Dariush نوشته: این سفسطهها که میکنید، هرگز شما را به جایی نمیرسانند؛ قدری بیاندیشید به سخنانِ من و بسنجید سخنِ خود را تا اینچنین دچارِ این سفسطهها نشوید.
کشتارِ نازیسم چه ارتباطی با ناتوانیِ یا تواناییِ انسانها از پایهگذاریِ مستقل از تاریخِِ زیست و همچنین تعالیمِ پیشوایانِ ادیان دارد زمانیکه علتهای کاملا تاریخی دارند و اساسا نه ربطی به ادعای من دارد و نه ادعای شما؟ اینکه آلمان شکوهِ دورهی بیسمارکِ و «روحِ آلمانی» ِ خود را در اثرِ شکست و تحقیرهای برآمده از جنگِ جهانی نخست سراسر بربادرفته میدید و در راستای بازگردانی آن شکوه و غرور، درگیرِ ناسیونالیسمی چنان ضدبشری شد، چه ارتباطی دارد مثلا به اخلاقِ کانتی که در آن با استفاده از زمینهی مابعدالطبیعهای که در نقدِ عقلِ محض ایجاد کرده، برخلافِ نظرِ شما و دقیقا منطبق بر آنچه من گفتم، دستگاهی اخلاقی را مستقل از هرگونه ارجاعِ به گذشتگان، بنیان نهاد؟ این که خیلی فلسفی است، انسانِ امروزی اساسا در همان مراحلِ کودکی تعالیمِ لازم برای زیستِ انسانیِ سازگار و اخلاقی را میآموزد. من براستی شگفتزده میشوم که چگونه فرضا یک کودک را برای نیکی به پدر و مادرِ خویش به توصیههای شخصی ارجاع بدهم که همزمان گفته گردنِ کفار را بزنید!
شما متاسفانه خودتان نمیدانید چه میگویید. چرا که اگر میدانستید، درمی یافتید که با همان شیوهای که شما سعی در ارزیابیِ اعمالِ پیامبر با استفاده از تفسیر شرایط دارید، آنگاه هتا اگر تعالیمِ اسلام در زمانِ خودش ارزشمند محسوب میشده اکنون دیگر هیچ ارزشی ندارد که هیچ، کاملا ضدارزش به حساب میآیند. اگرچه تعالیم محمد هتا در زمانِ خودش نیز حقیقتا ارزشمند نبوده. عربستان سرزمینی بوده که پیروانِ ادیانِ مختلف که از کشورِ خودشان رانده شده بودند در یک همزیستیِ بینظیر نسبت به آن زمان، در عربستان، در کنارِ اعراب زندگی میکردند. یعنی اعرابِ پیش از اسلام مردمی بودند که اساسا کاری به دینِ دیگران نداشتند و سرزمینشان مامنی بود برای پیروانِ ادیانِ گوناگون؛ از قبیلِ یهودیان، مسیحیان، زرتشتیان ، مانویان و.... . پس از ارائهی کورسهای آموزشیِ «تعالیمِ ارزشمندِ اسلام» توسط پیامبرِ عظیمالشان است که ناگهان موجوداتی دژصفت از آنان پدید میآید که هرچه سرِ راهشان مییابند نابود میکنند. همین مردم زمانی اهلِ شعر و موسیقی و شراب بودند و هرگز به زنانِ شوهردار تجاوز نمیکردند، اما پیامبر اعظم تمامِ این «تعالیمِ ارزشمند» را به اینان آموخت و از آنان اهریمنهایی ساخت که براستی هرگز نظیرش دیده نشده بود!
عجب! من مغلطه میکنم؟!
