دفترچه

نسخه‌ی کامل: تعالیم ارزشمند اسلام
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6
با درود
بنده در این جستار کوشش دارم که تعالیم ارزشمند اسلام را بازنگری کنم بکمک دوستان
از جهاد شروع میکنیم که به معنای کوشش است و برای ترغیب مسلمانان به کار تلاش و البته مبارزه بر علیه دشمنان گذارده شده
امیدوارم دوستان مصادیق انرا در تاریخ اسلام بدقت برسی کنند و به این ارزش ارج نهند
و البته مصادیق ان را در ادامه بیان خواهم کرد
دومین مورد تعلیم ارزشمند اسلام زکات است
بنده از زکات نیز بعنوان یک تعلیم ارزشمند اسلام که مساوات را در بین تمامی قشرها براورده کرد و با قرار دادن مقرراتی برای اعراب نشان داد که قانون مندی و برابری در اسلام بسیار مهم است
جستار را به دوستان واگذار میکنم تا دیگر تعالیم ارزشمند اسلام را بکمک هم بازنگری کنیم
سپاسگذارم
ضمن خوش آمد گویی به شما mmns2001 گرامی...

من به اندازه شما به این تعالیم ارزشمند خوش بین نیستم...در باب جهاد شما چرا به معنای لغوی اشاره میکنید اما تاریخ اسلام و آیات قرآن رو کنار میذارید؟

جهاد - ویکی فقه

نقل قول:جهاد بذل جان و مال در راه خدا در جنگ با دشمن اسلام و مسلمانان است.

نقل قول:واژه و معنای لغوی
جِهاد، جنگ‌ مشروع‌ در راه‌ خدا و عنوان‌ یکی‌ از ابواب‌ فقه‌ اسلامی‌.جِهاد واژه‌ای‌ عربی‌ است‌ از ریشه‌ جه د به‌ معنای‌ مشقت‌، تلاش‌، مبالغه‌ در کار، به‌ نهایت‌ چیزی‌ رسیدن‌ و توانایی‌. [SUP][۱][/SUP] [SUP][۲][/SUP] [SUP][۳][/SUP] [SUP][۴][/SUP]

معنای اصطلاحی
مهم‌ترین‌ مفهوم‌ اصطلاحی‌ این‌ واژه‌ در متون‌ دینی‌، همانند کاربرد عام‌ آن‌، گونه‌ای‌ خاص‌ از تلاش‌ است‌ یعنی‌ مبارزه‌ کردن‌ در راه‌ خدا با جان‌، مال‌ و دارایی‌های‌ دیگر خود در نبرد با کافران و باغیان، با هدف‌ گسترش‌ و اعتلای اسلام و برپا داشتنشعائر یا دفاع‌ از آن‌.. [SUP][۵][/SUP] [SUP][۶][/SUP] [SUP][۷][/SUP]

نقل قول:جهاد در قرآن
جهاد از برترین اعمال و دری از درهای بهشت و از ارکان مهم اسلام است و در قرآن و احادیث برای جهاد و مجاهدان فضایل بسیاری ذکر شده است. [SUP][۱۹][/SUP]، چون‌ حکم‌ جهاد در مدینه‌ تشریع‌ شده‌، واژه‌ جهاد و مشتقات‌ آن‌ در آیات‌ مکی‌ در معنای‌ عام‌ و لغوی‌ آن‌ به‌کار رفته‌ است‌. [SUP][۲۰][/SUP] [SUP][۲۱][/SUP] [SUP][۲۲][/SUP] [SUP][۲۳][/SUP] نخستین‌ آیه‌ راجع‌ به‌ تشریع‌ جهاد، به‌ جهاد دفاعی‌ اختصاص‌ دارد که‌ در سال‌ اول‌ هجری‌ نازل‌ شد و به‌ مسلمانان‌ اجازه‌ داد که‌ در برابر هجوم‌ مشرکان‌ به‌ دفاع‌ از خود بپردازند. [SUP][۲۴][/SUP] [SUP][۲۵][/SUP] [SUP][۲۶][/SUP][SUP][۲۷][/SUP] آیات‌ متعددی‌ در بسیاری‌ از سوره‌های‌ مدنی‌، به‌ویژه‌ بقره‌، انفال‌، آل‌عمران‌، توبه‌ و احزاب‌، به‌ جهاد و مباحث‌ متعلق‌ به‌ آن‌ اختصاص‌ دارد [SUP][۲۸][/SUP] [SUP][۲۹][/SUP] در تحلیل‌ این‌ آیات‌ نباید شأن‌ نزول‌ آنها و اهداف‌ اساسی‌ پیامبر اکرم‌ را، به‌ویژه‌ در زمینه‌ فلسفه‌جنگ‌ و صلح‌، از نظر دور داشت، پس‌ از [[فتح‌ مکه‌ ]] در سال‌ هشتم‌ هجری‌، آیاتی‌ نازل‌ شد که‌ به‌حسب‌ ظاهر، بر جنگ‌ با همه‌ مشرکان‌، در هر مکان‌ و زمان‌، دلالت‌ دارد. [SUP][۳۰][/SUP] [SUP][۳۱][/SUP] [SUP][۳۲][/SUP]
Anarchy نوشته: ضمن خوش آمد گویی به شما mmns2001 گرامی...

من به اندازه شما به این تعالیم ارزشمند خوش بین نیستم...در باب جهاد شما چرا به معنای لغوی اشاره میکنید اما تاریخ اسلام و آیات قرآن رو کنار میذارید؟

جهاد - ویکی فقه
با درود
چرا خوش بین نیستید؟
جهاد در مکه کاربردی نداشت زیرا اقلیتی بودند مسلمانان که در انزوا بودند
ولی با ورد به مدینه ما برپایی و ساخت مسجد را داریم برپایی و ساخت بازار را داریم و خیلی کارهای دیگر که از جهاد در ایات استفاده میشد برای ترغیب به تلاش
و البته ما سریه های اولیه را داریم و جنگ بدر را داریم که در انها از جهاد استفاده شد
دقت کنید که جنگهای مسلمانان در صدر اسلام(در مدینه تا فوت پیامبر) بیشتر دفاعی بود بجز چند مورد که تهاجمی بود
در کل جهاد را میتوان یک فلسفه خوب در اسلام نامید زیرا بسیار مهم بوده در انزمان
و اگر شاید این فلسفه نبود ان جامعه تازه بنیاد هیچ پیشرفتی نمی کرد
و هم اکنون نیز کاربرد دارد و بسیار موثر است این اموزش در پیشرفت انسان و جوامع
در مورد زکات هم من قائل به این برداشت شما نیستم چرا که از موارد مصرف زکات برای ایجاد برابری نیست !!

