[COPY]
هفته پیش ، یکشنبه ،میخائیل ایسایویچ یکی از قهرمانان لهستانی ها در سن 91 سالگی درگذشت.
او یکی از سربازان ارتش زیرزمینی لهستان در زمان اشغال لهستان توسط نازی ها بود.
عملی که او انجام داد کشتن یک فرمانده اس اس و رئیس پلیس ورشو به نام فرانتس کوتشرا بود.
در فوریه 1944 عملیاتی به نام کوتشرا اجرا شد که هدف آن ترور و کشتن فرانتس کوتشرا، یک فرمانده اس اس و رییس پلیس ورشوبود. فاصله ی خانه ی کوتشرا تا پایگاه مرکزی پلیس تنها 150 متر بوده که او با خودرو شخصی خود ان را می پیمود. در ساعت 9:09 صبح روز عملیات سیگنالی توسط عوامل ارتش زیر زمینی به نشانه ی ترک خانه توسط کوتشرا به تیم ترور ارسال شد. فرصت محدود بود. زمانی که کوتشرا به نزدیکی ورودی پایگاه پلیس رسیده بود ناگهان یک خودروی مسلح شامل تعدادی سرباز ارتش زیرزمینی لهستان در مقابل خودروی کوتشرا پیچیده و 2 نفر سریعا خودروی او را به گلوله بستند. گارد درب ورودی سریعا وارد عمل شده و یک تیم دیگر پشتیبانی لهستانی نیز وارد عمل شد. درگیری شدیدی درگرفت.
کوتشرا هنوز نمرده و مجروح شده بود. در همین هنگام ایسایویچ راننده در زیر آتش سنگین نازیها از خودرو به بیرون پریده و با سلاح کمری لوگر خود به کوتشرا تیراندازی کرده و او را می کشد.
سپس او با تعدادی مجروح سوار بر خودرو شده و می گریزند... اما در نهایت به دام می افتند.
نازیها او را به کمپ اسرای اشتات هوف می فرستند و او تا پایان جنگ در آنجا مانده و پس از آزادی بالاترین مدال نظامی لهستان را دریافت می کند.
ارزش کار این مرد برای آزادی کشورش قابل تحسین و شجاعانه بوده است و ما برای بازماندگانش اظهار همدردی می کنیم. اتفاقی که برای من جالب است مجازات اوست. داستانهای زیادی از جنایات و بی رحمی نازیها منتشر که تعدادی از آنها نیز صحیح می باشد، اما چگونه می شود قاتل یک فرمانده اس اس و رئیس پلیس، پس از دستگیری توسط همان نازیها درجا اعدام نشده و به مانند اسرای جنگی دیگر به کمپ اسرا فرستاده می شود و تا پایان جنگ نیز صحیح و سالم باقی می ماند؟
[/COPY]
http://wars-and-history.com/post/319
به نظر شما چه قدر از داستانهایی که درمورد جنگ جهانی دوم نقل میشه واقعیت داره ؟ حرفها خیلی متناقضه ! از اون طرف یه عالمه مدرک و سندِ غیر قابل انکار در مورد هلوکاست و باقی جنایات نازی ها وجود داره - از این طرف یه داستانی مثل این !!!! چه دلیلی داشته که نازی ها این بابا رو نکشتند ؟! شخص خاصی بوده ؟ وزنه سیاسی محسوب میشده ؟
کسی که در این باره اطلاعاتی داره بی زحمت یه توضیحی بده اگر یه روزی با یه نئو نازی کل کلمون شد از این مدل حرفها زدجوابش رو بدیم .
مهربد نوشته: آنتروپی یا اَندَرگاشت به شایمندی چینش ذرات ماده گفته میشود. هر چه چینش ذرات شایمندی بالاتری در ریخت گرفتن داشته باشد، آنتروپی آن بیشتر است.پیوند آن با انرژی از قانون دوم ترمودینامیک است:ولی یک برداشت نابجای همهگیر هم داریم از "آنتروپی همواره افزایش مییابد" که البته نادرست است.
