06-02-2014, 11:36 AM
Ouroboros نوشته: آلفا و امگا و بتا مجموعهی رفتارهای شماست نه تیپ ِ شخصیتی شماپس این دستهبندی بیشتر بر اساسِ منشِ اشخاص است تا طبیعتشان. من به این قبلا از نوشتههای شما مشکوک شده بودم، اما مطمئن نبودم؛ خب پس یک آلفا میتواند بتا بشود و برعکس... و هتا از این هم بیشتر: خودِ یک عمل هم میتواند آلفا یا بتا باشد. پس از آلفا هم رفتارهای بتا ممکن است دیده بشود.
Nevermore نوشته: به نظر من اوضاع آن اندازه که داریوش می گوید وخیم نیست.بازی مفهومی است فراتر از کشاندن زنها به رخت خواب،برخی از این اصول حتی در جمع های مردانه هم به کار شما می آید،کافی است با دختری براستی زیبا به یک مهمانی بروید و ببینید که چگونه چشمهای مردان دیگر چهارتا می شود و احترام آنها به شما چندین برابر.به غیر از این بازی به شما می آموزد که هرگز زنان را بیش از آنکه شایسته ی آن هستند دوست نداشته باشید و حتی اگر میتوانید هیچ دوست نداشته باشید،این به نفع خودمان است مرد بتایی که تمام احساسات خود را خرج یک زن می کند و جواب نه می شنود زندگی اش براستی ویرانه می شود اما شمایی که بازی را آموخته اید و درباره اش خوانده اید پاسخ نه زن را به بیضه های خود حواله می دهید،باور کنید پیشرفت عظیمی است.یکی از نکات جالب برای من این است که قوانین بازی چیز چندان جدیدی نیستند،تنها ما آنها را نادیده می گرفتیم و گمان می کردیم که در رابطه با زنان اینگونه نیست.بخش بزرگی از این نادانی به نظرم تقصیر مدیا است و همانطور که امیر گفت تربیت فرزندان.اینکه زنی آن بیرون پیدا شود و بدون هیچ تلاشی از جانب ما عاشق مان شود دروغ مسخره ایست.پرسش من این است که شما به کدام مرد احترام بیشتری می گذارید؟آنکه اعتماد به نفس بالایی دارد و یا آنکه نمی تواند دو کلمه حرف بزن؟همه ی ما به مرد قدرتمند،ثروتمند،مغرور،با اعتماد به نفس بالا،بذله گو،خوش صحبت و ... احترام بیشتری می گذاریم.تمرین و سعی وخطا چیزی است که از بدو تولد آنرا می آموزیم. دانشمندی که اگر هزار بار در رسیدن به فلان نتیجه ی علمی شکست بخورد باز هم تلاش می کند تا به نتیجه برسد،وقتی از یک دختر نه می شنود خرد می شود.چرا؟مگر چه تفاوتی است میان این کار با آن؟به نظرم این خود ما هستیم که نمی خواهیم واقعیت را قبول کنیم،اصول بازی در تمام زندگی ما جریان دارد،تمرین،پشتکار،آموختن، سعی و خطا،کسب تجربه اینها همه و همه را می دانیم اما به برخورد با زنان که می رسیم توقع داریم سریع و بی درنگ عاشق ما بشوند،خب بگویید ببینم براستی عاشق چه بشوند؟اما اشکالِ من جای دیگری بود و تمامِ اینها را من قبلا کم و بیش داشتم و هیچ PUAی نیست که بتواند تضمین بکند تمام اینهایی که شما برشمردید تنها از طریقِ بازیست که تضمین میشود! موضوع قدری پیچیدهتر است؛ فرض کنید که من خودم تا الان احترام به افراد به واسطهی ثروتشان را همیشه تقبیح میکردهام اما با بازی قرار است خودم از طریق ثروت احترام کسب بکنم و من تا الان نمیتوانستم به این سادگی دروغ بگویم و شخصیتی حبابی و بیوجود از خودم بسازم، حالا اما مثلِ آبِ خوردن باید دروغ بگویم و «هرآنچه هستم اهمیتی ندارد، آنچه از خودم نشان میدهم است که مهم است»، راستاش من نمیدانم ایراد دقیقا از کجاست ولی بیشک یک موردش «پدر»م است. من پدری داشتم بسیار والامنش، جوانمرد و بزرگمنش؛ کسی که بزرگترین انسانِ زندگی من بود و من هرچه میکنم از سلطهی شخصیتِ او در روانم نمیتوانم رها بشوم. بازی بیشک نقشِ پسزمینهای خودش را در من ایفا خواهد کرد، اما من حداقل زمانی دراز نیاز دارم تا بتوانم راهی برای گنجاندنِ بازیِ حرفهای و جدی در روانم و شخصیتام پیدا بکنم.
کسشر هم تعاونی؟!