زکات - ویکی فقه

نقل قول:مصرف زکات
هشت صنف زیر مستحق زکات‏ اند.
۱ و ۲. فقیر و مسکین: فقیر از فقر گرفته شده و به معناى نیاز است؛ چنان که مسکین از مسکنت آمده و به معناى ذلّت مى‏باشد. بنابر این، مفهوم آن دو متفاوت است؛ لیکن چنانچه هر کدام جداگانه به کار رود، شامل دیگرى نیز مى‏شود؛ زیرافقیر به لحاظ فقرى که دارد ذلیل (مسکین) است؛ چنان که مسکین به لحاظ نیازى که دارد فقیر مى‏باشد. اما اگر هر دو باهم به کار روند- مانند آیه زکات- معنایشان متفاوت خواهد بود. در این صورت در اینکه فقیر نیازمندتر از مسکین است یا عکس آن، اختلاف مى‏باشد. مشهور قول دوم است. بنابر این قول، فقیر کسى است که براى تأمین زندگی خود نیازمند مال است؛ اما این نیازمندى به حدّ سؤال از دیگران نرسیده است؛ لیکن مسکین نیازمندى است که شدّت نیاز او را وادار به تحمل ذلّت سؤال و گدایى کرده است. [SUP][۱۱۸][/SUP] [SUP][۱۱۹][/SUP]
البته این اختلاف، ثمره مهمى در بحث زکات ندارد؛ زیرا فقیر و مسکین، هر دو مستحق زکات‏اند؛ لیکن در اینکه نیاز تا چه اندازه مجوّز گرفتن زکات است، اختلاف مى‏باشد. بنابر قول مشهور، کسى که بالفعل یا بالقوه مئونه سال خود و خانوادهخویش را ندارد، مستحق زکات است. بنابر این، دارنده اموالى که کفایت کننده زندگى او و خانواده‏اش در طول سال مى‏باشد یا کاسب و صنعتگرى که مئونه زندگى‏اش از کسب یا صنعت تأمین مى‏شود، مستحق زکات نیست.
قول مقابل مشهور، کمتر بودن دارایى شخص- اعم از مال یا قیمت آن- از یکى از نصابهاى تعیین شده در اجناس متعلّق زکات است. بنابر این، کسى که درآمدش در حدّ یکى از آن نصابها نیست مى‏تواند از زکات استفاده کند. [SUP][۱۲۰][/SUP] [SUP][۱۲۱][/SUP] [SUP][۱۲۲][/SUP]
۳. کارگزاران: مراد از کارگزاران (عاملان) کسانى‏اند که از سوى امام علیه السّلام یا نایب او مأمور گردآورى زکات و امور مربوط به آن مى‏باشند.
پرداخت زکات به این صنف در ازاى کار آنان است. بدین جهت، فقیر بودن ایشان، شرط جواز دریافت زکات نیست.
کارگزاران زکات باید مکلف (بالغ عاقلمؤمن (شیعه دوازده امامیعادل و غیر هاشمی باشند؛ از این رو، غیر مکلّف همچون کودک و دیوانه، غیر شیعه از مخالفان، فاسق و هاشمی نمى‏توانند عامل زکات شوند. در اینکه آشنا بودن به احکاممورد نیاز و آزاد بودن نیز شرط است یا نه، اختلاف مى‏باشد. [SUP][۱۲۳][/SUP]
۴. مؤلفة القلوب: مراد از آن، کافرانى‏اند که دادن زکات به آنان موجب گرایش ایشان‏ به اسلام یا به جهاد در جبهه حق علیه کفّار مى‏شود و نیز مسلمانانى که از نظر اعتقادى ضعیف‏اند و دادن زکات به آنان موجب تثبیت عقیده ایشان و بقاى آنان بر آیین اسلام مى‏گردد. [SUP][۱۲۴][/SUP] [SUP][۱۲۵][/SUP]
برخى، «مؤلفة القلوب» را به کفار اختصاص داده و شامل مسلمانان ندانسته‏اند. [SUP][۱۲۶][/SUP] [SUP][۱۲۷][/SUP] [SUP][۱۲۸][/SUP]این قول منسوب به مشهور است. [SUP][۱۲۹][/SUP]
در مقابل، برخى آن را به مسلمانان داراى اعتقادات ضعیف که اسلام در قلبشان استقرار نیافته، اختصاص داده و گفته‏اند: زکات به جهت تقویت اراده و استوارى قلوب آنان بر باقى ماندن در دین اسلام به ایشان داده مى‏شود. [SUP][۱۳۰][/SUP]
در اینکه سهم مؤلفة القلوب پس از رسول اکرم صلى اللَّه علیه و آله ساقط گردیده یا نه، اختلاف است؛ چنان که در سقوط سهم یاد شده در عصر غیبت، اختلاف مى‏باشد. [SUP][۱۳۱][/SUP] [SUP][۱۳۲][/SUP] [SUP][۱۳۳][/SUP]
۵. بردگان (رقاب): دادن زکات براى آزادی اصناف زیر از بردگان جایز است: برده مکاتبِ ناتوان از پرداخت مال الکتابه؛ برده مسلمان تحت فشار و سختى قرار گرفته و مطلق برده در صورتى که جز برده، مستحقى وجود نداشته باشد. [SUP][۱۳۴][/SUP] [SUP][۱۳۵][/SUP]
برخى گفته‏اند: کسى که کفاره بر عهده‏اش آمده، اما از نظر مالى توان خریدن برده و آزاد کردن آن را ندارد، مى‏تواند براى این منظور از سهم رقاب استفاده کند. [SUP][۱۳۶][/SUP] [SUP][۱۳۷][/SUP]
برخى نیز آزاد کردن مطلق برده را از سهم رقاب جایز دانسته‏اند؛ هرچند تحت فشار نباشد و مستحق زکات نیز وجود داشته باشد. [SUP][۱۳۸][/SUP]
۶. بدهکاران (غارمان): مراد، بدهکارى است که توان پرداخت بدهی خود را نداشته و وام دریافتى را در گناه صرف نکرده باشد. بنابر این، اگر مال را در راه معصیت صرف کرده باشد، مستحق زکات نخواهد بود، مگر آنکه توبه کند، که در این صورت ازسهم فقرا به او داده مى‏شود نه از سهم غارمان. [SUP][۱۳۹][/SUP]برخى در صورت توبه، دادن زکات به وى از سهم غارمان را نیز جایز دانسته‏اند. [SUP][۱۴۰][/SUP]برخى، تنها پرداخت زکات از سهم سبیل اللَّه را به او در صورت توبه جایز دانسته‏اند. [SUP][۱۴۱][/SUP]البته اعتبار توبهدر دادن زکات از سهم فقرا بنابر قول به اعتبار عدالت در فقیر است. [SUP][۱۴۲][/SUP]
۷. سبیل اللَّه: مراد از آن بنابر قول مشهور، مطلق راه خیر است که مرضىّ خداوند متعال و موجب تقرّب به او مى‏باشد، مانند جهاد در راه خدا و آنچه که مصلحت اسلام و مسلمانان است، از قبیل ساختن مسجد، بیمارستان و پل، فرستادن افراد به حج، کمک به زائران، تأمین مسکن براى افراد نیازمند، تأمین هزینه ازدواج جوانان، خریدن کتابهاى دینى و وقف آنها و کفن کردن مؤمن. [SUP][۱۴۳][/SUP]برخى قدما آن را به جهاد مشروع اختصاص داده‏اند. [SUP][۱۴۴][/SUP]
۸. در راه مانده (ابن سبیل): مراد، مسافر در راه مانده است که با شرایطى استحقاق زکات دارد. [SUP][۱۴۵][/SUP]

زکات پولی بوده که محمد دیگران رو وادار به دادنش میکرده تا ابزاری داشته باشه برای پیشبرد اهدافش...

