07-23-2014, 03:52 PM
بسم الله الرحمن الرحیم
این مقاله در باب اثبات معاد است که این بحث را ما با صفات حضرت جلت اثبات می کنیم.در مقاله ای دیگر،آقای محمد با تقریری نزدیک به گفتار جناب ابن سینا در برهان صدیقین سینوی وجود خدا را ثابت کردند و ما می خواهیم ادامه بحث را در اینجا پی بگیریم.طبیعی است واجب الوجود بالذات که علل همه معلولات است برای اینکه معلول واقع نشود باید بری از هر عیب و نقصی باشد و چنانچه واجب الوجودی فرض شود که دارای نقص است یا حد خورده باشد معلول است و دارای علت.اما اثبات وجود معاد به وسیله دو صفت باری تعالی.که اولی حکمت و دومی عدل می باشد.و سومی آن برهان فطرت در اثبات معاد.
از آنجا هیچ کار خدا بی هدف نیست(چون کار بی هدف ریشه در لغو و نتیجتاً در نقص دارد و این ذات باری دور است به دلیل ذکر شده در پاراگراف اول) و از آنجا که اگر آفرینش موجود مختاری بی هدف باشد علت دادن اختیار چه بوده است؟اگر سرانجامی برای انسان نباشد و پس از مرگ یا هر چیز شبیه به آن انسان نیست و نابود شود پس انسان به چه علت باید ارزش ها و اخلاقیات را رعایت کند؟و اصولا اگر هدفی وجود نداشته باشد پس دامنه هستی به سوی چه چیزی حرکت می کند؟اگر کسی حرکت عالم به صورت نظامند را قبول کند باید بپذیرد که در پی این حرکت مبدأ و مقصدی است که مبدأ همان ذات جلت و مقصد هم اوست(که با نام معاد می خوانیم).اگر چه که بی دینان و ملحدان درصدد برآمدند که اخلاقیات را بدون دلیل خدائی توجیه کنند باید متذکر شوم اگرچه که در باب اثبات خدا شاید این برهان کمی ناقص باشد ولی پس از پذیرفتن وجود خدا،این طور تقریر میکنیم که خدا چطور چیزی را خلق کرده است بدون هدف؟؟؟ممکن است بیان شود که هدف خدا از خلقت زندگی در همین دنیا بوده است فلذا معادی در کار نیست.اولاً برای این ادعا باید دلیل آورد و این فقط در حد نظریه است.ثانیاً برخی رفتارهای انسان قابل توجیه با قوانین مادی نیست پس انسان دارای حقیقتی ورای این عالم است و با این فرض بخش روحانی انسان مورد بی توجهی قرار گرفته شده است.هم چنین می دانیم که در علل اربعه ارسطوئی،یکی از چهار علت هر معلولی،علت غائی است پس چطور می توان ادعا کرد که جهان هیچ هدف و غایتی ندارد.
اما صفت دوم که عدل است(برای اثبات معاد این راه بهتری است).از آنجا که خدا دارای کمال و عاری از هر نقصی است عادل است فلذا حق هیچ مخلوقی را ضایع نمی کند.ما می بینیم که چه بسیار افرادی هستند که کارهای شایسته بسیار می کنند ولی در این دنیا قابلیت پاداش کامل به آنها وجود ندارد و چه بسیار افرادی که بسیار جنایات می کنند ولی همه مجازات خود را در این دنیا نمی چشند پس باید برای احقاق حق و عدل جایگاهی برای پاسخ گوئی به این موارد باشد.(طبیعتاً چون در اینجا امکان انجام همه آن نیست پس باید در جای دیگری عدل اجرا شود.)
اما برهان سوم.خداوند فطرتی را در انسان قرار داده است که اگر به آن پاسخ ندهد گوئی نیازی در انسان قرار داده و راه حل آن را قرار نداده است(مثلاً فرض کنید خدا در ما نیاز تشنگی قرار داده بود و آب وجود نمی داشت.)و این را مرتبط با دو بحث قبلی می کنیم یعنی میگوئیم این امکان ندارد چون مستلزم آن است که خدا کار بیهوده ای کرده باشد یا ظالم باشد که اینها همگی از خدا به دور است.
مطلبی که خیلی مشاهده می شود این است که بعضی ادعا داردن این مطالب در قرآن نیامده است.اولاً در قرآن عموماً برای موارد اصلی برهان ودلیل آورده است،ثانیاً قرآن مجموعه معارفی است که انسان باید با کمک احادیث و تعقل به آن دست یابد فلذا چه بسا در قرآن معرفتی باشد که مستقیماً برای آن دلیلی نیاورده باشد ولی مشخصاً بدون دلیل نیست و این وظیفه یک انسان محقق است که به آن دست یابد.