و اما این سخنان براستی چیستاند که میبافید؟ اگر اینطور است که از همهی گذشتگان میتوان چیزهایی آموخت و این چه ارزشمندیای به تعالیم اسلام میدهد؟ مثلا از همین هیتلر هم میتوان کلی چیزِ بدرد بخور استخراج کرد اما این چه ارتباطی به الگو گرفتن از اصولِ اخلاقیای که یکی از گذشتگان همچون محمد برای پیروانش پیشنهاد داده، دارد؟
من نمیدانم شما تعلیم را چه میدانید اما برای من تعلیم هرآنچیزیست که معلم از تعلیمِ آن آگاهی دارد و آگاهانه پکیجِ تعلیمی خود را برگزیده و ارائه میدهد. آنچه که شما میگویید تعلیم نیست، عبرت است احتمالا! مثلا من میتوانم از اسپینوزا تعلیم بگیرم یا از بودا و مسیح و شما مثلا از محمد و دارودسته. اما عبرت را من از امثالِ هانیبال و سفاح میگیرم که نه یک اصولِ اخلاقیِ مشخص، بلکه یک زندگی همراه با زنجیرهای از اتفاقات، اعمال، رفتارها... داشتهاند. در این راستا، اگر سخن عبرت گرفتن باشد، هیچ مشکلی ندارد که تاریخِ زندگی گذشتگان (از جمله پیشوایانِ دینی) را بررسی کرده و ارجاع دهیم، اما وقتی سخن به ارجاع برای دریافتِ یک اصلِ اخلاقیست، ارجاع دادن به گذشتگانی که کارنامهی اعمال و گفتارشان لبریز است از تعالیمِ غیرانسانی، چیزیست شبیه به شادمانی از یافتنِ یک گل در میانِ هکتارها لجن و همینطور که این غیرعقلانیست، خندهدار هم هست!
یکبارِ دیگر از شما دعوت میکنم پیش از سخن گفتن، به آنچه میگویم اندیشیده و افکارِ خود را بسنجید و گرنه اگر قرار باشد گفتار را با چنین چیزهایی کسالتبار کنید و هربار یک سخنِ بی ربط و جدید برای گریز از ادعاهای پیشین بگویید، آنگاه من همیشه حقِ پاسخ ندادن به سخنانِ شما را ، در راستایِ ارج نهادن به وقتِ خود، برای خود محفوظ میدانم.:e303:
با درود
ابتدا یک لیوان اب سرد بنوشید سپس تایپ کنید تا درگیر گفتارهایی غیر علمی نشوید
بنده گفتم نهضتهایی مادی همچون فاشیسم بیشتر از نهضتهای دینی خسارت به بار اورد دلیل ان هم این است که در ادیان ما حدود اخلاقی داریم ولی در اینگونه نهضتها هیچ حدودی نداریم
پس انسانی که تجربه مدرنیزم را داشت نباید اینگونه میشد عاقبتش ولی شد؟
چرا شد؟
دلیل انهم همان است که در بالا گفته شد
برای همین انسان فهمید که یک بازگشت و اشتی با ادیان مفید است و در این جهت هم اکنون دارد کار میکند
پس ناگزیر هستیم که بازگشت داشته باشیم
در ضمن مگر به همین حرفهایی که شما در ذهن دارید است عزیز
این ادیان چندین هزار سال است که انسان به ان شکل داده و ان را دوست داشته و با ان زندگی کرده و هنوز هم به ان علاقه دارد
حال شما امده اید می گویید بدرد نمی خورد؟اخر کدام دانشمند احمقی این حرف گزاف را گفته؟
نه عزیز اینها بدرد می خورد جزو علایق بشر هست و البته در زندگی کاربرد دارد
تعالیمی است که بشر تجربه کرده ازمون و خطا کرده حکیمان امده اند و رفته اند و مترقی کردند ان را و کاربرد دارد در نزد مردم
سبب جهت دهی می شود به جوامع و انرزی حاصل میکند در جوامع بسیار مفید است تنها باید اصلاح و کنترل شود تا تعالیمی مخرب و سو استفاده های غیر عقلی و علمی از ان نشود
در ضمن هی مصادیق باطل نیاورید
از هیتلر هم میشود چیز اموخت؟
بله بروید از هیتلر بیاموزید که به همسر خود خیانت نکنید و در زندگی شخصی پایبند به اصول باشید ولاابالی گری نکنید اینهم چیزی که میتوانید از هیتلر بیاموزید
هر دینی تعالیمی دارد که یا مخترع ان بوده یا مترقی کرده انرا یا تکرار کرده انرا و هر دانشمند و حکیمی هم دقیقا همینگونه بوده
حالا ما می رویم میخوانیم که داروین اینگونه بوده برای چیست؟
برای این است که راهکاری بگیریم و یا چیزی به دانشمان اضافه شود این ادیان هم این کاربرد را دارد و البته هویت یک مردم و جامعه و یا کلیه انسانها ها را نیز میفهیمیم که چگونه هست
امروز بشر دانسته که باید در اخلاقیات در مقیاس جامعه از تعالیم ادیان بهره گیرد
سپاسگذارم