این داستان رو بخونید:

فلسفه و اهمیت زكات

نقل قول:
ثعلبة بن حاطب انصاری از كسانی بود كه در جنگ بدر از جبهه اسلام دفاع كرده و همواره در محضر رسول خدا(ص) بود؛ امّا این امتیازات، او را نتوانست حفظ كند و سرنوشت خوبی برای خود انتخاب نكرد. ماجرای عبرت‌آموز وی را كه هم موضوع زكات را دربردارد و هم درسها و پیامهای مهمی برای عصر ما و نسل جدید، با هم می‌خوانیم:
روزی وی خدمت پیغمبر(ص) آمد، عرض كرد: یا رسول الله! دعا كن خداوند به من ثروتی عنایت كند. فرمود: ثعلبه! مقدار كمی كه سپاسگزاری آن را بكنى، بهتر از ثروت زیاد است كه توان سپاس آن را نداشته باشى. ثعلبه رفت، باز مراجعه نمود و تقاضای خود را تكرار كرد. این بار حضرت به او فرمود: تو را پیروی و اقتدا به من نیست؟ به خدا سوگند اگر بخواهم كوهها برایم طلا شود و در اختیارم باشد، خواهد شد. باز رفت، سومین بار مراجعه نموده، عرض كرد: برایم دعا فرما! «لَئِنْ رَزَقَنِیَ اللَّهُ مَالًا لَأُعْطِیَنَّ كُلَّ ذِی حَقٍّ حَقَّه؛ اگر خدا مرا ثروتی بدهد، هر كه را حقی در آن مال باشد، حقش را خواهم داد.» آن جناب دعا كرد: «خدایا! به ثعلبه مالی عنایت كن!»
بعد از آن، ثعلبه چند گوسفند تهیه كرد. كم‌كم گوسفندان او رشد كرده و رو به افزایش گذاشت. (ابتدا ثعلبه تمام نمازهای خود را پشت سر پیغمبر(ص) بجا می‌آورد)، بعد كه گرفتاریش زیاد شد، فقط ظهر و عصر را به مسجد می‌آمد و بقیه نمازها را در محل دامداری خود می‌خواند. اشتغال ثعلبه از زیادی گوسفندان، كار را به جایی رسانید كه روز جمعه به مدینه می‌آمد و نماز جمعه را می‌خواند. آن هم بعد از مدتی ترك شد و روز جمعه نیز دیگر نمی‌آمد. بعضی روزها بر سر راه می‌آمد و از عابرین اخبار مدینه را می‌پرسید. روزی پیغمبر اكرم(ص) جویای حال ثعلبه شد، گفتند: گوسفندان او به اندازه‌ای زیاد شده كه در این نزدیكى، محلی كه گنجایش آنها را داشته باشد، نیست. حضرت سه بار فرمود: وای بر ثعلبه!
آیة زكات نازل شد. پیغمبر(ص) دو نفر؛ یكی از بنی سلیم و دیگری از جهنیه انتخاب نمود و دستور گرفتن زكات را برای آنها نوشت و فرمود: پیش ثعلبه و مرد دیگری از بنی سلیم بروید و زكات مال آنها را بگیرید. پیش ثعلبه آمدند. نامة پیغمبر(ص) را برایش خواندند و درخواست زكات كردند. ثعلبه فكری كرده، گفت: این جزیه یا شبیه جزیه است. فعلاً بروید از دیگران كه گرفتید، برگردید.
نزد مرد سلیمی رفتند، از جریان مطلع شد. از بهترین شترهای خود انتخاب نمود و سهمیه زكات را داد. به او گفتند: تو را امر نكرده‌اند شترهای ممتاز را انتخاب كنى. گفت: من خود مایلم این كار را بكنم. به دیگران نیز رجوع كرده، زكات را گرفتند، آنگاه نزد ثعلبه برگشتند. گفت: نامه را بدهید ببینم. پس از خواندن، باز پاسخ داد: این جزیه یا شبیه آن است. بروید تا من در این باره فكر كنم. فرستادگان، خدمت پیغمبر(ص)آمدند، بعد از نقل جریان، آن جناب فرمود: وای بر ثعلبه! و برای سلیمی دعا كرد و این آیه در مورد ثعلبه بر پیغمبر(ص) نازل شد: Gوَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِینَ فَلَمَّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِی قُلُوبِهِمْ إِلى‏ یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما كانُوا یَكْذِبُونf؛[9] «بعضی از آنها با خدا پیمان بسته بودند كه: اگر خداوند ما را از فضل خود روزی دهد، قطعاً صدقه خواهیم داد و از صالحان [و شاكران] خواهیم بود!؛ امّا هنگامی كه خدا از فضل خود به آنها بخشید، بخل ورزیدند و سرپیچی كردند و روی برتافتند! این عمل، [روح] نفاق را، تا روزی كه خدا را ملاقات كنند، در دلهایشان برقرار ساخت. این بخاطر آن است كه از پیمان الهی تخلّف جستند و بخاطر آن است كه دروغ می‌گفتند.»
یكی از خویشاوندان ثعلبه هنگام نزول آیه حضور داشت. جریان را شنیده، نزد ثعلبه رفت، او را از نزول آیه آگاه كرد. ثعلبه خدمت پیغمبر(ص) شرفیاب شد، تقاضا كرد زكاتش را قبول فرماید. آن جناب فرمود: خدا امر كرده زكات تو را نپذیرم. ثعلبه از آشفتگی و ناراحتی خاك بر سر می‌ریخت. پیغمبر(ص) فرمود: این كیفر عمل توست؛ زیرا تو را امری كردم، نپذیرفتى. ثعلبه به جایگاه گوسفندان برگشت.
پیغمبر(ص) تا زمانی كه از دنیا رفت، زكات او را قبول نكرد. بعد از درگذشت آن حضرت، به ابوبكر مراجعه نمود. او نیز گفت: چون پیغمبر نپذیرفته، من هم نخواهم گرفت. در زمان عمر آمادگی خود را برای پرداخت زكات اعلام كرد. عمر هم نپذیرفت. خلافت به عثمان رسید، به او نیز مراجعه كرد، از گرفتن امتناع ورزید. سرانجام او در زمان عثمان از دنیا رفت.[10]

عجب خدای جالب و کینه ای بوده !!
mmns2001 نوشته: با درود
چرا خوش بین نیستید؟
جهاد در مکه کاربردی نداشت زیرا اقلیتی بودند مسلمانان که در انزوا بودند
ولی با ورد به مدینه ما برپایی و ساخت مسجد را داریم برپایی و ساخت بازار را داریم و خیلی کارهای دیگر که از جهاد در ایات استفاده میشد برای ترغیب به تلاش
و البته ما سریه های اولیه را داریم و جنگ بدر را داریم که در انها از جهاد استفاده شد
دقت کنید که جنگهای مسلمانان در صدر اسلام(در مدینه تا فوت پیامبر) بیشتر دفاعی بود بجز چند مورد که تهاجمی بود
در کل جهاد را میتوان یک فلسفه خوب در اسلام نامید زیرا بسیار مهم بوده در انزمان
و اگر شاید این فلسفه نبود ان جامعه تازه بنیاد هیچ پیشرفتی نمی کرد
و هم اکنون نیز کاربرد دارد و بسیار موثر است این اموزش در پیشرفت انسان و جوامع


گرامی برای شما مستند از سایت های فقهی مدرک آوردم که جهاد در معنای اصطلاحی به چه معنا هست... در مکه هم اصولا محلی از اعراب نداشته جهاد و به معنای لغوی بوده !! بله درسته قتل و غارت از طریق جهاد و دست درازی به تمدن های مجاور عامل پیشرفت امپراتوری اسلامی بوده...احکام اسلامی هم صرفا برای صدر اسلام نبوده ، بلکه بعد از محمد و تا امروز هم کاربرد داشته و دارد. اصولا بقای امپراتوری اسلامی بر اساس همین جهاد بوده !!
Anarchy نوشته: در مورد زکات هم من قائل به این برداشت شما نیستم چرا که از موارد مصرف زکات برای ایجاد برابری نیست !!

زکات - ویکی فقه



زکات پولی بوده که محمد دیگران رو وادار به دادنش میکرده تا ابزاری داشته باشه برای پیشبرد اهدافش...

