دفترچه

نسخه‌ی کامل: صفحه فیس بوک در مورد آزادی های یواشکی زنان در ایران
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22
نظر من احتمالا دوستان را نا امید و دشمنان را شاد می‌کند اما: زنان حق دارند که به حجاب اجباری به هر نحوی که می‌خواهند معترض باشند. صحبت از «اثربخشی» هم ردگم‌کنی‌ست برای اعتراض غیرمستقیم به نادیده گرفته شدن چراکه «اثر» این «جنبش» به نوعی در خود عمل خلاصه است زیرا یکی از مهمترین وجوه آزادی همین دید زدن پر و پاچه و سر و گردن زنهاست که دارد اتفاق می‌افتد. انتقاد به فرهنگ «یواشکی» هم با آنکه بجاست در اصل امر تغییری بوجود نمی‌آورد که در پایان روز بودن این حرکت بهتر است از نبودن آن. گویا دوستان فراموش کرده‌اند که گزینه‌ی سومی هم بجز «آزادی یواشکی» و «آزادی علنی» هست مبنی بر بندگی یواشکی و علنی‌.
Ouroboros نوشته: نظر من احتمالا دوستان را نا امید و دشمنان را شاد می‌کند اما: زنان حق دارند که به حجاب اجباری به هر نحوی که می‌خواهند معترض باشند. صحبت از «اثربخشی» هم ردگم‌کنی‌ست برای اعتراض غیرمستقیم به نادیده گرفته شدن چراکه «اثر» این «جنبش» به نوعی در خود عمل خلاصه است زیرا یکی از مهمترین وجوه آزادی همین دید زدن پر و پاچه و سر و گردن زنهاست که دارد اتفاق می‌افتد. انتقاد به فرهنگ «یواشکی» هم با آنکه بجاست در اصل امر تغییری بوجود نمی‌آورد که در پایان روز بودن این حرکت بهتر است از نبودن آن. گویا دوستان فراموش کرده‌اند که گزینه‌ی سومی هم بجز «آزادی یواشکی» و «آزادی علنی» هست مبنی بر بندگی یواشکی و علنی‌.
hmmmm..........
یک گزینه‌ی ترکیبیِ و توام دیگر هم البته هست: آزادی یواشکی و بندگی علنی. آیا تفاوتی روشن و عینی میانِ بندگیِ علنی و آزادی یواشکی هست؟
Dariush نوشته: hmmmm..........
یک گزینه‌ی ترکیبیِ و توام دیگر هم البته هست: آزادی یواشکی و بندگی علنی. آیا تفاوتی روشن و عینی میانِ بندگیِ علنی و آزادی یواشکی هست؟

«عینی» و «روشن» بازی با لغات به نظر می‌رسد، خصوصا درباره‌ی مفهوم انتزاعی و غیرقابل اندازه‌گیری مثل آزادی که یکسره به احساس روانی سوژه وابسته است(می‌بینید که اگر بخواهیم بحث را بپیچانیم جای پیچ زیاد دارد)و ما معیارهای چندان درستی برای سنجیدن آن نداریم. مثلا محدودیت عینی و ذهنی با یکدیگر در ارتباط مستقیم هستند و در جامعه‌ای که حتی حجاب به زور اجرا نمی‌شود اما سوژه‌ها آنرا بطور خودانگیخته می‌پذیرند نمی‌توان ادعا کرد «آزادی» گسترش یافته، چراکه من و شما آزادی را به آگاهی وابسته می‌دانیم. پس در پایان روز، آزادی ولو در خفا و پنهان از چشم سرکوبگر بهتر است بردگی مطلق، یا حتی آزادی که نتایج آن مطلوب ما نیست!
Ouroboros نوشته: «عینی» و «روشن» بازی با لغات به نظر می‌رسد، خصوصا درباره‌ی مفهوم انتزاعی و غیرقابل اندازه‌گیری مثل آزادی که یکسره به احساس روانی سوژه وابسته است(می‌بینید که اگر بخواهیم بحث را بپیچانیم جای پیچ زیاد دارد)و ما معیارهای چندان درستی برای سنجیدن آن نداریم. مثلا محدودیت عینی و ذهنی با یکدیگر در ارتباط مستقیم هستند و در جامعه‌ای که حتی حجاب به زور اجرا نمی‌شود اما سوژه‌ها آنرا بطور خودانگیخته می‌پذیرند نمی‌توان ادعا کرد «آزادی» گسترش یافته، چراکه من و شما آزادی را به آگاهی وابسته می‌دانیم. پس در پایان روز، آزادی ولو در خفا و پنهان از چشم سرکوبگر بهتر است بردگی مطلق، یا حتی آزادی که نتایج آن مطلوب ما نیست!
آه؛ اینطور اگر باشد، خود «آزادی یواشکی» بهترین مثال برای بازی با لغات است، چیزی در حدِ «مثلث چهارضلعی». برخلافِ شما من تصور می‌کنم آزادی تنها دارای وجه روانی و ذهنی نیست و وجوهی از عینیت را نیز داراست که اتفاقا شاید قابلِ اندازه‌گیری هم باشد! حالا پرسش این است که «آزادی یواشکی» دقیقا چه دستاوردی‌ست که بودن‌‌اش را بهتر از نبودن‌اش می‌کند؟
Dariush نوشته: آه؛ اینطور اگر باشد، خود «آزادی یواشکی» بهترین مثال برای بازی با لغات است، چیزی در حدِ «مثلث چهارضلعی». برخلافِ شما من تصور می‌کنم آزادی تنها دارای وجه روانی و ذهنی نیست و وجوهی از عینیت را نیز داراست

