دفترچه

نسخه‌ی کامل: فریب دادن برای رابطهء جنسی
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8
آیا فریب دادن طرف مقابل برای اینکه به سمت ما جلب شود و سرانجام از او کام جنسی بگیریم، کار درستی است؟

من طور کلی از فریب دادن خوشم نمی آید.
منظورم فریب بخاطر منافع شخصی خودم است.

کار زیبایی نیست که یک موجود دیگر را فریب دهیم.
بخصوص یک موجود بی آزار و ضعیف تر را.
و کام خویش از او بگیریم.
و بدتر اینکه در نهایت رهایش کنیم یا احساس تعهد چندانی نسبت به آن موجود نداشته باشیم.

اینطور فریب دادن مثلا یعنی اینکه کاری کنیم که او فکر کند ما چیزی هستیم که واقعا نیستیم. کاری کنیم که بیش از حدی که واقعا ارزشش را دارد و عاقلانه و میل طبیعی خودش است، نسبت به عمل جنسی مشتاق شود.

شاید شبیه فروشنده ای باشد که برای فروش کالایش تبلیغات میکند.
و بگوییم اشکالی ندارد.
ولی تبلیغات و تجارت هم حدی و اصول اخلاقی و ارزش محدودی مگر ندارد؟
آیا این درست است که یک کالا را با تبلیغات و ترفندهای روانی و فریب مردم به قیمتی بسیار بیش از آنچه واقعا ارزش دارد به مردم بفروشیم؟
آیا آدمی نباید خودش را جای دیگران بگذارد؟
آیا ما دوست داریم کس دیگری با ما همین کار را بکند؟
آیا احساس حماقت، تحقیر، و خشم نخواهیم کرد؟
اگر دیگران هیچوقت نفهمند، خودمان که میدانیم، میفهمیم، که آنها را فریب داده ایم.
من از این کارها خوشم نمی آید. این استثمار است!
آدمی از هرچیزی که استفاده میکند و کام میگیرد، باید برای آن ارزش و احترامی قائل باشد، و در قبال آن تاحد امکان و توانش احساس تعهد داشته باشد.
این یک احساس درونی است.
نمیدانم شاید دلیل عقلایی نداشته باشد.
ولی حداقل درمورد موجوداتی که هویت و شعور و احساس دارند، فکر میکنم باید اینطور رفتار کرد.
براستی شعور چیست؟
اینکه موجودی میفهمد که با او چه میکنیم.
اینکه به ما اعتماد میکند.
و بعد ما باید چطور جوابش را بدهیم؟
بدون هیچ تعهدی؟ بدون هیچ صداقت و مهربانی؟
آخر این چه انسانی است!

شاید اینها را نمیتوان اثبات کرد، ولی میتوان احساس کرد.
میتوان بصورت مستقیم دریافت، که دیگران هم شبیه ما هستند، که دیگران هم چیزی در اشتراک با ما دارند، گویی همه جزیی از یک جهان و یک کائنات هستیم، و انگار آنچه در حق دیگران میکنیم در ارتباط با خود ما معنایی دارد.
گویی شعور کیهانی ما این را بعنوان یک تناقض میبیند.
اما عطش کمال و قدرت همچنان در من قوی ترین نیروهاست.
تنها میگویم حتی الامکان باید مرام راستی و محبت داشت.
اینکه تا چه حد این امکان باشد نمیدانم. آیا همیشه و همه جا به هر مقدار شدنی است؟
همواره موجوداتی قربانی موجودات دیگر میشوند.
حداقل در ظاهر.
بطور مثال حیواناتی را میکشیم و میخوریم.
اما حداقل کاری که میتوانیم بکنیم اینست که آنها را با احترام و مهربانی بکشیم و از بابت استفاده از آنها ممنون باشیم (راستی یاد فیلم آواتار افتادم در اون قسمتی که آداب شکار رو اجرا میکردن).

من نمیدانم آیا جا برای همهء ما هست؟
برای تمام موجودات.
آیا همهء ما میتوانیم تا حداکثر ممکن پیشرفت کنیم و تا حداکثر ممکن خوشبخت شویم؟
آیا همه میتوانیم شکوهمند و حاکم بر سرنوشت خویش شویم؟
اما من تلاش خود را برای دستیابی به این هدف میکنم، چرا که شاید این تنها از من بربیاید، و شاید آن کسی یا جزء کسانی که گزینش و این آزمون را پشت سر میگذارند باشم.
در این راه سعی میکنم تاحد ممکن از زیر پا گذاشتن دیگر موجودات اجتناب کنم.
اما بعضی وقتها شاید دیگر چاره ای نیست.
مثلا وقتی یک سوسک در خانه است، مجبوریم آنرا بکشیم!
البته مسلم است که اغلب ما کمترین میزان تردید و دلسوزی را برای آن سوسک خواهیم داشت، اما موارد بزرگتر و سخت تر از این نیز وجود دارند.
ما حداقل برای دفاع از خود هم که شده، موجودات دیگر قربانی میکنیم.
بعد میرسیم به درجهء بقا.
یعنی موجوداتی که به ما حمله نکرده اند، اما مجبوریم بخاطر بقای خودمان آنها را زیرپا بگذاریم. بخوریم، گرسنه کنیم، ناراحت کنیم (بطور مثال با عمل کردن بر خلاف میلشان)، برانیم.
بعد میرسیم به درجهء پیشرفت.
یعنی موجوداتی هستند که نه به ما حمله کرده اند و نه تنها برای زنده ماندن خودمان مجبوریم آنها را زیرپا بگذاریم، ولی اگر بخواهیم پیشرفت کنیم و قویتر شویم و چیزهای بیشتری بدست بیاوریم مجبوریم آنها را زیرپا بگذاریم.