این داستان رو بخونید:

فلسفه و اهمیت زكات



عجب خدای جالب و کینه ای بوده !!
کپی پیست نکنید دوست گرامی مطالب که ارزش علمی ندارد
زکات بر چیزهایی تعلق میگیرد که مسلمانان پیش از جنگ بدر نداشتند(حوادث سال یکم و دوم هجری را بخوانید)
پس بعد از جنگ بدر بوده ایات زکات(انتهای سال دوم هجری رجوع شود به تاریخ طبری یا الکامل فی التاریخ)
ما در جریان بنی مصطلق داریم که پیامبر از انها زکات میخواهد و انها پرداخت میکنند(رجوع شود به سیره ابن اسحاق )
که در ابتدای سال شش هجری بوده ماجرا که در سیره ابن اسحاق سال نداردولی مشخص است در سال 6 هجری کاملا قضیه برای همه جا افتاده بوده در صورتی که ما در ادیان دیگر چیزی بعنوان زکات نداریم و این خاص اسلام است پس یک قانون جدید که در میان مردمانی جا می افتد مشخصا نیاز به زمان دارد پس این قضیه گوسپندان رد است زیرا این شخص بعد از جنگ بدر که گوسپند خریده همان سال اول باید زکاتش را میداده نه اینکه بگذارد زیاد شود بعد از چند سال از دادن امتناع کند
در ضمن پیامبر در بین صحابه در سالهای بعد از 3 هجری انقدر محبوب بود که این حرف خنده دار است برای کسی که تاریخ اسلام را بداند که پیامبر گفته زکات بدهید و ایه نازل شده شخصی مسلمان انهم از صحابه نداده؟؟؟؟
خوب ما در سال 3 هجری و 4 هجری و 5 هجری که غزوهای زیادی داشتیم که بشدت وضعیت پیامبر از دید مالی قدرت یافت
پس چه نیازی به زکات داشته ایشان(ایشان یک پنجم غنایم را میگرفت و این قنایم در این 3 سال بسیار زیاد بود مخصوصاغنایمی که از یهودیان حاصل امده بود)
ایات زکات طبق تاریخ قران اولینش ایه 2 سوره بقره یا انفال می باشد(نولدکه با دلایلی ثابت میکند در سال 3 هجری بوده ایات ابتدایی سوره بقره و انفال هم که مشخصا بعد از جنگ بدر بوده بیشتر ایاتش رجوع شود به تاریخ قران نولدکه)
از خود مصارف زکات هم مشخص است که در 8 مساله صرف کارهای میشده که کوشش در چند حرکت مهم داشته مثلا کسانی که مشرک بودند و از مکه میگریختند و به مدینه امده مسلمان میشدند یا فقیران و بقیه مسایلی که اوردید اینها مصارف زکات بوده که خیلی هم پسندید است که به فقیران پول دهیم و بقیه موارد و سبب شکل گیری یک عدالت در جامعه میشود
در ضمن از این داستانها گوسفند و اینها اگر می اورید یک سند تاریخی و معتبر رو کنید نه یک تفسیر از یک اخوند بی سواد
سپاسگذارم
Anarchy نوشته: گرامی برای شما مستند از سایت های فقهی مدرک آوردم که جهاد در معنای اصطلاحی به چه معنا هست... در مکه هم اصولا محلی از اعراب نداشته جهاد و به معنای لغوی بوده !! بله درسته قتل و غارت از طریق جهاد و دست درازی به تمدن های مجاور عامل پیشرفت امپراتوری اسلامی بوده...احکام اسلامی هم صرفا برای صدر اسلام نبوده ، بلکه بعد از محمد و تا امروز هم کاربرد داشته و دارد. اصولا بقای امپراتوری اسلامی بر اساس همین جهاد بوده !!
خیر عزیزم ما ایات جهاد را حتی پیش از جنگ بدر هم داریم
عزیزم وقتی پیامبر وارد مدینه شد شروع به ساخت و ساز کرد که مسلمانان وی را کمک میکردند
جهاد که همیشه به معنای جنگ نیست
در مجموع به معنای کوشش بوده که در جنگ هم کوشش کردن کاربرد داشته
دست دارزی به تمدنهای اطراف؟
کجا پیامبر دست درازی به تمدنهای اطراف کرد ؟
ما تنها جنگ تبوک را داریم
بقیه بیشتر دفاعی بوده برخی هم تهاجمی بوده
خیر احکام نیز برای صدر اسلام بوده و در هر زمانی کاربرد ندارد(جهاد به معنای کوشش کاربرد دارد)
حمله به ایران و روم و دیگر کشورها هم اصلا ربطی به جهاد ندارد بلکه دلیل ان کنترل نشدن اعراب بدوی و ترس از شورش انها بود که به مرزهای ایران توجهشان جلب شد
mmns2001 نوشته: کپی پیست نکنید دوست گرامی مطالب که ارزش علمی ندارد

دوست گرامی فکر میکنم اون چیزی که ارزش علمی نداره حرف های بدون سند دقیق و بر اساس نظر شخصی هست...من عمدا از سایت های اسلامی مطلب رو به صورت گزینشی و نه فله ای گذاشتم که حرف و حدیثی توش نباشه، حالا بر عکس شده !!!



mmns2001 نوشته: زکات بر چیزهایی تعلق میگیرد که مسلمانان پیش از جنگ بدر نداشتند(حوادث سال یکم و دوم هجری را بخوانید)

سند لطفا !!



mmns2001 نوشته: پس بعد از جنگ بدر بوده ایات زکات(انتهای سال دوم هجری رجوع شود به تاریخ طبری یا الکامل فی التاریخ)

این چه طرز سند دادنی هست !! صفحه رو بگید یا خود مطلب روایت شده رو ...



mmns2001 نوشته: ما در جریان بنی مصطلق داریم که پیامبر از انها زکات میخواهد و انها پرداخت میکنند(رجوع شود به سیره ابن اسحاق )

خب استاد همین که فرمودید کپی پیست کردم و خوشتون نیومد یک مورد آزاد کردن برده بود با پرداخت زکات...پس یعنی ادعای شما که زکات برای ایجاد برابری بین مسلمانان هست پوچ شد با اعتراف خودتون...زکات اینجا پول زوری بود که محمد میگرفت از خانواده اسیران بدبخت !! یعنی درآمد زایی میکرد...



mmns2001 نوشته: که در ابتدای سال شش هجری بوده ماجرا که در سیره ابن اسحاق سال نداردولی مشخص است در سال 6 هجری کاملا قضیه برای همه جا افتاده بوده در صورتی که ما در ادیان دیگر چیزی بعنوان زکات نداریم و این خاص اسلام است

حالا شما حرف بدون سند میزنی یا من ؟ طبق قرآن شما در ادیان دیگر هم از قبل بوده...

