دفترچه

نسخه‌ی کامل: تعالیم ارزشمند اسلام
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6
mmns2001 نوشته: ابتدا یک مورد بنیادی را که در جامعه ما به اشتباه استفاده می شود را باز کنم برایتان انهم این جمله است:
توهین به باورهای اشخاص و گروهها کاری عقلی نیست
متاسفانه این در جامعه ما اینگونه برداشت می شود که نقد یک باور مخالف سکولاریزم و عقل است که این اشتباه است
شما گویا معنی سکولاریسم را هم نمیدانید.سکولاریسم یعنی جدایی نهاد حکومت از نهاد دین.ربطی به نقد باور ندارد !!
ما هم اینجا خودمان هوادار نقد و توهین به عقاید مخصوصا باورهای ارتجاعی اسلامی هستیم و هوادار آزادی بیان، سخنرانی مسلمین سانسورچی درباره آزادی بیان برای ما حقیقتا مضحک است.



mmns2001 نوشته: پیامبر اسلام شخصی بوده فلسفی و اهل مطالعه به گونه ای که کتب مقدس و فقهی را خوانده بوده و در مورد ان اندیشیده بوده شرایط جامعه خود را تحلیل کرده بوده و نیاز را می دانسته
21
تاکنون من گمان میکردم مسلمین بنا بر قرآن معتقدند که پیامبر امی بوده،حالا در نسخه جدید قرآن گویا ایشان اهل مطالعه شده‌اند !!



mmns2001 نوشته: حال این شخص می امده از دید فلسفی و عقلی بتهای این مشرکین و باورهای انان را زیر پرسش می برده تا تغییری در تفکر انان ایجاد کند
در مقابل این ابو جهل که شخصی کوتاه فکر و بی دانش بوده می امده فحاشی می کرده زیرا نه دانشی داشته نه تفکری و بروی باورهای خود متعصب بوده
خوب دادن لقب نادان برای این شخص لقبی بوده که در مورد وی در بر گیرنده موضوع بوده و صدق می کرده
ولی ابولهب کمی دیدگاه متریالیستی داشته و البته کمی هم فلسفی بوده ولی این شخص هم تعصب داشته و اهل گفتمان در فضای ارام نبوده برای همین از وی به بدی یاد می کرده
اینها بسیار طبیعی است که در گفتمان اشخاصی که تعقلی ندارند و تعصبشان بر خردشان چربش دارد و از ابزار قدرت در جهت ازار و از بین بردن سکولاریزم در تفکر کار می کنند به بدی نام برد
اینها چیزهای عجیبی نیست عزیزم
در ضمن ما انسان کامل و مقدس نداریم در هیچ زمانی
اخوی این مهملات را بخورد ما که نمیتوانی بدهی،اتفاقا برخلاف دروغ شما ابوحکیمه (که خود لقب نشان میدهد قضاوت مردم پیش از محمد نسبت به او چه بوده) مرد فرزانه‌ای بوده و استدلال‌هایِ او پیامبر تمامیتخواه شما را بسیار آزار میداده.
مسلمین معتقدند محمد معصوم بوده و سنت او معیار کشف حقایق اخلاقی میدانند.اینکه حکمت فحاشی شخصی و تف و لعنت محمد چه بوده (البته نامش شده گویا نقد افکار مخالفان گویا !!) بار اثباتش بر دوش شماست و این جعلیات و قصه‌ها که گویا از علم غیب شما نشات گرفته درباره اهداف خیر مخفی او اثبات و استدلال نیستند.

