08-21-2015, 02:09 AM
Mehrbod نوشته: درسته, ولی همچنان این گرفتاریها ویژهیِ کسانیست که کنترلی روی زندگی اشان ندارند. برای نمونه شما
در مردمسالارترین کشور جهان هم که زندگی کنید, در سرانجام روز چیزی بیشتر از یک دانه رای در برابر بگوییم
صد میلیون! رای دیگران در دست ندارید و ازینرو نمیتوانید شرایط و ضوابط زندگی خودتان را راستا بدهید و خواه
ناخواه پیروی همانی میشوید که به شما از سوی دیوانسالاران (بوروکراتها) و فندسالاران و ناشناسان دیگر دیکته میشود.
ازینرو, این ناتوانی در کنترل زندگی و بر روی سرنوشت خویشتن را برخی یا بسیاری از مردم, بویژه آنهاییکه در
کشورهای پیشرفتهتر اند وگرفتار نیازهای نخستینی همچون خوراک و نوشاک و پوشاک و ... نیستند, میکوشند از
راه چسباندن خود به یک گروه بزرگتر برآورده بسازند. برای نمونه میشوند «گیاهخوار» و با پتیاره بازیهایِ
گوناگون و گیر دادن به چیزهای نه چندان باارزش ناکامانه میکوشند این کمبود کنترل را از راهی دیگر برآورند.
در پیک پیشین گفتید که فرگشت ، ساختار ذهنی انسانها را به گونه ای پرورده که تنها نیازهای نخستینی و دم دستی
را پاسخگو باشد و هر آنچه در مجموعه ی اینگونه دوراندیشی ها نظیر گیاهخواری و... هست ؛ نشانگر تفکرات انسانهاییست
متظاهر در تکاپو برای گریز از واقعیت های تلخ زندگی خویشتن! که به دید من نادرست است.
اما با کلیت سخنتان همداستانم.پیشتر مصاحبه ای از یک پیرزن 120ساله می دیدم که راز سلامتی و طول عمر خود را
"بی خیالی" دانسته و آن را به همگان تجویز می نمود.به راستی هیچ انسانی افسار زندگی خویش را کاملا در دست نداشته
و نخواهد داشت. در ترازوی خوشبختی سنج دنیا کفه یِ بدحالیها همواره سنگین تر از خوشحالیهاست.پس چه کاری بهتر از این
که این بی خیالی را سر و سامان داده و مفهومی زیبا با نام حیوان دوستی و... از آن بسازیم ؟