نقل قول:از آیات قرآن نیز به دست می آید كه زكات در تمام ادیان الهی وجود داشته؛ چنان كه حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ وقتی در گهواره به سخن آمد و فرمود:
«وَ أَوْصانِی بِالصَّلاهِ وَ الزَّكاهِ ما دُمْتُ حَیًّا»[7]
خداوند مادامی كه زنده هستم مرا به نماز و زكات سفارش كرده است.
حضرت موسی ـ علیه السلام ـ نیز خطاب به بنی اسرائیل می فرماید:
«أَقِیمُوا الصَّلاهَ وَ آتُوا الزَّكاهَ»[8]
نماز را به پا داشته و زكات بپردازید.
پیامبران دیگر نیز به این امر سفارش كرده اند:
و آنان را پیشوایانی قرار دادیم كه به فرمان ما (مردم را) هدایت می كردند و انجام كارهای نیك و بر پا داشتن نماز و ادای زكات را به آن ها وحی كردیم.[9]

یعنی سابقه گرفتن پول زور به گذشته های دور بر میگرده و اصلا چیز جدیدی نبوده !!



mmns2001 نوشته: پس یک قانون جدید که در میان مردمانی جا می افتد مشخصا نیاز به زمان دارد پس این قضیه گوسپندان رد است زیرا این شخص بعد از جنگ بدر که گوسپند خریده همان سال اول باید زکاتش را میداده نه اینکه بگذارد زیاد شود بعد از چند سال از دادن امتناع کند
در ضمن پیامبر در بین صحابه در سالهای بعد از 3 هجری انقدر محبوب بود که این حرف خنده دار است برای کسی که تاریخ اسلام را بداند که پیامبر گفته زکات بدهید و ایه نازل شده شخصی مسلمان انهم از صحابه نداده؟؟؟؟

خب پس دیدید که طبق قرآن شما رسم جدید نبوده پول زور گرفتن از بقیه برای پیشبرد اهداف !! اینکه چیزی از نظر شما امکان پذیر نیست یا این سوالات که چرا سال اول نداد ( قوانین اسلامی برای اجرا مدتی به زمان نیاز داشته و پول زور هر زمان که میرسید برای محمد نعمت بود دیگه استاد ) ، مشکل من نیست... کتب تاریخی رو مطالعه بفرمایید !! این همه میگید خنده داره ، چیزی که خنده دار حرف های بی سند زدن هست...

این خدمت شما :

ثعلبة بن حاطب انصاری - ویکی فقه

نقل قول:نزول آیه در شأن ثعلب
به نوشته مفسران، آیات ۷۵ و ۷۶ سوره توبه [SUP][۷][/SUP] در شأن وی نازل شده است. [SUP][۸][/SUP]

دعای مشروط پیامبر برای ثعلبه
ثعلبه بارها از پیامبر خواسته بود تا برای افزونی ثروتشدعا کند، اما پیامبر امتناع می‌کرد تا اینکه ثعلبه با پیامبر پیمان بست که اگر خداوندمالی نصیبش کند، حق فقیران و مستمندان را بپردازد. پیامبر دعا کرد و گوسفندان ثعلبه زیاد شد تا آنجا که وی ناگزیر برای نگهداری آنها به خارج از مدینه منتقل شد، ازاین رو دیگر نتوانست در نماز جماعت شرکت کند و تنها در نماز جمعه حاضر می‌شد، اما به مرور زمان آن را نیز ترک کرد.

پذیرفته نشدن زکات از ثعلبه
با نزول آیه۱۰۳ سوره توبه [SUP][۹][/SUP] و واجب شدن زکات، پیامبر دو تن را برای گرفتن زکات نزد ثعلبه فرستاد، اما وی از پرداخت آن خودداری کرد و آن را جزیه دانست. این امر سبب آزردگی رسول خدا شد، در این هنگام آیات مذکور نازل شدند. ثعلبه چون شنید که درباره او آیه نازل شده است، با صدقات نزد پیامبر رفت، اما آن حضرت صدقه‌اش را نپذیرفت و فرمود که خداوند مرا از پذیرش صدقه از تو منع کرده است. نقل شده است که ثعلبه، پس از وفات پیامبر، زکات اموالش را نزد خلفا برد، آنان به پیروی از پیامبر زکات او را نپذیرفتند [SUP][۱۰][/SUP] [SUP][۱۱][/SUP]، ازاین رو قَتادة بن دِعامه (محدّثنامدار قرن دوم) و سعیدبن جُبَیر (فقیهتابعی، اواخر قرن اول )، ثعلبه را «مانع الصدقه » خوانده‌اند. مقریزی [SUP][۱۲][/SUP] [SUP][۱۳][/SUP][SUP][۱۴][/SUP] ثعلبه و چهار تن دیگر را از اصحابمسجد ضِرار و در زمره منافقان ذکر کرده است.

این هم به نقل از تفسیر المیزان و نمونه در خصوص آیات 75 و 76 سوره توبه :

نقل قول:حث روایتى
داستان (( ثعلبة بن حاطب )) و نزول آیات مربوط به خوددارى از اداء زكات
در مجمع البیان دارد كه بعضیها گفته اند: این آیات در باره ثعلبة بن حاطب كه یكى از انصار بود نازل شده . وى به رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) عرض كرده بود یا رسول الله ! از خدا بخواه مال دنیائى به من روزى كند. حضرت فرمود: اى ثعلبه مال اندكى كه از عهده شكرش برآئى بهتر است از مال فراوانى كه نتوانى شكرش را بجاى آرى ، مگر مسلمانها كه تو یكى از ایشانى نباید به رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) تاسى بجویند، و مگر خدا نفرموده : (( لكم فى رسول الله اسوة حسنة )) پس چرا چنین تقاضائى مى كنى ؟ با اینكه من به آن خدائى كه جانم بدست قدرت او است اگر بخواهم این كوهها برایم طلا و نقره شود مى شود و لیكن نمى خواهم .
بعد از چند روز دیگر آمد و عرض كرد: یا رسول الله ! از خدا بخواه مرا مال دنیائى روزى بفرماید، و به آن خدائى كه تو را به حق مبعوث فرموده اگر به من روزى كند من حق همه صاحبان حق را مى پردازم . حضرت عرض كرد: بار الها! ثعلبه را مالى روزى فرما. ثعلبه گوسفندى خرید و زاد ولد آن بسیار شد به حدى كه مدینه براى چرانیدن آنها تنگ آمد و مجبور شد گوسفندان خود را بیرون برده در بیابانى از بیابانهاى مدینه جاى دهد و بچراند، و همچنان رو به زیادى مى رفت و او از مدینه دور مى شد و به همین جهت از نماز جمعه و جماعت باز ماند. رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) كارشناسى فرستاد تا گوسفندانش را شمرده ، زكاتش را بگیرد، ثعلبه قبول نكرد و بخل ورزید و گفت : این زكات در حقیقت همان باج دادن است . رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) فرمود: واى بر ثعلبه ! واى بر ثعلبه !
چیزى نگذشت كه این آیات در بارهاش نازل شد - نقل از ابى امامه - و در روایت دیگرى بطور رفع وارد شده .
بعضى دیگر گفته اند: ثعلبه به مجلسى از انصار وارد شد و همه اهل آن مجلس را شاهد گرفت كه اگر خدا مرا از فضل خود چیزى بدهد من زكاتش را مى دهم و حق هر صاحب حقى را مى پردازم و صله رحم هم مى كنم . خداوند او را امتحان كرد، پسر عموى او از دنیا رفته از وى مالى به ثعلبه ارث رسید، و او به آنچه كه عهد كرده بود وفا نكرد و این آیات در بارهاش نازل شد - نقل از ابن عباس و سعید بن جبیر و قتاده .
بعضى دیگر گفتهاند: این آیات در باره ثعلبه بن حاطب و معتب بن قشیر نازل شده كه از بنى عمرو بن عوف بودند . آنها گفته بودند اگر خداى به ما مالى روزى كند زكاتش را مى دهیم ، ولى وقتى خدا روزیشان كرد بخل ورزیدند - نقل از حسن و مجاهد.


