیکردند)باز در رژیم های پیشنهادیشون مثلا ماهی و غذاهای دریایی و یا لبنیات کم چرب (و صد البته میوه و سبزی جات)رو توصیه میکنند و لزوما اکثر بیماری های مربوط به رژیم غذایی در انسان مرتبط به محصولات حیوانی نیست،مثل بیماری های مربوط به مصرف بیش از حد قند،یا نمک(سدیم) یا غلات بدون سبوس.برای مثال برای اطلاعات بیشتر در مورد نظرات
FDA و
HHS+USDA به لینک های مرتبط مراجعه کنید.
در مورد گرمایش جهانی و اثر گلخانه ای هم باید گفت که تاثیر صنایع غیر غذایی بسیار بسیار زیاده( البته تاثیر صنایع غذایی هم غیر قابل انکاره)و حجم آلاینده های ناشی از میلیون ها خودرو و صنایع مختلف(که حتی همین سرچ ساده توی گوگل هم آلاینده تولید میکنه!)واقعا اثر مخرب تری روی کره زمین داره.یکی دیگه از مشکلات ما مشکل جمعیت هست،ما موجودات حریصی هستیم و هفت میلیارد موجود حریص روی این سیاره(که همچنان در حال زیاد شدن هستند) و مصرف اونها و آسیب هایی که مستقیم و غیر مستقیم به طبیعت وارد میکننند فقط با کاهش جمعیت و البته منطقی شدن مصرف قابل کنترله.
در نهایت باید بگم که با همه این ها افزایش سهم گیاهان در خوراک ما و کنترل حجم خوراک گوشتی(مخصوصا گوشت قرمز)اثرات بسیار مثبتی هم بر روی سلامت و هم بر روی سیاره زمین داره ولی تقلیل مسائل بزرگی مثل گرمایش جهانی به نوع خوراک و یا مطرح کردن گیاه خواری به عنوان نوعی منجی بشریت بیشتر من رو یاد شور مذهبی میندازه نه نگاه منطقی.