در ضمن همانطور که دوستان پیشتر گفتند اسلام مدعی‌ست برای همه زمان‌ها و مکان‌ها آمده و خود اینکه شما میخواهید از آن تعالیم ارزشمند بیرون بکشید نشان میدهد که سخنان درباره نسبیت اخلاقیتان تقیه است برای فرار از دفاع از اخلاقی بودن اعمال محمد،ولی وقتی یکسری سخنان بسیار عادی و بی اهمیت درباره مثلا خوبی نظافت زده این میشود تعالیم جهان شمول ارزشمند و حکیمانه.
سخنان چنگیز خان و آتیلا و هیتلر هم تعالیم ارزشمند دارند ،تعالیم بسیار ارزشمندتری نسبت به همان جناب محمد ،حالا این سخنان دربابر سخنان فلاسفه اخلاق و مثلا سقراط که‌یِ هزار سالی هم قبل او آمده و رفته که البته مضحک هستند.
mmns2001 نوشته: با درود
نسبیت در اخلاق امروز در کلیات یک امر منسوخ است(ولی در جزییات وابسته به شرایط است است)
دلیل ان نیز این امر است که ما امروز چهارچوب جهانی برای اخلاقیات داریم و اینها تعریف و تحقیق شده
ولی در گذشته اینگونه نبود
ما باید ویژگی های هر فرد و اعمالش را با توجه به شرایط معیشتی وی در نظر بگیریم
این گفتار عقلی است
یعنی ما نمی توانیم بگوییم که دانشمندی مانند نیوتن از فیزیک هیچ نمی دانسته و دلیل خود را این بگیریم که نظریه های او(بیشترش را) انیشتین در مورد فیزیک رد کرد
ما باید بیاییم اینگونه برسی کنیم که نیوتن چه گشایشی در فیزیک انجام داد و در ان شرایط چه اقدامات بزرگی انجام داد پس قابل تقدیر است کارش
حالا در مورد پیامبر اسلام نیز همین گونه بوده یعنی وی این سنت برده داری که در انجا از گذشته های دور رایج شده بود تعدیل کرد تا حدودی
یا می توانیم از روند ایجاد یک تمدن برای ایشان سخن گوییم که ایشان در جهت ساخت ان تلاش کرد
یا می توانیم از تعالیم وی در موارد گوناگون سخن گوییم که سبب شد اصلاحاتی انجام شود
پس این اسلام تعالیم ارزشمند دارد که باید بدقت مورد برسی قرار گیرد(ولی بیشترش در این زمان کاربردی ندارد این دقیقا مانند این است که بگوییم پیشتر اختراع سیستم پست با اسب های تند رو خوب بوده و این کار ارزشمندی بوده ولی هم اکنون دیگر کاربردی ندارد)
در ضمن باید بدانید توهینها که شما می گویید و نقد می کنید با یک دید بسته و ناشی از درک نکردن سیر باورها در بشر و شرایط است
یعنی در مقابل یک شرایط و در یک محیط و با یک باور شخصی یافت شده بوده که کمترین مهمل بافی را در ادبیاتش داشته
سپاسگذارم

ببینید گرامی، شما با تکرارِ یک چیز نمی‌توانید آنرا مقوَم بدانید. نسبیت کلیات و جزئیات ندارد، ربطی به جغرافیا و تاریخ هم ندارد، اگر باطل است، در همه‌ی شرایطِ جغرافیایی و تاریخی، چه در جزء و چه در کل، باطل است. بگذریم که اساسا در بحثِ اخلاقی، کلی یا جزئی دانستنِ کنش‌ها یا واکنش‌ها، موضوعیتی ندارد، چرا که همیشه و در همه حال در قضاوتِ آدمیانِ عصرِ خود و آیندگان قرار داریم و باید در برابرشان مسئول باشیم.

شما موضوعات را با هم مخلوط میکنید و بعد از آن میان میخواهید یک چیزی بیرون بکشید. اگر میخواهید به ما ویو (View) بدهید، بله مشکلی ندارد که افراد و ماهیت کارهایشان را بر اساسِ شرایطی که در آن میزیسته‌اند بررسی کنید، اما هنگامی که می‌خواهید به ما راهکار و راهنمائی ارئه دهید دیگر شرمنده شما میشویم. اسلامِ عزیز و پیامبرِ اکرم‌اش، دستگاهی اخلاقی(!) را با سنت و کتابِ خود بنا نهاده‌اند که بر پایه ادعای خودشان شاید و پیروانش حتما، مشکل‌گشای تمام دشواری‌های انسان‌ها در همه‌ی اعصار است. خوب ما هم باید دست بیاندازیم در این صندوقچه ببینم درونش چیست و شوربختانه وقتی دست می‌اندازیم درونش، بسیار سرهای بریده و شکم‌های پاره‌ی یهودانِ بنی‌قریضه، کفار و مشرکین پیرامون پیامبرتان و شهر‌ها و آبادی‌های سوخته و ویران شده توسطِ پیروان‌اش را می‌یابیم و تشویق به چه جنایات و پلیدی‌ها که نمی‌بینیم. اگر قرار است اینها برای ما راهکارِ اخلاقی در عصر امروزی محسوب شوند، گلاب به روی‌تان، مرا قضای حاجت لازم می‌آید. شما باید با خود بیاندیشید که چگونه میشود تفکری که در آن سنتِ بنیانگذارش، مهمترین مرجعِ اخلاقی ازلی(!) و ابدی است و از سویی در همین سنت بسا اعمالِ شنیع یافت میشود، برای امروز ادعای اخلاقی بودن داشته باشد؟

وگرنه به قولِ راسلِ گرامی، چنگیز هم بالاخره اصلاحتی داشت و تمدنی برافراشت، اما امروز ما برای مثلا راست‌گویی آیا نیاز داریم که تمامِ دستگاهِ اخلاقیِ بی‌در و پیکرِ چنگیز را با آغوشی باز بپذیریم، چرا که او نیز راست‌گو بوده و راست‌گویی را دوست میداشته و بیچاره آنگاه که سرِ انسان‌ها را هزار هزار میبریده، نمیدانسته که روزی منشورِ حقوقِ بشر در فرانسه تدوین خواهد شد؟
Russell نوشته: شما گویا معنی سکولاریسم را هم نمیدانید.سکولاریسم یعنی جدایی نهاد حکومت از نهاد دین.ربطی به نقد باور ندارد !!
ما هم اینجا خودمان هوادار نقد و توهین به عقاید مخصوصا باورهای ارتجاعی اسلامی هستیم و هوادار آزادی بیان، سخنرانی مسلمین سانسورچی درباره آزادی بیان برای ما حقیقتا مضحک است.