من نگفتم که آزادی «تنها» دارای جنبه‌های ذهنی‌ست، گفتم جنبه‌های ذهنی هم دارد که به اندازه‌های جنبه‌های عینی آن معتبر و مهم و برای عینیت یافتن آن ضروری هستند و برخلاف تصور شما «محدود» به نمود عینی آن نیست. من منکر وجوه عینی نیستم، شما منکر وجوه ذهنی یا ارزش آن هستید.

Dariush نوشته: اتفاقا شاید قابلِ اندازه‌گیری هم باشد

شاید نه، قطعا هست اما معیارهای ما برای این اندازه‌گیری عینی نیستند. منظورم چیزی از این دست نیست که «آدمی که در زندان زندگی می‌کند شاید خیلی آزادی بیشتری احساس بکند نسبت به کسی که در بیرون از آن مشغول به زندگی‌ست»، منظورم اینست که معیار ما برای سنجیدن آزادی زندانی و شهروند عادی همیشه در تناسب به چیزی بیرونی معنا پیدا می‌کند که در خود آزادی نیست. همان مثال آدم پایبند به حجاب خیلی خوب است: آیا به نظر شما سوژه‌ای که به حجاب پایبند نیست اما بدلیل هزینه‌ی شخصی سنگین نمی‌تواند این عدم پایبندی را نمایش بدهد و می‌رود در پستوهای بازار تهران از لحظه‌ای موی بی‌روسری عکس می‌گیرد آزادتر است یا سوژه‌ای که به حجاب پایبند است به رغم عدم وجود هزینه‌ی شخصی و در خیابان‌های پاریس با روبنده راه می‌رود؟

آزادی هم مراحل و وجوه گوناگونی دارد، این نمایش آزادی زن ایرانی از بند روانی‌ست که حجاب اجباری بر او تحمیل کرده، آزادی او از بند قانونی و ... هم هست که ما تنها می‌توانیم امیدوار باشیم روزی فرا خواهد رسید. منهم البته با شما موافقم که شاید راه رسیدن به آن رهایی همه جانبه عبور از این مسیر نباشد، اما برخلاف شما گمان می‌کنم برای رسیدن به آن، عبور از این مسیر ضروری‌ست.

پ.ن: پنهان و آشکار و عینی و ذهنی بازی با کلمات هستند چون این آزادی یواشکی واقعا یواشکی نیست وقتی در محضر صدها هزار نفر به نمایش در می‌آید. مفاهیم خصوصی و عمومی و... دیگر معانی سابق و پر رنگ سابق را ندارند.
kourosh_bikhoda نوشته: عده ای از این کشته شدگان در جنگ فعلن هنوز زنده هستند و دارن توی خیابون خون ما و شما رو میمکند و پشت سر خامنه ای پفیوز نماز میخونند.
درسته، بسیاری از همین‌ها که به جنگ رفته‌اند و جانباز شده‌اند از بدترین ارازل هستند و احتمالا اگر جنگ نبود تعداد بیشتری از آن‌ها هم وجود داشتند، ولی بدبختی این است که هر چه انسان شجاع و درست و حسابی هم داشتیم در همان زمان جنگ کشته شدند. با اینکه کمیت گروه اول بیشتر است ولی خسارت وارد شده به مخالفان بسیار بیشتر است.
یک چیز دیگر: «اگر» شما مخالف حجاب اجباری هستید و «اگر» خواستار رهایی زنان از بند آن، خود ِ صرف «نخواستن» حجاب هم پیشرفت است چه برسد به جنبش گروهی برای کشف آن.
Ouroboros نوشته: منهم البته با شما موافقم که شاید راه رسیدن به آن رهایی همه جانبه عبور از این مسیر نباشد، اما برخلاف شما گمان می‌کنم برای رسیدن به آن، عبور از این مسیر ضروری‌ست.
E10c
E402

چه چیز آن به نظرتان «بیگانه» است؟ «از طریق جمهوری اسلامی هرگز نمی‌توان به سکولاریسم رسید اما تجربه‌ی تاریخی تئوکراسی برای درک ملی ِ بایستگی سکولاریسم ضروری‌ست».
Ouroboros نوشته: چه چیز آن به نظرتان «بیگانه» است؟ «از طریق جمهوری اسلامی هرگز نمی‌توان به سکولاریسم رسید اما تجربه‌ی تاریخی تئوکراسی برای درک ملی ِ بایستگی سکولاریسم ضروری‌ست».
مساله ساختار بظاهر (شاید هم باطنا) متناقض آن بود امیر جان. خوب این تجربه‌یِ تاریخی ضروری مگر جز همان بخشی از «مسیر» است؟
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22