نظر شما چیست؟

راستی بحث تحت عنوان و هدف فریب دادن جهت رابطه با جنس مخالف شروع شد، اما بدون قصد اولیه از جانب خودم بسیار بسط یافت و به مسائل کلی تری وارد شد. فکر کنم بتوان درمورد هردو بحث کرد. یا فکر میکنم حداقل بتوان اولی را بعنوان مقدمه و مثالی برای مسئلهء کلی تر درنظر گرفت.
من اعتقاد دارم که ارزش موجوداتی که به خوشبختی بیشتری دست می یابند بیشتر است.
چون این مسئله ایست که بطور مستقیم درمیابم. در زندگی ام تجربه کرده ام. شخصا لمس کرده ام. تقریبا مطمئن هستم.
موجودی که خوشبختی بیشتری دارد از زندگی بهرهء بیشتری میبرد، و بنابراین با از بین رفتن، چیز بیشتری از دست میدهد.
من خودم را مستثنی نمیکنم.
و در این زمینه زندگی را به شکل یک مبارزه یا رقابت میبینم، که همه ناگزیر از شرکت در آن هستند.
همه باید تلاش کنند.
در پایان فرد یا عده ای موفق، کامیاب، خوشحال خواهند بود، و عدهء دیگری ممکن است موفق نشده و متضرر و ناراحت باشند. اما این تقصیر شرکت کنندگان در مسابقه نیست. این یک تحمیل بوده است. چیزی خارج از کنترل ما. شاید یک نتیجهء جانبی از فرایندی و هدفی مهمتر.

بنابراین، من از اینکه دیگران را زیرپا بگذارم، احساس گناه نخواهم کرد، اما فقط وقتی که براستی نتوانسته باشم از آن جلوگیری کنم. اگر بتوانم از این جلوگیری کنم، تاحد توان و امکان سعی میکنم که اینطور نشود.

من خویش را مستثنی نمیکنم.
شاید من برنده نباشم.
شاید قربانی شوم.
اما ترجیح میدهم اگر سرانجام برنده نخواهم شد و به خوشبختی دست نمی یابم، بطور کلی از صحنهء هستی محو شوم. برای همیشه. چراکه بدون موفقیت و کامیابی و خوشبختی، بودن ارزشی نخواهد داشت.

اگر خدایی باشد، و اگر ساختار ادراکش شبیه من باشد، یعنی من شبیه او آفریده شده باشم، پس او هم باید همینطور فکر کند، و بنابراین باید تمامی موجودات در نهایت از رنج و ناکامی نجات یابند و همه بتوانند خوشبخت شوند.
من دربارهء وجود موجودات ضعیف و بدبخت که فکر میکنم، تنها دلیلی که میتوانم برای وجودشان بیابم همین است، یعنی اینکه در نهایت آنها هم به این درجه و موفقیت و خوشبختی خواهند رسید، اما فعلا ضعیف و ناکام هستند، که شاید این لازمهء این فرایند باشد.
بنظر من، رواست که موجودات ضعیف/بدبخت قربانی شوند تا موجوداتی که میتوانند، خوشبخت شوند.
اگر برای دست یافتن به خوشبختی چارهء دیگری نباشد!
البته شاید در این جهان، که ایستادن و پیشرفت نکردن خودش یک خطر است و نمیتوان آرام داشت.

ولی این هم روا بنظر نمی آید که موجودات نگون بخت تا ابد در بدبختی و رنج باقی بمانند؛ حتی بخاطر بقای آن موجودات کامیاب.

بنابراین، بنظر من بهتر است که موجودات نگون بخت در نهایت برای همیشه نابود شوند.
چرا که بودن در چنین وضعیتی، رنج است، و موجود در رنج ابدی، بهره ای از هستی ندارد، دلیلی برای خواستن بودنش نیست.

و سرانجام باید از مدعیان پرسید، آیا خداوند قادر مطلق و وهاب و رحیم، این قدرت را نداشت که گزینهء دیگری را انتخاب کند؟ آیا قدرت نداشت کاری کند که هیچ موجودی تا ابد بدبخت نماند، و در عین حال موجودات دیگر هم بتوانند به کمال و خوشبختی شان برسند؟
و در این بودن، بطور مثال در جهنم ابدی، چه دلیل و سودی است؟

پس من باور ندارم که جهنم ابدی باشد.
باور ندارم خدایی آنچنان غیرمنطقی و ظالم را.
ظلم است خلق کردنی که عاقبتش رنج ابدی باشد. عاقبتش ناکامی ابدی باشد.
ظلم است. چطور میتوان در این شک کرد؟
خداوند محدودیتی ندارد. هر چه بخواهد میشود.