21
تاکنون من گمان میکردم مسلمین بنا بر قرآن معتقدند که پیامبر امی بوده،حالا در نسخه جدید قرآن گویا ایشان اهل مطالعه شده‌اند !!




اخوی این مهملات را بخورد ما که نمیتوانی بدهی،اتفاقا برخلاف دروغ شما ابوحکیمه (که خود لقب نشان میدهد قضاوت مردم پیش از محمد نسبت به او چه بوده) مرد فرزانه‌ای بوده و استدلال‌هایِ او پیامبر تمامیتخواه شما را بسیار آزار میداده.
مسلمین معتقدند محمد معصوم بوده و سنت او معیار کشف حقایق اخلاقی میدانند.اینکه حکمت فحاشی شخصی و تف و لعنت محمد چه بوده (البته نامش شده گویا نقد افکار مخالفان گویا !!) بار اثباتش بر دوش شماست و این جعلیات و قصه‌ها که گویا از علم غیب شما نشات گرفته درباره اهداف خیر مخفی او اثبات و استدلال نیستند.

در ضمن همانطور که دوستان پیشتر گفتند اسلام مدعی‌ست برای همه زمان‌ها و مکان‌ها آمده و خود اینکه شما میخواهید از آن تعالیم ارزشمند بیرون بکشید نشان میدهد که سخنان درباره نسبیت اخلاقیتان تقیه است برای فرار از دفاع از اخلاقی بودن اعمال محمد،ولی وقتی یکسری سخنان بسیار عادی و بی اهمیت درباره مثلا خوبی نظافت زده این میشود تعالیم جهان شمول ارزشمند و حکیمانه.
سخنان چنگیز خان و آتیلا و هیتلر هم تعالیم ارزشمند دارند ،تعالیم بسیار ارزشمندتری نسبت به همان جناب محمد ،حالا این سخنان دربابر سخنان فلاسفه اخلاق و مثلا سقراط که‌یِ هزار سالی هم قبل او آمده و رفته که البته مضحک هستند.
با درود
من مفهوم سکولاریزم را نمی دانم انگاه شما میدانید؟
سکولاریز نه تنها کاربرد سیاسی بلکه کاربرد اجتماعی و همچنین کاربرد در تفکر دارد
یعنی به صورتهای گوناگون تعریف شده و کاربرد دارد
شما متاسفانه یا منظور بنده را نمی گیرید یا خود را به نفهمیدن می زنید
در ضمن از دید من شما در اینجا پشتیبان کژفکری و تعصب هستید و همانند گروهی از دینداران کژفکر که با تعصب در تالارهای دیگر فعالیت می کنند و هر گونه تفکر و علمی را نمی پذیرند عمل می کنید تفاوتتان تنها در نوع باور است و همانطور که من در یک اخوند روشن بینی نمی بینم در مانند شما هم ندیدم
امی ممکن است به معنای بی سواد باشد و ممکن است به مفهوم غیر اهل کتاب باشد این هنوز بر محققین مشخص نیست و در ان ابهام است
اتفاقا این ابو جهل انسان نادانی بوده و این لقب برازنده اش بوده این در تاریخ اسلام کاملا مشهود است
حداقل می توانید طبغات کاتب واقدی را بخوانید ببینید در مورد این شخص چه نوشته
اگر می گفتید ابولهب یک چیزهایی میدانسته شاید جای درنگ داشت ولی این اقا از ان بی سوادهای متعصب بوده
متاسفانه شما هیچ نمی دانید و سخن می گویید
اسلام مدعی چی هست؟
منظورتان قران است؟
در قران ما بروشنی داریم که این دین مربوط به ام القری است
یعنی مکه و پیرامون ان نه جاهای دیگر
سپاسگذارم
mmns2001 نوشته: در قران ما بروشنی داریم که این دین مربوط به ام القری است
یعنی مکه و پیرامون ان نه جاهای دیگر

پس شما و بقیه مسلمانان خارج ام القرا شکر اضافی میل میفرمایید که مسلمانید !
Dariush نوشته: ببینید گرامی، شما با تکرارِ یک چیز نمی‌توانید آنرا مقوَم بدانید. نسبیت کلیات و جزئیات ندارد، ربطی به جغرافیا و تاریخ هم ندارد، اگر باطل است، در همه‌ی شرایطِ جغرافیایی و تاریخی، چه در جزء و چه در کل، باطل است. بگذریم که اساسا در بحثِ اخلاقی، کلی یا جزئی دانستنِ کنش‌ها یا واکنش‌ها، موضوعیتی ندارد، چرا که همیشه و در همه حال در قضاوتِ آدمیانِ عصرِ خود و آیندگان قرار داریم و باید در برابرشان مسئول باشیم.