ترجمه تفسیر المیزان جلد 9 صفحه 477
مؤ لف : روایاتى كه صاحب مجمع البیان آورده با یكدیگر منافاتى ندارند، زیرا ممكن است ثعلبه با رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) عهد كرده باشد و جماعتى از انصار را هم بر آن گواه گرفته باشد، و یا غیر او مرد دیگرى نیز با او بوده باشد. بنا بر این ، نه تنها روایات با هم منافات ندارند بلكه یكدیگر را تایید هم مى كنند.
همچنانكه آن قولى كه از ضحاك نقل شده كه گفته است : (( آیات مذكور در باره عده اى از منافقین به نام نبتل بن حارث ، جد بن قیس و ثعلبة بن حاطب و معتب بن قشیر نازل شده )) نیز آن روایات را تایید مى كند.
و اما آنچه را كه مجمع البیان از كلبى نقل كرده كه گفته : (( آیات مذكور درباره حاطب بن ابى بلتعه نازل شده كه داراى مالى در شام بوده و دیر بدستش رسیده و او بسیار تلاش كرد، پس قسم خورد كه اگر خداوند این مال را برساند زكاتش را بپردازد، خداوند هم مالش را به سلامت به او رسانید و او بعهد و قسم خود وفا نكرد )) انطباقش بر آیات مورد بحث بعید است ، براى اینكه رسانیدن مال به صاحبش ایتاء فضل كه اعطاء و رزق باشد، نیست .
و در تفسیر قمى مى گوید: در روایت ابى الجارود از ابى جعفر (علیه السلام ) در ذیل آیه مورد بحث آمده كه فرمود: این آیات در شان ثعلبة بن حاطب بن عمرو بن عوف نازل شده كه مردى محتاج بود و با خدا عهدى بست ، و چون خدا مالدارش نمود بخل ورزید و بعهد خود وفا نكرد.
و در الدر المنثور است كه بخارى ، مسلم ، ترمذى و نسائى از ابى هریره از رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) روایت كرده اند كه فرمود: نشانه منافق سه چیز است : اول اینكه وقتى حرف میزند دروغ مى گوید و چون وعده مى دهد خلف مى كند و چون امین شود خیانت مى كند.
مؤ لف : این روایت بطرق بسیارى از ائمه اهل بیت (علیهم السلام ) نقل شده كه بعضى از آنها قبلا ایراد شد.

نقل قول:[TABLE="width: 0, align: center"]
[TR]
[TD]شان نزول :[/TD]
[/TR]
[/TABLE]
در میان مفسران معروف است كه این آیات در باره یكى از انصار به نام ثعلبة بن حاطب نازل شده است ، او كه مرد فقیرى بود و مرتب به مسجد پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) مى آمد اصرار داشت كه پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) دعا كند تا خداوند مال فراوانى به او بدهد!، پیغمبر به او فرمود: قلیل تؤ دى شكره خیر من كثیر لا تطیقه مقدار كمى كه حقش را بتوانى ادا كنى ، بهتر از مقدار زیادى است كه توانائى اداء حقش را نداشته باشى آیا بهتر نیست كه توبه پیامبر خدا تاءسى جوئى و به زندگى ساده اى بسازى ، ولى ثعلبه دستبردار نبود، و سرانجام به پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) عرض كرد به خدائى كه ترا به حق فرستاده سوگند یاد مى كنم ، اگر خداوند ثروتى به من عنایت كند تمام حقوق آنرا مى پردازم ، پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) براى او دعا كرد.
چیزى نگذشت كه طبق روایتى پسر عموى ثروتمندى داشت از دنیا رفت و ثروت سرشارى به او رسید، و طبق روایت دیگرى گوسفندى خرید و بزودى زاد ولد كرد، آنچنان كه نگاهدارى آنها در مدینه ممكن نبود، ناچار به آبادیهاى اطراف مدینه روى آورد و آنچنان مشغول و سر گرم زندگى مادى شد كه در جماعت و حتى نماز جمعه نیز شركت نمى كرد.
پس از مدتى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) مامور جمع آورى زكات را نزد او فرستاد، تا زكات اموال او را بگیرد، ولى این مرد كم ظرفیت و تازه به نوا رسیده و بخیل ، از پرداخت حق الهى خوددارى كرد، نه تنها خوددارى كرد، بلكه به اصل تشریع این حكم نیز اعتراض نمود و گفت : این حكم برادر جزیه است یعنى ما مسلمان شده ایم كه از پرداخت جزیه معاف باشیم و با پرداخت زكات ، چه فرقى میان ما و غیر مسلمانان باقى مى ماند؟!

تفسیر نمونه جلد 8 صفحه 49
در حالى كه او نه مفهوم جزیه را فهمیده بود، و نه مفهوم زكات را، و یا فهمیده بود اما دنیا پرستى اجازه بیان حقیقت و اظهار حق به او نمى داد بهر حال هنگامى كه پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) سخن او را شنید فرمود: یا ویح ثعلبه ! یا ویح ثعلبه ! واى بر ثعلبه اى واى بر ثعلبه ! و در این هنگام آیات فوق نازل شد.
شاءن نزولهاى دیگرى نیز براى آیات فوق نقل شده كه كم و بیش با داستان ثعلبه مشابه است ، و از مجموع شاءن نزولهاى فوق ، و مضمون آیات ، چنین استفاده مى شود كه شخص یا اشخاص مزبور در آغاز در صف منافقان نبودند، ولى به خاطر همین گونه اعمال به آنها پیوستند.

پس شما مشکل خودتون رو با قرآن و تاریخ اسلام اول حل کنید...اون چیزی که خنده داره بی اطلاعی شما و در عین حال ادعای زیاد شماست....



mmns2001 نوشته: خوب ما در سال 3 هجری و 4 هجری و 5 هجری که غزوهای زیادی داشتیم که بشدت وضعیت پیامبر از دید مالی قدرت یافت
پس چه نیازی به زکات داشته ایشان(ایشان یک پنجم غنایم را میگرفت و این قنایم در این 3 سال بسیار زیاد بود مخصوصاغنایمی که از یهودیان حاصل امده بود)

بله میدونم در اثر غارت اموال کاروان ها وضع مالیشون خوب شد...چون محمد که اصولا شغلی جز همین راهزنی نداشت !! اگر داشت برای ما بگید در آمد جناب محمد از کجا تامین میشد ؟؟ بعد هم یعنی اگر کسی به پول رسید از دریافت پول بیشتر خودداری میکنه؟ خب خمس بوده زکات هم اضافه میشه برای پیشبرد امور دیگه... حرف های خنده دار نزنید لطفا !!



mmns2001 نوشته: ایات زکات طبق تاریخ قران اولینش ایه 2 سوره بقره یا انفال می باشد(نولدکه با دلایلی ثابت میکند در سال 3 هجری بوده ایات ابتدایی سوره بقره و انفال هم که مشخصا بعد از جنگ بدر بوده بیشتر ایاتش رجوع شود به تاریخ قران نولدکه)

استاد حرف هایی میزنید که علمای اسلامی هم نمیزنند...نخستین آیه در زمینه زکات ، آیه 103 سوره توبه هست :

نقل قول:[TABLE="width: 0"]
[TR]
[TD="class: QuranArabic"]خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّیهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاَتَكَ سَكَنٌ لَّهُمْ وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ﴿۱۰۳﴾[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]فولادوند: از اموال آنان صدقه‏اى بگیر تا به وسیله آن پاك و پاكیزه‏ شان سازى و برایشان دعا كن زیرا دعاى تو براى آنان آرامشى است و خدا شنواى داناست[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]مکارم: از اموال آنها صدقه‏ای (زكات) بگیر تا به وسیله آن آنها را پاك سازی و پرورش دهی، و به آنها (هنگام گرفتن زكات) دعا كن كه دعای تو مایه آرامش آنها است و خداوند شنوا و دانا است.[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]خرمشاهی: از اموال ایشان كفاره‏ اى بگیر كه بدان پاكیزه‏شان كنى و در حق آنان دعا كن كه دعاى تو مایه آرامش آنان است و خداوند شنواى داناست‏[/TD]
[/TR]
[/TABLE]