و در نهایت، تمام موجودات بسوی کمال و خوشبختی حرکت کرده و بدان خواهند رسید. دیر یا زود.
ولی در این بین شاید پاره ای بیشتر اشتباه کرده بیشتر هم هزینه میپردازند و رنج میکشند.
و لابد این بخاطر اختیار است.

شنیده ام از عرفا، که هیچ موجودی پس از آنکه خلق شد دیگر نابود نمیشود.
پس، آن گزینهء نابود کردن موجودات بدبخت هم دیگر وجود ندارد.
تنها دو گزینه باقی میماند، یا هیچ بدبختی تا ابد بدبخت نخواهد بود، و یا بدبخت هایی خواهند بود که تا ابد بدبخت خواهند بود. اما گزینهء دوم هم منطقی نیست. پس تنها یک گزینه باقی میماند که گفتم.
راست بگوییم و سرمان بیکلاه بماند؟
دروغ بگوییم و دختران را بفریبیم؟

از آنجاییکه چشمداشت دخترها بنادرستی و بیهودگی (= ناحق) بالاست, من
به دومی رای میدهم, ولی نباید فراموشید که فریب هم تراز و اندازه دارد.
Mehrbod نوشته: راست بگوییم و سرمان بیکلاه بماند؟
دروغ بگوییم و دختران را بفریبیم؟

از آنجاییکه چشمداشت دخترها بنادرستی و بیهودگی (= ناحق) بالاست, من
به دومی رای میدهم, ولی نباید فراموشید که فریب هم تراز و اندازه دارد.

من آمدم به شما بد و بیراه بگویم که یک دم یادم آمد چندی‌ست نهیلیست چپی شده‌ام و
در دانشنامه‌ی ویرم (دایرة‌المعارف ذهنم) خوب و بدی کران‌نمایی نشده است! پس به دید
من اینکه پسری از دختری بهره‌ی جنسی ببرد و فریبگری کند هیچ دگرسانی ندارد. E01a
---
راستی، مدت‌ها پیش برای واژه‌ی "ثانیه" یک برابر پارسی درخور یافته بودم که به شما
پیشنهاد دادم و پسندیدید ولی اکنون در یادم نیست که چه واژه‌ای بوده است. شما یادتان
میاید؟!

پارسیگر
Anarchy نوشته: این تذکر آخر هست و بار بعد جور دیگه برخورد میشه !!
E421
خواهش میکنم با این بیمداد ها ، این دو تا مسلمان قراضه ی بجای مانده را گریزان نکنید
از اینجا! که ما دستمایه ی و انگیزه ی هستی مان را از دست ندهیم یهو ( برهان شر!)


پارسیگر
اگر برای one night stand باشد و قرار باشد دیگر طرف را نبینید دروغ گفتن اشکالی‌ ندارد چون آخر گندش در نمی‌‌آید ، ولی‌ اگر احتمال هست دوباره طرف را ببینید دروغ‌های گنده حداقل نگویید! من حداقل ۵،۶ بار با دروغ اینکه هفته پیش به من چند میلیون دلار ارث رسیده و تا ۱-۲ هفته دیگر پول دستم می‌رسد از داخل کلاب‌ها و بار‌ها one night stand جور کردم در گذشته ، یک سیم کارت موقتی ۱۰ دلاری هم بگیرید آن را همان شب شماره بدید ، بعد سیم کارت را دور بیاندازید!
[ATTACH=CONFIG]3062[/ATTACH]
مزدك بامداد نوشته: E421
خواهش میکنم با این بیمداد ها ، این دو تا مسلمان قراضه ی بجای مانده را گریزان نکنید
از اینجا! که ما دستمایه ی و انگیزه ی هستی مان را از دست ندهیم یهو ( برهان شر!)


پارسیگر

چشم مزدک گرامی... البته تذکر بر این بود که مبحث مورد نظر ایشون تاپیک جداگانه ای داره و لینک تاپیک ها رو هم اینجا گذاشتم. ما اینجا هیچ کاربری رو به دلیل اینکه نظر مخالف دارن بازداشت نمیکنیم یا حتی پستی رو حذف یا ویرایش نمیکنیم اما نظم تاپیک ها هم باید حفظ بشه !!
Anarchy نوشته: چشم مزدک گرامی... البته تذکر بر این بود که مبحث مورد نظر ایشون تاپیک جداگانه ای داره و لینک تاپیک ها رو هم اینجا گذاشتم. ما اینجا هیچ کاربری رو به دلیل اینکه نظر مخالف دارن بازداشت نمیکنیم یا حتی پستی رو حذف یا ویرایش نمیکنیم اما نظم تاپیک ها هم باید حفظ بشه !!
:e057:

ارزش یک مسلمان بالاتر از نظم است!

(امام خمینی)



[SIZE=3][/SIZE]
[SIZE=3][/SIZE][SIZE=3][/SIZE]
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8