مهربد جان،
لطفا همون فارسي-عربي خودمون رو به كار ببرين تا منظورتون رو بد متوجه نشم.مرسي
سامان نوشته: مهربد جان،
لطفا همون فارسي-عربي خودمون رو به كار ببرين تا منظورتون رو بد متوجه نشم.مرسي
چشم،
مهربد نوشته: آنتروپی یا اَندَرگاشت به شایمندی چینش ذرات ماده گفته میشود. هر چه چینش ذرات شایمندی بالاتری در ریخت گرفتن داشته باشد، آنتروپی آن بیشتر است.
پیوند آن با انرژی از قانون دوم ترمودینامیک است:
نقل قول:
Sticky The entropy of the universe tends to a maximum. -Clausius
اندرگاشت جهان گرایش به بیشینگی دارد.
ولی یک برداشت نابجای همهگیر هم داریم از "آنتروپی همواره افزایش مییابد" که البته نادرست است.
- شایمندی = احتمال = probability
- ریخت = شکل = form
- پیوند = رابطه = relation
- گرایش = میل = tendency
- بیشینگی = حداکثر بودن/شدن = maximum
- برداشت = تصور = conception/idea
- همهگیر = معمول = popular
نقل قول:آنتروپی به احتمال چینش ذرات ماده گفته میشود. هر چه چینش ذرات احتمال بالاتری در شکل گرفتن داشته باشد، آنتروپی آن بیشتر است.
رابطه آن با آنرژی از قانون دوم ترمودینامیک است:
نقل قول:
Sticky The entropy of the universe tends to a maximum. -Clausius
آنتروپی جهان به حداکثر میل میکند.
ولی یک تصور اشتباه معمول هم داریم از "آنتروپی همواره افزایش مییابد" که البته نادرست است.
برای نمونه آب در ریخت یخزده یخچالی اَندرگاشت کمتری در برابر ریخت آبگون یا مایع خود دارد:
چرا که مولکولهای آب (H2O) شایمندی بالاتری است که به ریخت آبگون باشند (جدا از هم و بدون آرایش) تا یخزده و آرایشمند.
ممنون مهربد جان
ولي چيزي كه شما ميگين رابطه ي آنتروپي با انرژي رو نشون نميده. يعني نقض كننده ي اين جمله نيست:
"آنتروپي يعني پراكندگي انرژي"
سامان گرامی اگر دو خورده آهن و دو آهنرُبا داشته باشیم، در نگارههای زیر کدامیک پراکندگی انرژی بیشتری دارد؟
همچنین اگر ما دو تاس 6 رو داشته باشیم، آنتروپی برآیند کدام شمارک (عدد) بیشتر است: 2 یا 10؟
پراکندگی انرژی این دو تاس را چگونه محاسبه میکنیم؟
مهربد گرامي،
آنتروپي به معاني متفاوت (نه لزوما متضاد) در شاخه هاي مختلف علم به كار ميره. منظور من اينجا اون معني از آنتروپي هست كه در مباحث مربوط به رد و بدل شدن انرژي مورد استفاده قرار ميگيره.
تا جائيكه فهم من اجازه ميده، جريان مغناطيسي يكي از 3 نيروي اصلي طبيعت هست و در مقوله ي انرژي نميگنجه. صحبت از آنتروپي هم در مورد تاس ها فكر كنم به تعبير آنتروپي در حيطه ي آمار و احتمالات مربوط ميشه كه از دانش من به دوره.
درود،
شاید اینجا نیاز به بازبینی "انرژی" باشد. در تعریف "پراکندگی انرژی" انرژی نامبرده دقیقا به چه چیزی اشاره میکند؟
اما درباره "نیرو"، تا آنجاییکه من میدانم نیرو تنها به راستا و شیوهای که انرژی آزاد میشود میگوییم.
برای نمونه یک سنگ بالای کوه
انرژی پتانسیل گرانشی دارد همراه با راستای آزاد شدن آن، که همان
نیروی گرانشی (gravitational force) باشد.
