ابن سینا نوشته: اول آنکه وجود هم مفهوما بدیهی است یعنی ما همگی یک تصور مشخصی از وجود داریم بدون نیاز به مفهوم دیگر.مثلا انسان را به کمک مفاهیم دیگر می فهمیم اما وجود اینطور نیست. و هم تصدیق به آن بدیهی است.از این رو حرف دکارت در پایه گذاری فلسفه خویش حرف بسیار باطلی است.
اینجا یک ادعای بسیار مهم اما بدون اثبات و تبیین بیان شده است!
ابن سینا نوشته: دوم آنکه وجود را که بر موجودات حمل می کنیم به اشتراک معنوی است نه اشتراک لفظی.یعنی وقتی می گوئیم «فلان چیز وجود است» و «من وجود دارم» وجود در هر دو به یک معناست
اینجا هم قابل بحث است. آیا منظور از اشتراک معنوی نوعی وحدت وجود است؟ و اعتبار وجود موجودات با یکدیگر برابر است؟ و چه معیار هستی شناسی (و یا شناخت شناسی) برای این تبیین درنظر گرفته شده است؟
ابن سینا نوشته: سوم آنکه ما دو چیز را از هر چیز در می یابیم یکی وجود(هستی) و دیگری ماهیت(چیستی) و این دو مفهوم عین هم نیستند.(با عنوان «زیادت وجود بر ماهیت») .چهارم اینکه هر شیء خارجی دو حیثیت یک حیثیت ماهوی ودیگر حیثیت وجودی و اینکه حیثیت وجودی اصیل(با عنوان «اصالة الوجود و اعتباریة الماهیة)
برای محسوسات اعتباری(تجربی) چه طور وجود را مستقل از ماهیت در نظر می گیرید؟