شما موضوعات را با هم مخلوط میکنید و بعد از آن میان میخواهید یک چیزی بیرون بکشید. اگر میخواهید به ما ویو (View) بدهید، بله مشکلی ندارد که افراد و ماهیت کارهایشان را بر اساسِ شرایطی که در آن میزیسته‌اند بررسی کنید، اما هنگامی که می‌خواهید به ما راهکار و راهنمائی ارئه دهید دیگر شرمنده شما میشویم. اسلامِ عزیز و پیامبرِ اکرم‌اش، دستگاهی اخلاقی(!) را با سنت و کتابِ خود بنا نهاده‌اند که بر پایه ادعای خودشان شاید و پیروانش حتما، مشکل‌گشای تمام دشواری‌های انسان‌ها در همه‌ی اعصار است. خوب ما هم باید دست بیاندازیم در این صندوقچه ببینم درونش چیست و شوربختانه وقتی دست می‌اندازیم درونش، بسیار سرهای بریده و شکم‌های پاره‌ی یهودانِ بنی‌قریضه، کفار و مشرکین پیرامون پیامبرتان و شهر‌ها و آبادی‌های سوخته و ویران شده توسطِ پیروان‌اش را می‌یابیم و تشویق به چه جنایات و پلیدی‌ها که نمی‌بینیم. اگر قرار است اینها برای ما راهکارِ اخلاقی در عصر امروزی محسوب شوند، گلاب به روی‌تان، مرا قضای حاجت لازم می‌آید. شما باید با خود بیاندیشید که چگونه میشود تفکری که در آن سنتِ بنیانگذارش، مهمترین مرجعِ اخلاقی ازلی(!) و ابدی است و از سویی در همین سنت بسا اعمالِ شنیع یافت میشود، برای امروز ادعای اخلاقی بودن داشته باشد؟

وگرنه به قولِ راسلِ گرامی، چنگیز هم بالاخره اصلاحتی داشت و تمدنی برافراشت، اما امروز ما برای مثلا راست‌گویی آیا نیاز داریم که تمامِ دستگاهِ اخلاقیِ بی‌در و پیکرِ چنگیز را با آغوشی باز بپذیریم، چرا که او نیز راست‌گو بوده و راست‌گویی را دوست میداشته و بیچاره آنگاه که سرِ انسان‌ها را هزار هزار میبریده، نمیدانسته که روزی منشورِ حقوقِ بشر در فرانسه تدوین خواهد شد؟
با درود
شما نیز با تکرار یک گفته نمی توانید انرا اثبات کنید
تاریخ به ما میگوید عملی که امروز غیر اخلاقی است در زمانهایی غیر اخلاقی نبوده(اینها مصادیق دارد در تاریخ)
راهکار هدف گفتمان است نه تنها تغییر نگرش که البته تغییر نگرش هم در جهت گرفتن راهکار موثر است
ما با برسی سیر تحول فکری بشر راهکار میگیریم برای اینده
یعنی در مجموع هدف این است که ما بدانیم که انسانهایی در این سیر تحول فکری بشر موثر بوده اند در جوامع مختلف و زمانهای مختلف
که اینها(پیامبران و حکیمان و معلمان) تعالیمی ارزشمند برای جوامع خودشان بجا گذاشته اند و امروز ما می توانیم بفهمیم که روند تغییر اصلاح در تفکر و جامعه به چه شکل باید باشد تا در این سیر تحول فکر بشر بتوانیم کژ اندیشی را کنار بگذاریم
در ضمن چنگیز هم انسان موثری بوده در اسیای مرکزی و کتابی دارد به نام یاسایی(من نخوانده ام ولی گویا تعالیمی ارزشمند نیز در ان نهفته است) و توانست این قوم وحشی که کارشان بالا رفتن از دیوار چین بود و اختلاف باهم را انسجام بخشد
اینجا است که انسانی تنها میتواند دقیق برسی کند که هدف از زندگی بشر را درک کرده باشد یعنی هدف در خانواده و جامعه و در مقیاس وسیع جهان
کسی که در این وادی سرگردان است و نمی داند باید به چه سمت برود مشخصا نمی تواند راهکار درست را اقتباس کند
سپاسگذارم
sonixax نوشته: پس شما و بقیه مسلمانان خارج ام القرا شکر اضافی میل میفرمایید که مسلمانید !
من مسلمان نیستم و در شان بنده نیست که پیروی از ادیان کنم
شما هم بجای نسبت دروغ دادن به دیگران کمی تفکر کنید و تامل در گفته ها
mmns2001 نوشته: من مسلمان نیستم و در شان بنده نیست که پیروی از ادیان کنم
شما هم بجای نسبت دروغ دادن به دیگران کمی تفکر کنید و تامل در گفته ها

مسلمان نیستید ولی تخته گاز در دفاع از اسلام و توحش اسلامی به پیش میروید !

قسم حضرت عباستان را باور کنیم یا دم خروستان را ؟!