سوره انفال در مورد دزدی دیگری به نام غنائم جنگی هست نه زکات !! شما چطور مسلمانی هستی آخه !! ضمنا مشتاقم بدونم نولدکه کجا و چطوری چنین چیزی رو اثبات کرده ؟ این رفرنس های بی سر و ته رو هم ندید لطفا...دقیق بگید که اینجا چنین چیزی رو کسی از شما قبول نمیکنه !!



mmns2001 نوشته: از خود مصارف زکات هم مشخص است که در 8 مساله صرف کارهای میشده که کوشش در چند حرکت مهم داشته مثلا کسانی که مشرک بودند و از مکه میگریختند و به مدینه امده مسلمان میشدند یا فقیران و بقیه مسایلی که اوردید اینها مصارف زکات بوده که خیلی هم پسندید است که به فقیران پول دهیم و بقیه موارد و سبب شکل گیری یک عدالت در جامعه میشود

البته این 8 مساله که فکر کنم در قرآن نیومده و در همین آیه 103 سوره توبه گفته شده زکات بده تا پاکیزه شی...دیگه بعدا موارد رو احتمالا خودشون منیوال بهش اضافه کردن !! اما وقتی برای آزاد کردن اسیر پول میگرفتن این دیگه درآمدزایی از طریق پول زور بوده نه ایجاد برابری بین مسلمانان !! یا حقوق کارگزاران رو با این پول زور میداده یا اینکه از کفار میگرفتن تا مجبور شن اسلام بیارن...


mmns2001 نوشته: در ضمن از این داستانها گوسفند و اینها اگر می اورید یک سند تاریخی و معتبر رو کنید نه یک تفسیر از یک اخوند بی سواد
سپاسگذارم

تفسیر آخوند بی سواد کدومه برادر !! دیدی همون لینک رو میدیدی و به نقل از تفسیر المیزان منبع اصلی آورده شده(یک مورد از منابع مجمع البیان)...مشکل این هست که شما دنبالش نمیری !!

من هم از شما سپاسگزارم...
mmns2001 نوشته: خیر عزیزم ما ایات جهاد را حتی پیش از جنگ بدر هم داریم
عزیزم وقتی پیامبر وارد مدینه شد شروع به ساخت و ساز کرد که مسلمانان وی را کمک میکردند
جهاد که همیشه به معنای جنگ نیست
در مجموع به معنای کوشش بوده که در جنگ هم کوشش کردن کاربرد داشته
دست دارزی به تمدنهای اطراف؟
کجا پیامبر دست درازی به تمدنهای اطراف کرد ؟
ما تنها جنگ تبوک را داریم
بقیه بیشتر دفاعی بوده برخی هم تهاجمی بوده
خیر احکام نیز برای صدر اسلام بوده و در هر زمانی کاربرد ندارد(جهاد به معنای کوشش کاربرد دارد)
حمله به ایران و روم و دیگر کشورها هم اصلا ربطی به جهاد ندارد بلکه دلیل ان کنترل نشدن اعراب بدوی و ترس از شورش انها بود که به مرزهای ایران توجهشان جلب شد

دوست عزیز شما به چیزی به اسم سند تاریخی ، تفسیر و این جور چیز ها اعتقاد داری یا نه ؟ مسلمان مگر نیستی؟ علمای شما در این مورد توضیح دادن که در پست های بالایی گفتم جهاد یک معنی لغوی داره یک معنی اصطلاحی...چیزی که امروز و دیروز در تاریخ اسلام به عنوان جهاد شناخته میشده معنی اصطلاحی اون بوده ، در نتیجه در کلیه آیات مکی منظور از جهاد همون معنی لغوی بوده که این هم چیز جدیدی نیست که ابتکار محمد باشه...گفتن اینکه تلاش کنید خیلی هنر هست ؟

کسی از جهاد در اسلام معنی لغوی اون رو برداشت نمیکنه...

اسلام مگر به محمد محدود هست ؟؟ اگر همین دست درازی های جانشینان محمد به تمدن های مجاور نبود که امروز چیزی از اسلام باقی نمونده بود...در خصوص آیات جهاد قبل از فتح مکه در زمینه دفاعی بودن اما بعد از اون جهاد رو امری واجب برای همه تاریخ اسلام توصیه کرده !!

ضمنا شما با فقه اسلامی و مفهوم جهاد ابتدایی آشنا نیستید مشکل ما نیست...حمله به سرزمین های مجاور غارت اونها ، دقیقا مصداق جهاد ابتدایی هست !! حالا دلایل تاریخی اون بماند...

نقل قول:جهاد ابتدایی
جهاد ابتدایی‌ به‌ معنای‌ جنگ‌ با مشرکان‌ و کفار برای‌ دعوت‌ آنان‌ به‌ اسلام‌ و توحید و برقراری‌ عدالت‌ است‌.در این‌ نوع‌ از جهاد، که‌ مسلمانان‌ آغازگر نبردند، هدف‌، از بین‌ بردن‌ سیطره‌ کفر و فراهم‌ آوردن‌ امکان‌ گسترش‌ دین‌ الاهی‌ است. [SUP][۱۳۰][/SUP][SUP][۱۳۱][/SUP] [SUP][۱۳۲][/SUP] [SUP][۱۳۳][/SUP] [SUP][۱۳۴][/SUP]
Anarchy نوشته: دوست گرامی فکر میکنم اون چیزی که ارزش علمی نداره حرف های بدون سند دقیق و بر اساس نظر شخصی هست...من عمدا از سایت های اسلامی مطلب رو به صورت گزینشی و نه فله ای گذاشتم که حرف و حدیثی توش نباشه، حالا بر عکس شده !!!





سند لطفا !!





این چه طرز سند دادنی هست !! صفحه رو بگید یا خود مطلب روایت شده رو ...





خب استاد همین که فرمودید کپی پیست کردم و خوشتون نیومد یک مورد آزاد کردن برده بود با پرداخت زکات...پس یعنی ادعای شما که زکات برای ایجاد برابری بین مسلمانان هست پوچ شد با اعتراف خودتون...زکات اینجا پول زوری بود که محمد میگرفت از خانواده اسیران بدبخت !! یعنی درآمد زایی میکرد...





حالا شما حرف بدون سند میزنی یا من ؟ طبق قرآن شما در ادیان دیگر هم از قبل بوده...



یعنی سابقه گرفتن پول زور به گذشته های دور بر میگرده و اصلا چیز جدیدی نبوده !!





خب پس دیدید که طبق قرآن شما رسم جدید نبوده پول زور گرفتن از بقیه برای پیشبرد اهداف !! اینکه چیزی از نظر شما امکان پذیر نیست یا این سوالات که چرا سال اول نداد ( قوانین اسلامی برای اجرا مدتی به زمان نیاز داشته و پول زور هر زمان که میرسید برای محمد نعمت بود دیگه استاد ) ، مشکل من نیست... کتب تاریخی رو مطالعه بفرمایید !! این همه میگید خنده داره ، چیزی که خنده دار حرف های بی سند زدن هست...

این خدمت شما :

ثعلبة بن حاطب انصاری - ویکی فقه



این هم به نقل از تفسیر المیزان و نمونه در خصوص آیات 75 و 76 سوره توبه :





پس شما مشکل خودتون رو با قرآن و تاریخ اسلام اول حل کنید...اون چیزی که خنده داره بی اطلاعی شما و در عین حال ادعای زیاد شماست....





بله میدونم در اثر غارت اموال کاروان ها وضع مالیشون خوب شد...چون محمد که اصولا شغلی جز همین راهزنی نداشت !! اگر داشت برای ما بگید در آمد جناب محمد از کجا تامین میشد ؟؟ بعد هم یعنی اگر کسی به پول رسید از دریافت پول بیشتر خودداری میکنه؟ خب خمس بوده زکات هم اضافه میشه برای پیشبرد امور دیگه... حرف های خنده دار نزنید لطفا !!





