03-31-2020, 03:23 AM
(03-29-2020, 08:12 PM)Transcendence نوشته:Mehrbod نوشته: اثبات آنهم آسان است، همهی ارزشها در بستر زندگی معنا پیدا میکنند، هنگامیکه در نیستی همه چیز بهمانند تهی از هرگونه ارزش میشود.
مرگ ازینرو همان ۰ است، ولی زندگی از ۰ تا ۱ است و هر چه به یک ۱ نزدیکتر شوید ارزشها چیزها راستین تر میشود چرا که ۱ عدد کیستی
نیز است / identity number, و هر چه را در آن ضرب کنید خودش را برمیگرداند. پس این سخن که زندگی باارزشترین و مرگ بیارزش ترین
است، نایکسنجانه asymmetrically همیشه درست است، مرگ همه چیز را تهی از ارزش میسازد ولی در دست دیگر، زندگی زینهمند است
و ارزش چیزها از نزدیک به ۰ به بالا میروند که این را ما کیفیت زندگی مینامیم و آنرا براه خوشی درمییابیم.
ایا این استدلالی انسان مرکزانه نیست..از منظر طبیعت یا جهان وجود انسان بر عدم وجود انسان برتری نداره.
من این پیک را چند بار دارم میخوانم هنوز نمیگیرم, از سر کنجکاوی, شما جاییکه زندگی نیست چگونه دنبال "ارزش" میگشتید؟ ارزش نمونهوار نفت چیست برای جهان گیتی؟
ارزش از ارزیدن میاید, ارزیدن خود از "ارز/بها". بها خود از کارکرد برمیخیزد.
ارزش چیزها در سود/کارکرد آنها برایِ یک جاندار است و بس, و آنهم از نیاز ریشه میگیرد. بوندگان زنده نمونهوار به خوراک مینیازند پس خوراک یک ارزش میشود. بیانگارید که از فردا ادمی فرگشته و دیگر نه نیازی به خوردن دارد نه هتا از آن خُوشی میبرد, آیا همچُنان خوردخوراک یک ارزش است؟
در دست دیگر, دید جهان - کدام دید و کدام چشم؟ - برایِ منِ بونده پشیزی نمیارزد, چرا که من و شما خود همان جهان ایم. من و شما بیرون از جهان که نیستیم, درون انهم نیستیم, خود جهان یم, پارهی پیچیده و هوشمند که درگیر فرایافتهای ترازبالاتری همچون ارزش, سود, بهینگی و ... است.
.Unexpected places give you unexpected returns