پس لطف کنید انقدر وقیحانه دروغ نگویید جانم .
mmns2001 نوشته: با درود
من مفهوم سکولاریزم را نمی دانم انگاه شما میدانید؟
سکولاریز نه تنها کاربرد سیاسی بلکه کاربرد اجتماعی و همچنین کاربرد در تفکر دارد
یعنی به صورتهای گوناگون تعریف شده و کاربرد دارد
شما متاسفانه یا منظور بنده را نمی گیرید یا خود را به نفهمیدن می زنید

Russell نوشته: توهین به باورهای اشخاص و گروهها کاری عقلی نیست
متاسفانه این در جامعه ما اینگونه برداشت می شود که نقد یک باور مخالف سکولاریزم و عقل است که این اشتباه است

سکولاریسم ربطی به "نقد باور مخالف" ندارد برادران مجاهد آنرا احتمالا با پولاریسم یا جامعه چند فرهنگی یا حتی لیبرایسم اشتباه گرفته‌ای،البته این مهملات هیچیک از این‌ها هم نیست و معلوم نیست این‌ها را از کدام آخوند یاد گرفته‌اید !!
در ضمن بجای جهاد به جلو بهتر است حداقل بروی از ویکیپدیا هم که شده یک نگاه بیاندازی ببینی سکولاریسم یعنی چه:
Secularism - WiKi

نقل قول:

Secularism is the principle of separation of government institutions, and the persons mandated to represent the State, from religious institutions and religious dignitaries. In one sense, secularism may assert the right to be free from religious rule and teachings, and the right to freedom from governmental imposition of religion upon the people within a state that is neutral on matters of belief. (See also separation of church and state and Laïcité.) In another sense, it refers to the view that human activities and decisions, especially political ones, should be unbiased by religious influence.[SUP][1][/SUP] (See also public reason.) Some scholars are now arguing that the very idea of secularism will change.[SUP][2][/SUP][SUP][how?][/SUP]
Secularism draws its intellectual roots from Greek and Roman philosophers such as Marcus Aurelius and Epicurus; medieval Muslim polymaths such as Ibn Rushd; Enlightenment thinkers such as Denis Diderot, Voltaire, Baruch Spinoza, John Locke, James Madison, Thomas Jefferson, and Thomas Paine; and more recent freethinkers, agnostics, and atheists such as Robert Ingersoll and Bertrand Russell.
The purposes and arguments in support of secularism vary widely. In European laicism, it has been argued that secularism is a movement toward modernization, and away from traditional religious values (also known as secularization). This type of secularism, on a social or philosophical level, has often occurred while maintaining an official state church or other state support of religion. In the United States, some argue that state secularism has served to a greater extent to protect religion and the religious from governmental interference, while secularism on a social level is less prevalent.[SUP][3][/SUP][SUP][4][/SUP] Within countries as well, differing political movements support secularism for varying reasons.[SUP][5][/SUP]






mmns2001 نوشته: امی ممکن است به معنای بی سواد باشد و ممکن است به مفهوم غیر اهل کتاب باشد این هنوز بر محققین مشخص نیست و در ان ابهام است

البته که مشخص است،کسی که مدعی‌ست سواد خواندن و نوشتن دارد که کاتب قرآن لازم ندارد و از همه با مزه‌تر این است که چون اینجا برای فرار ادعا شده که بین محققین (!!) اختلاف است پس ادعای تو درست است و ادعای من غلط 21

البته من هم گمان میکنم محمد بسیار بیشتر از آنچه ادعا میکرده از بقیه اطرافیان میدانسته و احتمالا توان خواندن هم داشته و دروغ گفته ،مساله اینجاست که آنهایی که این مهملات قرون وسطی‌ای را از آنها آموخته یکسری بوده‌اند لنگه خودش و نهایت این آموزش این شده که کوه‌ها میخ زمین هستند و با خر میشود پرواز کرد رفت آسمان هفتم و... !!
حالا وارد مکاشفات اخلاقی این فیلسوف افسانه‌ای شما هم نمیشویم که آبروریزیست !!



mmns2001 نوشته: اسلام مدعی چی هست؟
منظورتان قران است؟
در قران ما بروشنی داریم که این دین مربوط به ام القری است
یعنی مکه و پیرامون ان نه جاهای دیگر
24
شما هم پس احتمالا در مکه زندگی میکنید که مشغول دفاع از بیضه اسلام هستی پس 21
در معنی‌ام القری که مانند معنای امی خدایی نکرده محققان (!!) اختلاف نطری ندارند؟!!
یک خبری به آیت الله‌ها و مراجع بدهید بگویید که بیایند جایشان را بدهند به تحفه‌هایی مثل شما که مرجع ادعاهای اسلامی حاج آقا بوده و کسی نمیدانسته 21

آنکس هم که خود را به نفهمیدن زده بود و هیچ نمیدانست ادعاهای زیادی میکرد آن محمد جانی ِ شارلاتان و راهزن و باقی آن 14 تازی بود حاج آقا !!
این هم نمونه‌ای از مناظره کفار از جمله ابوجکیمه با فیسلوف شما محمد که البته ایشان استدالشان در شمشیر بوده و پاسخ را بعدتر که به قدر کافی چاقوکش جمع کرد با چاقوکشی میدهد !!