استاد حرف هایی میزنید که علمای اسلامی هم نمیزنند...نخستین آیه در زمینه زکات ، آیه 103 سوره توبه هست :



سوره انفال در مورد دزدی دیگری به نام غنائم جنگی هست نه زکات !! شما چطور مسلمانی هستی آخه !! ضمنا مشتاقم بدونم نولدکه کجا و چطوری چنین چیزی رو اثبات کرده ؟ این رفرنس های بی سر و ته رو هم ندید لطفا...دقیق بگید که اینجا چنین چیزی رو کسی از شما قبول نمیکنه !!





البته این 8 مساله که فکر کنم در قرآن نیومده و در همین آیه 103 سوره توبه گفته شده زکات بده تا پاکیزه شی...دیگه بعدا موارد رو احتمالا خودشون منیوال بهش اضافه کردن !! اما وقتی برای آزاد کردن اسیر پول میگرفتن این دیگه درآمدزایی از طریق پول زور بوده نه ایجاد برابری بین مسلمانان !! یا حقوق کارگزاران رو با این پول زور میداده یا اینکه از کفار میگرفتن تا مجبور شن اسلام بیارن...




تفسیر آخوند بی سواد کدومه برادر !! دیدی همون لینک رو میدیدی و به نقل از تفسیر المیزان منبع اصلی آورده شده(یک مورد از منابع مجمع البیان)...مشکل این هست که شما دنبالش نمیری !!

من هم از شما سپاسگزارم...
با درود
بترتیب مسایلی که گفتید را پاسخ میدهم
1-حوادث سال یکم و دوم هجری را از طبری یا ابن اثیر بخوانید یا رجوع کنید به فتوح البلدان بلاذری بعد از هجرت پیامبر را بخوانید
بروشنی مشخص است که مسلمانان(بجز معدودی مانند ابوبکر)از دید مالی بسیار ضعیف بودند تا سریه های و نه پول زیادی داشتند نه برده ای نه اسیری (از سریه حمزه ابن عبدالمطلب شروع می شود رجوع کنید به المغازی تالیف محمد ابن عمر واقدی)
2-ازاد کردن برده که پول میگرفتند با دادن پول بوده در تاریخ عرب جاهلی(رجوع شود به اخبار مکه ارزقی یا الکامل) پیش از اسلام و کار عرفی بوده در ان زمان
زکات قضیه ای کاملا جدا دارد یعنی برای بنیان نهادن و کمک به کسانی که از دید مالی ضعیفتر بودند گذاشته شد و البته کسانی که مسلمان میشدند و یا می خواستند مسلمان شوند همین باعث میشد که عده بیشتری مسلمان شوند
3-قران اشتباه گفته ما در ادیان دیگر بهیچ وجه زکات نداریم نه در تورات هست نه در تلمود هست نه در ادیان ایرانی و نه در انجیل امده در هیچ جا همچین حکم اجتماعی نداریم.احتمالا پیامبر اسلام میخواسته توجیه برای این حکم تازه بنیاد بیاورد
4-در ضمن مصارف خمس ماند زکات نبوده ولی زکات یک قانون در راستای بنیان نهادن یک اجتماع مدنی هست
5-.سوره انفال(بدر)که روایتی از ابن عباس هم در التقان فی علوم القران و البته سیره حلبی و چند مرجع دیگر ما داریم و پزوهشهای نولدکه نشان میدهد این سوره اولین سوره در زمان بدر بوده نیمه دوم سال دوم هجری و مشخصا ایه هایی که انفال به ان تعلق می گرفت یکی از انها زکات بوده(اولین فلسفه های زکات در ایات 67 تا 69 انفال هست) البته بعد قضیه کمی تغییر کرده و اولین ایه ای که از لفظ زکات نام برده میشود این اولین جرقه های زکات بوده که قنایم و اسیران حاصل امده و پول حاصل امده از انان اولین قوانین اقتصادی را برای ان جامعه نو بنیاد لازم می نمود و سپس ایه 2 سوره بقره هست کع این مورد در ان امده
سوره توبه بعد اینها گفته شده(تاریخ قران باید بخوانید این مربوط به سال 8 هجری است و از دیید زمانی یک سوره ما قبل اخر قران می باشد یعنی قبل از سوره مایده که اخرین سوره قران بوده)
در ضمن رفرنس بی سرو ته نیست شما باید رجوع کنید ببینید چگونه بوده بنده که نمی توانم در هر پستم 100 صفحه از مراجع و پزوهشهای مختلف تایپ کنم و سپس برای شما نتیجه بگیرم که از دید عقلی و علمی چگونه به این نتیجه رسیدم.
ترتیبی که نولدکه پیشنهاد میدهد و در تاریخ قران خود دلایلش را بیان می کند در سوره های مدنی بشرح ذیل است
2 98 64 62 8 47 3 61 57 4 65 59 33 63 24 58 22 48 66 60 110 49 9 5
6- از تفسیر المیزان می اورید؟
.تفسیر المیزان کتاب خوبی است ولی به عنوان داستان عمدتا کاربرد دارد و البته در برخی موارد شان نزولها را خوب اورده0نکات علمی خوبی دارد) و البته نقطه قوت ان تعالیم اجتماعی است که علامه طباطبایی کوشش در القا ان به جامعه دارد و این بسیار هم خوب است ولی از دید دانش این کتاب قدرت چندانی ندارد
مجمع البیان این داستان را از کجا اورده؟(داستان گوسپندان)
اگر همچین چیزی هم بوده در شان نزول ایه 103 توبه خوب این دلیل بر بد بودن زکات نیست
شخصی نداده زکاتش را با این ایه تحریم شده(امروز هم کسی مالیات ندهد تحریم میشود) این چه ایرادی دارد؟
در ضمن ما مصارف زکات را در ایه 60 سوره توبه داریم(8 مرورد گفته شده)
البته باید دقت کرد از لفظ صدقه در انجا استفاده شده ولی صدقه و زکات هر دو یک مصرف و یک کاربرد را داشتند ولی صدقه اختیاری بود زکات همچون قانونی گزارده شده بود
پولهایی همچون زکات و صدقه در ابتدا اختیاری بود یعنی پیش از بدر در سال اول هجری ما کمکها را داریم از سوی خود مسلمانان که وضعیت مالی بهتری داشتند و در سوره انفال(. بعد از جنگ بدر)و در زمان جنگ با یهودیان کم کم با افزایش داری ها و همچنین افزایش مسلمانان این بصورت یک قانون اجرایی در جامعه و همانطور که گفتم در ایه 2 سوره بقره از ان یاد می شود و سپس در ایات دیگر امری مهم و در کنار نماز همواره ذکر می شود سپس در سال 8 هجری در سوره توبه ما داریم که مصارف ان به دقت تعیین می گردد تا از هرج و مرج در مصرف ان خودداری شود
در ضمن هی به بنده استاد نگویید زیرابرای بنده در بر گیرنده موضوع نیست و از تحقیر و ریشخند بپرهیزید زیرا در گفتمان سودی ندارد و موجب افزایش تشنج و از میان رفتن فضای علمی میشود
و البته زیاد به برداشت از سایتهایی دیگر و کپی نپردازید زیرا پژوهشهای قوی کمتر در نت به نمایش گذاشته می شود و البته برخی موارد هم موجود است
این موارد که در ویکی پدیا و سایتهایی دیگر که اوردید برای اطلاع عمومی کاربران مفید هست و از دید فنی نیازمند بازنگری است
سپاسگذارم
صفحات: 1 2 3 4 5 6