اکنون اگر ما سنگ را اندکی جابهجا کنیم، انرژی پتانسیل گرانشی آن آزاد شده و در راستای نیروی گرانش به پایین میغلطد.
در میدان کهربایی (magnetic field) بالا هم ریختی از انرژی داریم که در راستای
نیروهای میدان کهربایی (magnetic flux) آزاد میشود.
سامان نوشته: ...
آنتروپي به معاني متفاوت (نه لزوما متضاد) در شاخه هاي مختلف علم به كار ميره. منظور من اينجا اون معني از آنتروپي هست كه در مباحث مربوط به رد و بدل شدن ...
صحبت از آنتروپي هم در مورد تاس ها فكر كنم به تعبير آنتروپي در حيطه ي آمار و احتمالات مربوط ميشه كه از دانش من به دوره.
من هم فکر نمیکنم در "پراکندگی انرژی نمودی یا معنایی از آنتروپی است" تضادی باشد.
ولی تعریف کلیتر آنتروپی فکر میکنم همان "شایمندی در چینشهای شدنی" (probability in possible states) باشد که همه اینها را در دربر میگیرد.
مهربد نوشته: درود،
شاید اینجا نیاز به بازبینی "انرژی" باشد. در تعریف "پراکندگی انرژی" انرژی نامبرده دقیقا به چه چیزی اشاره میکند؟
اما درباره "نیرو"، تا آنجاییکه من میدانم نیرو تنها به راستا و شیوهای که انرژی آزاد میشود میگوییم.
برای نمونه یک سنگ بالای کوه انرژی پتانسیل گرانشی دارد همراه با راستای آزاد شدن آن، که همان نیروی گرانشی (gravitational force) باشد.
اکنون اگر ما سنگ را اندکی جابهجا کنیم، انرژی پتانسیل گرانشی آن آزاد شده و در راستای نیروی گرانش به پایین میغلطد.
در میدان کهربایی (magnetic field) بالا هم ریختی از انرژی داریم که در راستای نیروهای میدان کهربایی (magnetic flux) آزاد میشود.
من هم فکر نمیکنم در "پراکندگی انرژی نمودی یا معنایی از آنتروپی است" تضادی باشد.
ولی تعریف کلیتر آنتروپی فکر میکنم همان "شایمندی در چینشهای شدنی" (probability in possible states) باشد که همه اینها را در دربر میگیرد.
حرفهاي شما كاملا درست هستند ولي عرض من اينه كه انرژي و نيرو تعاريف جداگانه اي دارند و نميشه مسائلي كه در يك تعريف صادق هستند رو لزوما در تعريف ديگه اي به كار برد. آنتروپي در فرآيندهاي توليد-مصرف كننده ي انرژي معني پيدا ميكنه ولي وقتي از
نيروي جاذبه يا مغناطيس صحبت ميكنيم (درسته كه اين نيروها براي اثرگذاري به انرژي وابسته هستند)، نميتونيم واژه ي آنتروپي رو به كار ببريم. شايد وقتي توانستيم فرآيندهايي كه منجر به بروز نيروي جاذبه ميشوند رو كاملا بشناسيم و بعد خواستيم به داد و ستدهاي انرژي در اين فرآيندها بپردازيم، آنتروپي را هم وارد اين مباحث كنيم. تا اون موقع من ترجيح ميدم از مثالهاي عيني تري در اين مورد استفاده كنم.
بنابراين يك بار ديگر موضوع رو مشخص تر مطرح ميكنم. آيا آنتروپي در مباحث مربوط به انرژي، به معناي پراكندگي انرژي نيست؟
براي مثال در بوجود آمدن يك برگ جديد در يك گياه، آيا مقدار انرژي نوراني پراكنده شده (از دست رس انسان خارج شده - چه به صورت نور و چه به صورت گرما)، 100 برابر انرژي ذخيره شده در پيوندهاي شيميايي درون اين برگ جديد نيست؟
از اين منظر اگر به قضيه نگاه كنيم متوجه ميشويم كه معيار "هدر رفتن انرژي"، معياري مناسب تر از "ايجاد چيدمان هاي جديد" براي تعريف آنتروپي است.