[INDENT]چون پیغمبر علیه السلام، چنین جواب ایشان باز داد و نومید شدند از آن که وی رضای ایشان خواهد گرفت، یا چیزی از ایشان قبول خواهد کردن، به اقتراح و سؤال در آمدند و گفتند: ای محمد، چون چنین است که تو میگوئی و تو پیغمبر خدائی و رسول بحثی و این دعوی که میکنی راست است، پس چنانکه خود میبینی، مکه جائی تنگ است و آبری و عمارتی ندارد، اکنون تو دعا بخدای کن و از حق تعالی درخواه، تا این کوههای مکه از جای بردارد و صحرائی فراخ در حوالی مکه بازدید آورد و چشمهای آب درآن (همچون سوریه و عراق) روان کند و رودها دران بباشد، همچنان که در زمین شمال و عراق گشوده است، تا ما بدان عمارت و زراعت میکنیم، و دیگر دعا کن و از خدای درخواه تا از أسلاف (پدران) ما قصی بن کلاب زنده گرداند و به ما صدق رسالت تو گواهی دهد، پس چون تو چنین بکرده باشی ما بتو ایمان آوریم. سید علیه السلام، گفت: مرا نه از بهر این فرستاده اند، که مرا از بهر آن فرستاده اند تا رسالت حق بشما گزارم، اگر قبول کردید، خیر دنیا و آخرت یافتید و اگر قبول نکنید، من صبر میکنم تا حق تعالی چه حکم میکند میان من و شما.
دیگر گفتند: ای محمد چون تو این نمیکنی و رضایت ما بدست نمی آوری، از خدای درخواه تا فرشته از آسمان بفرستد، تا بر صدق رسالت تو گواهی دهد و هرچه تو گوئی باورکنیم. سید، علیه السلام، گفت: مرا نه از بهر آن فرستاده اند. دیگر گفتند: ای محمد ما ترا مالی و ملکی نمیبینیم و تو هم چون مردم دیگر از بهر معاش ببازار میروی و این کار تو که دعوی میکنی، ضرورت آن اسبابی بکار میباید.، پس اگر از خدای درخواهی تا ترا گنجهای زر و سیم بدهد و أنهار (نهر ها) روان ترا بدهد و باغها و بستانها ترا بدست آورد، تا ثروت و نعمت تو از آن دیگران زیادت شود و فضل و مهتری تو بر همگان ظاهر شود، ما ایمان بتو آوریم و تصدیق رسالت تو کنیم. سید علیه السلام گفت: مرا از بهر این نفرستاده اند، مرا از بهر أدای رسالت فرستاده اند تا رسالت حث بشما گزارم، اگر قبول کردید خیر دنیا و آخرت شما را باشد و اگر نه صبر کنم تا حق تعالی چه حکم کند، و بدانید ای قوم، که این همه اقتراح که شما از من کردید، نزد حق تعالی سهل است، لکن مرا نفرموده است که این چنین از وی درخواهم.
آنگاه گفتند: ای محمد، چون این التماسها هیچ بجای نمی آوری، ما بر تو ایمان نمی آوریم و خداوند خود را بگوی تا از آسماان بر ما عذاب فرستد اگر قادر است و عذاب میتواند فرستادن، همچنانکه دعوی میکنی. سید علیه السلام، گفت: عذاب فرستادن به اختیار خداوند باز بسته است؛ اگر خواهد بفرستد و اگر نخواهد نفرستد. آگه گفتند ای محمد، خداوند تو نمیدانست که ما با تو این مجلس خواهیم ساختن و این سؤال خواهیم کردن تا ترا بیاموختی که جواب ما چگونه میباید دادن؟ و اگر ما بتو نگرویم و ایمان نیاوریم او بر سر ما چه عذاب خواهد فرستاد؟ و ترا از آن خبر دادی که ما را بچه عذاب گرفتار خواهد کرد. این همه بایستی که خداوند ترا از پیش خبر باز داده بودی، اگر چنانست که خداوند تو عالم الاسرار است و هیچ بر وی خافی نیست؛ ولکن ای محمد ما را گمان چنانست که این همه رحمان یمامه ترا می آموزد و تلقین میکند و ما به رحمان یمامه هرگز ایمان نخواهیم آوردن؛ و بدان ای محمد که بهر نوعی پیش رضای تو باز آمدیم و هرچه ما را بود از مال و جاه بر تو عرض کردیم، و تو هیچ از ما قبول نکردی و در بند رضای ما نشدی، و بهیچ نوع مراد ما نطلبیدی؛ اکنون ما إقامت (عذر) خود بنمودیم و ما را بیش از این طاقت تحمل نماند، و بعد ازین تدبیر آن کنیم که ترا هلاک کنیم یا تو مارا بهلاک آوری. چون این سخن بگفتند: یکی برخاست و گفت ای محمد ما فرشتگان میپرستیم و ایشان دختران خدا اند. دیگری برخداست گفت: ای محمد ما بتو ایمان نیاوریم