05-26-2013, 03:13 PM
shirin نوشته: امیر تو خبلی حساسیت الکی داری به کلمه مردسالاری. بسیاری از مشکلات فرهنگی ما به خاطر مردسالاری هست و حتی برای مردان هم صرفا یه چیز خوب نیست. چون مجبورن همیشه مردی و قدرت مردانگیشون رو اثبات کنن تا پذیرفته بشن. مجبورن در بسیاری مواقع خود واقعیشون رو انکار کنن و یه تصویر الکی از خودشون بسازن. غیر از اینکه بیخودی مسولیت سنگین زندگی هم به عهدشون هست. نمیشه کسی رو مقصر قلمداد کرد که چرا اینطور شده. روند رشد جوامع در طول تاریخ اینطور پیشرفته و ادیان هم باعث شدت گرفتنش بوده. شما شاکی هستی که جوامع مردسالار رو مقصر میدونن. مگه غیر از این هست؟ فمنیستها علیه مردان مبارزه نمیکنن علیه جوامع مردسالار مبارزه میکنن. مردان بسیاری هم ممکنه قربانی جامعه مردسالار بشن. دین اسلام یه دین کاملا مردسالارانه و زن ستیزانه هست. شاهد بازی یا همون بچه بازی در دین اسلام کاملا یه موضوع عادی هست. که خدا هم تو بهشت به مردان مومن وعده داده. اتفاقا سعدی هم خیلی شاهد بازی میکرده. یعنی تجاوز به پسر بچه ها کاملا نتیجه فرهنگ . مردسالارنه هست.
این نگاه بسنده و قانعکننده نیست.
خود منهم به عنوان یک مرد وقتی هنوز فمینیست بودم با این مشکل روبرو میشدم که چگونه میتوان تز «مردسالاری» و ایدهی «مزیت مردی» را با خود مرد بودن در جامعهی کنونی ایران(یا دیگر جوامعی که در آنها زیستهام)آشتی داد بیآنکه همهی شالودهی آن از هم بپاشد. توضیح دم دستی و «فمینیستی» برای آنچه مردها متحمل میشوند آنست که «مردسالاری مردان را هم آزار میدهد» و «برپاد مردان نیز عمل میکند» و ...
جدا از آنکه این نگرش خود به نوعی غیرعلمی بودن و «ابطالناپذیری» کل این نظرها را میرساند، هرچه بیشتر به آنها بیاندیشید بیشتر به این نتیجه میرسید که دینامیک قدرت در جامعه به نحوی مطلقا متفاوت از آنچه نظریهپردازان فمینیست تصور میکردهاند شکل گرفته و جریان دارد، و تضادها، نابرابریها و بیعدالتیها بسیار بیش از آنکه جنسیتی/فرهنگی بوده باشند، طبقاتی/اقتصادی بودهاند. ما هنگامی که شرایط عمومی یک زن و مرد در یک طبقهی همسطح جامعه را در نظر میگیریم و با هم مقایسه میکنیم، با هر معیاری که معنا میدهد موقعیت زن بهتر از همان ِ مرد است. به هنگام همسرگزینی، به وقت کار کردن، در تقسیم مسئولیتهای فردی و اجتماعی، وقتی دفاع از خود و دیگران به میان میرسد، وقتی طرح، راهکاریابی و برسی مشکلات عمومی مطرح میشود، اولویتهایی که جامعه برای امنیت، آسایش و رفاه هرکدام در نظر میگیرد و ... تمام دیگر عرصهها، زنان به نحوی، از مردان همسطح خودشان وضعی به مراتب، یا دستکم به طور نسبی بهتر دارند. به کنیزی رفتن و فروخته شدن در بازارهای کوفه بهتر است از بریده شدن گردنتان در نهاوند، مثل یک کالای جنسی کمارزش مبادله شدن و روی طاقچه یا در ویترین قرار گرفتن بهتر است از مثل یک کالای بیارزش دور انداخته شدن و در «موج انسانی» و «میادین مین» هزار هزار کشته شدن، مفعول و ناتوان از به انجام رساندن هر عمل مهمی تلقی شدن و درپی آن معافیت از تمام مسئولیتهای شخصی و اجتماعی با معیاری عینی و عقلی بهتر است از «فاعل» جا زدن و واداشتن شما به عهدهگیری تمام مسئولیتهای اشخاص حاضر در زندگیتان و ...
توجه بکنید که من نمیگویم شرایط زنان «خوب» بوده، من، به عنوان یک مرد که در جامعهای سنتی بزرگ شده و برمبنی همسنجی آنچه وادار به تحملش شدم و تقریبا همیشه در تمام گفتمانهای جنسیتی ناگفته باقی میمانند، میگویم، و برای این گفته استدلال میکنم که «وضعیت زنان بطور نسبی بهتر از مردان بوده». مشکل زنان آنست که بدلیل هایپرگمی تنها مردان بالاتر یا دستکم همسطح خودشان را میبینند، و تودهی عظیم مردان لگد شده، تیپا خورده و بدبختی که هرگز، هیچ چیز نداشتهاند، ندارند و نخواهند داشت را نمیبینند و اینها کاملا برایشان نامرئی هستند.
پس میبینید که حساسیت به واژهی مردسالاری بیدلیل نیست، این لفظیست بسیار نادقیق، و حتی در مواردی مطلقا اشتباه و دروغین برای توصیف نظمی که در جامعه حاکم بوده/هست.