والسلام علی محمد رسول الله و آله طیبین و
طاهرین وعلی عبادالله صالحین
این مقاله در باب اثبات معاد است که این بحث را ما با صفات حضرت جلت اثبات می کنیم.در مقاله ای دیگر،آقای محمد با تقریری نزدیک به گفتار جناب ابن سینا در برهان صدیقین سینوی وجود خدا را ثابت کردند و ما می خواهیم ادامه بحث را در اینجا پی بگیریم.طبیعی است واجب الوجود بالذات که علل همه معلولات است برای اینکه معلول واقع نشود باید بری از هر عیب و نقصی باشد و چنانچه واجب الوجودی فرض شود که دارای نقص است یا حد خورده باشد معلول است و دارای علت.اما اثبات وجود معاد به وسیله دو صفت باری تعالی.که اولی حکمت و دومی عدل می باشد.و سومی آن برهان فطرت در اثبات معاد.
از آنجا هیچ کار خدا بی هدف نیست(چون کار بی هدف ریشه در لغو و نتیجتاً در نقص دارد و این ذات باری دور است به دلیل ذکر شده در پاراگراف اول) و از آنجا که اگر آفرینش موجود مختاری بی هدف باشد علت دادن اختیار چه بوده است؟اگر سرانجامی برای انسان نباشد و پس از مرگ یا هر چیز شبیه به آن انسان نیست و نابود شود پس انسان به چه علت باید ارزش ها و اخلاقیات را رعایت کند؟و اصولا اگر هدفی وجود نداشته باشد پس دامنه هستی به سوی چه چیزی حرکت می کند؟اگر کسی حرکت عالم به صورت نظامند را قبول کند باید بپذیرد که در پی این حرکت مبدأ و مقصدی است که مبدأ همان ذات جلت و مقصد هم اوست(که با نام معاد می خوانیم).اگر چه که بی دینان و ملحدان درصدد برآمدند که اخلاقیات را بدون دلیل خدائی توجیه کنند باید متذکر شوم اگرچه که در باب اثبات خدا شاید این برهان کمی ناقص باشد ولی پس از پذیرفتن وجود خدا،این طور تقریر میکنیم که خدا چطور چیزی را خلق کرده است بدون هدف؟؟؟ممکن است بیان شود که هدف خدا از خلقت زندگی در همین دنیا بوده است فلذا معادی در کار نیست.اولاً برای این ادعا باید دلیل آورد و این فقط در حد نظریه است.ثانیاً برخی رفتارهای انسان قابل توجیه با قوانین مادی نیست پس انسان دارای حقیقتی ورای این عالم است و با این فرض بخش روحانی انسان مورد بی توجهی قرار گرفته شده است.هم چنین می دانیم که در علل اربعه ارسطوئی،یکی از چهار علت هر معلولی،علت غائی است پس چطور می توان ادعا کرد که جهان هیچ هدف و غایتی ندارد.
اما صفت دوم که عدل است(برای اثبات معاد این راه بهتری است).از آنجا که خدا دارای کمال و عاری از هر نقصی است عادل است فلذا حق هیچ مخلوقی را ضایع نمی کند.ما می بینیم که چه بسیار افرادی هستند که کارهای شایسته بسیار می کنند ولی در این دنیا قابلیت پاداش کامل به آنها وجود ندارد و چه بسیار افرادی که بسیار جنایات می کنند ولی همه مجازات خود را در این دنیا نمی چشند پس باید برای احقاق حق و عدل جایگاهی برای پاسخ گوئی به این موارد باشد.(طبیعتاً چون در اینجا امکان انجام همه آن نیست پس باید در جای دیگری عدل اجرا شود.)
اما برهان سوم.خداوند فطرتی را در انسان قرار داده است که اگر به آن پاسخ ندهد گوئی نیازی در انسان قرار داده و راه حل آن را قرار نداده است(مثلاً فرض کنید خدا در ما نیاز تشنگی قرار داده بود و آب وجود نمی داشت.)و این را مرتبط با دو بحث قبلی می کنیم یعنی میگوئیم این امکان ندارد چون مستلزم آن است که خدا کار بیهوده ای کرده باشد یا ظالم باشد که اینها همگی از خدا به دور است.
مطلبی که خیلی مشاهده می شود این است که بعضی ادعا داردن این مطالب در قرآن نیامده است.اولاً در قرآن عموماً برای موارد اصلی برهان ودلیل آورده است،ثانیاً قرآن مجموعه معارفی است که انسان باید با کمک احادیث و تعقل به آن دست یابد فلذا چه بسا در قرآن معرفتی باشد که مستقیماً برای آن دلیلی نیاورده باشد ولی مشخصاً بدون دلیل نیست و این وظیفه یک انسان محقق است که به آن دست یابد.
والسلام علی محمد رسول الله و آله طیبین و
طاهرین وعلی عبادالله صالحین