تا تو خدای و فریشتگان بگواهی بیاوری و گواهی دهند که تو پیغمبر خدایی. و عبدالله بن ابی امیه که عمه زاده پیغمبر بود، برخاست و گفت، ای محمد، ما بتو ایمان نیاوریم تا آنگه که نردبانی بر آسمان نهی و بدان نردبان ببالا میروی و به آسمان روی و باز از آن جایگاه فرود آئی و با خود چهار گواه از فریشتگان بیاوری، تا گواهی دهند که تو پیغمبر خدائی، و چون این همه بکرده باشی مرا گمان چنانست که هم ایمان نیاوریم بتو. سید علیه السلام چون دید که قوم دست بغوغا آوردند و هریکی هرزهای آغاز کردند، دل تنگ شد و از پیش ایشان برخاست و بخانه بازرفت.
[/INDENT]
سیرت رسول الله
ابن هشام انگلیسی برگ 134، سیرت فارسی پوشینه نخست برگ 271
Russell نوشته: این هم نمونه‌ای از مناظره کفار از جمله ابوجکیمه با فیسلوف شما محمد که البته ایشان استدالشان در شمشیر بوده و پاسخ را بعدتر که به قدر کافی چاقوکش جمع کرد با چاقوکشی میدهد !!
[INDENT]چون پیغمبر علیه السلام، چنین جواب ایشان باز داد و نومید شدند از آن که وی رضای ایشان خواهد گرفت، یا چیزی از ایشان قبول خواهد کردن، به اقتراح و سؤال در آمدند و گفتند: ای محمد، چون چنین است که تو میگوئی و تو پیغمبر خدائی و رسول بحثی و این دعوی که میکنی راست است، پس چنانکه خود میبینی، مکه جائی تنگ است و آبری و عمارتی ندارد، اکنون تو دعا بخدای کن و از حق تعالی درخواه، تا این کوههای مکه از جای بردارد و صحرائی فراخ در حوالی مکه بازدید آورد و چشمهای آب درآن (همچون سوریه و عراق) روان کند و رودها دران بباشد، همچنان که در زمین شمال و عراق گشوده است، تا ما بدان عمارت و زراعت میکنیم، و دیگر دعا کن و از خدای درخواه تا از أسلاف (پدران) ما قصی بن کلاب زنده گرداند و به ما صدق رسالت تو گواهی دهد، پس چون تو چنین بکرده باشی ما بتو ایمان آوریم. سید علیه السلام، گفت: مرا نه از بهر این فرستاده اند، که مرا از بهر آن فرستاده اند تا رسالت حق بشما گزارم، اگر قبول کردید، خیر دنیا و آخرت یافتید و اگر قبول نکنید، من صبر میکنم تا حق تعالی چه حکم میکند میان من و شما.
دیگر گفتند: ای محمد چون تو این نمیکنی و رضایت ما بدست نمی آوری، از خدای درخواه تا فرشته از آسمان بفرستد، تا بر صدق رسالت تو گواهی دهد و هرچه تو گوئی باورکنیم. سید، علیه السلام، گفت: مرا نه از بهر آن فرستاده اند. دیگر گفتند: ای محمد ما ترا مالی و ملکی نمیبینیم و تو هم چون مردم دیگر از بهر معاش ببازار میروی و این کار تو که دعوی میکنی، ضرورت آن اسبابی بکار میباید.، پس اگر از خدای درخواهی تا ترا گنجهای زر و سیم بدهد و أنهار (نهر ها) روان ترا بدهد و باغها و بستانها ترا بدست آورد، تا ثروت و نعمت تو از آن دیگران زیادت شود و فضل و مهتری تو بر همگان ظاهر شود، ما ایمان بتو آوریم و تصدیق رسالت تو کنیم. سید علیه السلام گفت: مرا از بهر این نفرستاده اند، مرا از بهر أدای رسالت فرستاده اند تا رسالت حث بشما گزارم، اگر قبول کردید خیر دنیا و آخرت شما را باشد و اگر نه صبر کنم تا حق تعالی چه حکم کند، و بدانید ای قوم، که این همه اقتراح که شما از من کردید، نزد حق تعالی سهل است، لکن مرا نفرموده است که این چنین از وی درخواهم.
