05-29-2014, 01:59 PM
گرامی من فکر میکنم شما خلط مبحث میکنید. اساسا مراد ما از این گفتگو همینست که شما در مقام یک مذکر برای برای بدست آوردن دل زنان دو راه بیشتر پیش رویتان ظاهر نیست: یکی ارتقای موقعیت خویش در هرم قدرت و دومی «بازی». هر دو هم ابزاری برای مخ زدن به شما میروند، اما روش اول شما را متحمل به هزینهی گزاف و سرساماوری میکند که نسبت مستقیمی به «قرعهی طبیعت = شانس» شما دارد و محال است شما روی پاهای خودتان بایستید و پس از مدتی به چنین تصویری که ارائه داید = آلفای مطلقاً رادیکال مبدل بشوید و پس از چنین قرعهکشی بیرحمانه و نابرابری لاف گندگی بزنید که «کافهای که تو در آن پز میدهی قمار منست»!
خلط مبحث شما اینست که ما در این محفل راجع به مخ زدن یا به دست آوردن دل زنان صحبت میکنیم نه ارتقای جایگاه اجتماعی. اگرنه من هم میتوانم بیرون از گود بنشینیم و پیشنهاد بدهم برای رسیدن به زنان ۱۰ از ۱۰ بروید و کونتان را به معنای تحتالفظی کلمه جهت رسیدن به چنین تصویری که شرح آن رفت جر بدهید! اساسا محل گفتگو همینست، چطور یک مرد «بازنده» در چنین دنیای بیرحمی که بر قرعهی نابرابر طبیعت استوار است، میتواند هایپرگمی زنان را فریب دهد و این جانوران وحشی «خواستنی» را رام کند؟
چه بخواهید چه نخواهید گرامی ارتقای موقعیت در هرم کار آسانی نیست، چه قبول بکنید یا نه من جوانان بیشماری را در ایران میبینم که اشتیاقی به ادامهی زندگی ندارند و به سبب بنبستی که حکومت دینی برای بقای زندگی به ایشان متحمل کرده افسرده و وازده شدهاند و سرانجام هم یا سر به نیست شدند یا اینکه فله فله روانهی کمپ ترک اعتیاد!
اینها به این معنا نیست که «من اینجا میمانم.» یا که «من از موقعیت خود راضی یا دستکم ناگزیر به رضایت هستم.» نه! من نیز حیوانی هستم در این جنگل متمدن، که مداوم در جهت سبقت از رقبا گام برمیدارم و هر آنچه در بضاعتم جهت دستیابی به خوشبختی باشد را میپردازم. اما ارتقای موقعیت در هرم قدرت به کلی موضوع دیگریست از مخ زدن و نخواهید که از روش گران اولی برای رسیدن به هدف غایی بهره ببریم!
مرد بازندهی ایرانی در هجمهی اقصادی/روانی/جسمانی جنگلی به نام «ایران» نمیفهمد به جای پای منبر و نصایح امثال شما نشستن (منظورم شما نیستید) فقط با یک ژست هیپی گرفتن در پارک دانشجو قادرست فله فله دختر تور کند (خود من یکی از ایشان هستم و آنطور که گفتید هرگز هم از همنشینی با دختران ملالزده نمیشوم). البته گرامی یادآوری کنم که خود شما سابقا در جستار آموزشی فقر اقتصادی بازیکن را یکی از موثرترین تکنیکها یا چه بسا بهترین آن توصیه کرده یودید.
خلط مبحث شما اینست که ما در این محفل راجع به مخ زدن یا به دست آوردن دل زنان صحبت میکنیم نه ارتقای جایگاه اجتماعی. اگرنه من هم میتوانم بیرون از گود بنشینیم و پیشنهاد بدهم برای رسیدن به زنان ۱۰ از ۱۰ بروید و کونتان را به معنای تحتالفظی کلمه جهت رسیدن به چنین تصویری که شرح آن رفت جر بدهید! اساسا محل گفتگو همینست، چطور یک مرد «بازنده» در چنین دنیای بیرحمی که بر قرعهی نابرابر طبیعت استوار است، میتواند هایپرگمی زنان را فریب دهد و این جانوران وحشی «خواستنی» را رام کند؟
چه بخواهید چه نخواهید گرامی ارتقای موقعیت در هرم کار آسانی نیست، چه قبول بکنید یا نه من جوانان بیشماری را در ایران میبینم که اشتیاقی به ادامهی زندگی ندارند و به سبب بنبستی که حکومت دینی برای بقای زندگی به ایشان متحمل کرده افسرده و وازده شدهاند و سرانجام هم یا سر به نیست شدند یا اینکه فله فله روانهی کمپ ترک اعتیاد!
اینها به این معنا نیست که «من اینجا میمانم.» یا که «من از موقعیت خود راضی یا دستکم ناگزیر به رضایت هستم.» نه! من نیز حیوانی هستم در این جنگل متمدن، که مداوم در جهت سبقت از رقبا گام برمیدارم و هر آنچه در بضاعتم جهت دستیابی به خوشبختی باشد را میپردازم. اما ارتقای موقعیت در هرم قدرت به کلی موضوع دیگریست از مخ زدن و نخواهید که از روش گران اولی برای رسیدن به هدف غایی بهره ببریم!
مرد بازندهی ایرانی در هجمهی اقصادی/روانی/جسمانی جنگلی به نام «ایران» نمیفهمد به جای پای منبر و نصایح امثال شما نشستن (منظورم شما نیستید) فقط با یک ژست هیپی گرفتن در پارک دانشجو قادرست فله فله دختر تور کند (خود من یکی از ایشان هستم و آنطور که گفتید هرگز هم از همنشینی با دختران ملالزده نمیشوم). البته گرامی یادآوری کنم که خود شما سابقا در جستار آموزشی فقر اقتصادی بازیکن را یکی از موثرترین تکنیکها یا چه بسا بهترین آن توصیه کرده یودید.