08-20-2015, 12:06 AM
iranbanoo نوشته: به نظر من آنکه فکر میکند مشکل بزرگ جهان اختلاف با همکارش هست به مراتب درک عمیق تری از مشکلات جهان پیدا کرده تا کسی که به بمب اتم به طور خاص فکر میکند.
بزرگی مشکلات یک چیز سنجیدنی است و ازینرو بمب اتمی مشکلی بزرگتر از ستیز دروندفتری با همکار به شمار میرود.
نکتهیِ سخن اینجا این است که کنترل روی زندگی و سرنوشت خویشتن یک نیاز راستین است و نمیتواند در جامعه
برآورده بشود. هر چه جامعه پیشرفته میشود, کنترل شخصی روی سرنوشت خویشتن کاسته میشود; برای نمونه
بمب اتم نوآوری میشود و کس بسیار شدنیست که در یک جنگ اتمی که خود او نه سر پیاز بوده نه ته پیاز, کشته بشود
و این همان آگاهیای است که همه در ترازی خودآگاه و ناخودآگاه دارند; به دیگر زبان میدانند که کارهای نیستند.
اکنون کسانیکه تا اندازهیِ خوبی میدانند کارهای نیستند در چند دسته میافتند, برخی از آنها با سرگرم کردن خود در همین پیچ و خم
نردبانهایِ پیشرفت و ترقی و با همین ستیزهایِ دروندفتری و زد و بندهایِ گوناگون نیاز را برآورده میکنند و این احساس
دروغین را در خود پدید میآورند که نه, کارهای هستند! ولی این احساس دروغین است چون این دسته چه
بخواهند بپذیرند چه نه, در راستادهی به زندگی خود در چهرهیِ کلان و راهی که جهان میرود (و آنها را با خود میبرد) ناتواناند.
برخی دیگر هم اینجا پیدا میشوند که همان فعّالهایِ اجتماعی (activistها) میباشند و این دسته با چیزهای کوچکتر
مانند نردبان پیشرفت خوشنود نمیتوانند بشوند و نیاز دارند که به چیزی بزرگتر و مهمتر گیر بدهند, برای نمونه به اینکه چرا دیگران
گوشت میخورند گیر بدهند, یا چرا بمب اتم ساخته میشود گیر بدهند, یا چرا جنگلها نابود میشود گیر بدهند و ...
نکتهیِ مهم دیگر اینجا این است که اینها به خودی خود بی ارزش نیستند, برای نمونه نابودی جنگلها یک چیز
بسیار مهم و در جایگاه خود پرارزش و نگرشپذیر است, ولی در نگاه کلان همهیِ اینها بیهودهاند چون مشکل اصلی در سیستم است.
به زبان سادهتر, این فعّالهایِ اجتماعی به پزشکانی میمانند که سرطان بیماریکه رو به مرگ است را نادیده گرفته,
انگار که نباشد, و برای سردرد (روابط میان مردم) یا پادرد (دار و درخت) یا کمردرد (روابط جنسی) بیمار دنبال راهکار میکردند.
.Unexpected places give you unexpected returns