آنگاه گفتند: ای محمد، چون این التماسها هیچ بجای نمی آوری، ما بر تو ایمان نمی آوریم و خداوند خود را بگوی تا از آسماان بر ما عذاب فرستد اگر قادر است و عذاب میتواند فرستادن، همچنانکه دعوی میکنی. سید علیه السلام، گفت: عذاب فرستادن به اختیار خداوند باز بسته است؛ اگر خواهد بفرستد و اگر نخواهد نفرستد. آگه گفتند ای محمد، خداوند تو نمیدانست که ما با تو این مجلس خواهیم ساختن و این سؤال خواهیم کردن تا ترا بیاموختی که جواب ما چگونه میباید دادن؟ و اگر ما بتو نگرویم و ایمان نیاوریم او بر سر ما چه عذاب خواهد فرستاد؟ و ترا از آن خبر دادی که ما را بچه عذاب گرفتار خواهد کرد. این همه بایستی که خداوند ترا از پیش خبر باز داده بودی، اگر چنانست که خداوند تو عالم الاسرار است و هیچ بر وی خافی نیست؛ ولکن ای محمد ما را گمان چنانست که این همه رحمان یمامه ترا می آموزد و تلقین میکند و ما به رحمان یمامه هرگز ایمان نخواهیم آوردن؛ و بدان ای محمد که بهر نوعی پیش رضای تو باز آمدیم و هرچه ما را بود از مال و جاه بر تو عرض کردیم، و تو هیچ از ما قبول نکردی و در بند رضای ما نشدی، و بهیچ نوع مراد ما نطلبیدی؛ اکنون ما إقامت (عذر) خود بنمودیم و ما را بیش از این طاقت تحمل نماند، و بعد ازین تدبیر آن کنیم که ترا هلاک کنیم یا تو مارا بهلاک آوری. چون این سخن بگفتند: یکی برخاست و گفت ای محمد ما فرشتگان میپرستیم و ایشان دختران خدا اند. دیگری برخداست گفت: ای محمد ما بتو ایمان نیاوریم تا تو خدای و فریشتگان بگواهی بیاوری و گواهی دهند که تو پیغمبر خدایی. و عبدالله بن ابی امیه که عمه زاده پیغمبر بود، برخاست و گفت، ای محمد، ما بتو ایمان نیاوریم تا آنگه که نردبانی بر آسمان نهی و بدان نردبان ببالا میروی و به آسمان روی و باز از آن جایگاه فرود آئی و با خود چهار گواه از فریشتگان بیاوری، تا گواهی دهند که تو پیغمبر خدائی، و چون این همه بکرده باشی مرا گمان چنانست که هم ایمان نیاوریم بتو. سید علیه السلام چون دید که قوم دست بغوغا آوردند و هریکی هرزهای آغاز کردند، دل تنگ شد و از پیش ایشان برخاست و بخانه بازرفت.
[/INDENT]
سیرت رسول الله
ابن هشام انگلیسی برگ 134، سیرت فارسی پوشینه نخست برگ 271
با درود
ابتدا اینکه گفته بنده را نقد کنید ما به کسان دیگر کاری نداریم که چه گفتند و چه باوری دارند
دوم اینکه این مطالبی که شما اوردید در تاریخ اسلام و قران هست و اینها مناظرات پیامبر با مشرکین بوده ولی دلیل بر دانایی ابوجهل نیست
بنده چند خط را از همان مرجعی که شما معتبر میدانید یعنی سیرت رسول الله می اورم در رفتار این شخص که البته بیش از 100 صفحه در نادانی این شخص از مراجع تاریخ اسلام می توان اورد
سید روزی به کوه صفا ایستاده بود.(ابوجهل)چون دید سید بدانجا ایستاده سفاهت بسیار نمود و دشنام چند بداد.چنان که سید به غایت برنجید...(حمزه می گوید به ابوجهل پس از این ماجرا):تویی که به برادرزاده من دشنام دادی؟جماعتی از قبیله بنی محزون که خویشان ابوجهل بودند بر پای خواستند تا با حمزه جنگ کنند.ابوجهل ایشان را نگذاشت و گفت جرم از من بوده(ص 132)
سید بیامد و میان رکن یمانی و حجرالسود بر قائده خود بایستاد و قوم قریش بیامدند و باز ایستاغدند و انتظار همی کردند که ابوجهل چه خواهد کرد.چون سید در سجود شد ابوجهل سنگی برداشت و در امد تا بر سر وی بکوبد(ص 139)
(ابوجهل می گوید):بنی عبد مناف که قبیله محمد هستند به قریش حسد می کنند و محمد با دعوی پیامبری می خواهد در مقابل ما بایستد...و اکنون به خدای که من هرگز به او ایمان نمی اورم حتی اگر سرم ببرند.چون ابوجهل چنین گفت ابو سفیان و اخنس برخاستند و هیچ نگفتند و برفتند و دانستند که از روی حسد است گفتارش(ص 145)
...و ابوجهل از همه اینها بدتر بود و پیوسته به هر قبیله ای از قریش دویدی و ایشان را اغرا کردی تا جماعتی از ضعیفان که مسلمان شده بودند را عذاب کردندی...واگر کسی بود که در قبیله منزلتی داشت ابوجهل به سرزنش و ملامت وی در امد(ص 149)
در ضمن کپی پیست برای بنده از ویکی پدیا نکنید عزیز این سکولاریزم را ما در اروپا در مدرنیزم داشتیم به شکل امروزی و تعاریفی دارد و کاربردهایی که از بیکن قضیه شروع می شود در اینگلیس و امروز ما سکولاریزم اجنماعی و سیاسی و ... داریم
سپاسگذارم
صفحات: 1 2 3 4 5 6