03-21-2020, 11:26 AM
Scary نوشته: مهربد در این سالها تغییرات زیادی داشتی، رفتاری که در هممیهن بروز میدادی و بیرحمانه مسلمین را شلاق میزدی و در معقطعی بسیار تُرشروی و افسرده، به گمان من برحسب نوع گفتار و لحن کامنتها!
مضمون پستهات این بود: پیوندی که اینجا میان من و شما
هست آبکین و بیمایه است و همین بس سخن که بود و نبود شما، در زندگی من کوچکترین دگرسانیای نمیدهد.
من هم در مقطع کوتاهی چنین میاندیشیدیم و بارها دگرگون شدم اما بعد دانستم باید گاهی بیدلیل خندید، داوری دیگران مهم نیست.
و باید زندگی را به testicles گرفت.
زندگی ولی ارزشی بی همتا دارد و تا جایی که میشود باید به آن چنگ زد، چه که در نبود زندگی همه چیز یکسان است، ولی
در بود زندگی همه چیز معنا پیدا میکند.
شیوه ی نگرش من نیز همواره فرنودین بوده، چه که بهمانند در نبود فرنودساز (منطق) همه چیز یکسان است ولی در چارچوب فرنود
همه چیز معنا پیدا میکند.
همه احساسها نیز خود همان چکیدهی فرنود در آدمی میباشند و من بسته به کارم که در پیوند با هوشوارهها نیز بوده این را
در واقعیت پیاده کردهام، زمانیکه خودتان از فرنود "شهود" میآفرینید یک گذری در شیوهی اندیشیدن تان رخ میدهد که برای همگان
به آن آسانی ملموس نیست.
شما میگویید افسردگی و از آن "بیمعنی" بودن یک چیز را حس و برداشت میکنید (مهم نیست چه گفت
یارو افسرده بود(، ولی در واقعیت افسردگی اینجا همان چکیدهی فرنود و خرد
شما است که ناتوان اید و نیاز به راهکاریابی دارید. کسانیکه نتوانند راهکار بیابند به سوی خودکشی سوق پیدا میکنند
که خود باز راهکاری فرنودین است.
چکیدهی سخن من نیز این است، جائیکه فرنودسار پاسخ روشن به چیزی میدهد، دیدگاه دیگران ارزشی نزدیک به ۰ دارد.
همانجور که شما برای کسی که میگوید ۲ ۲ تا ۴ نمیشود تره خورد نمیکنید، برای من که کسیکه نمیپذیرد
تکنولوژی هزاران هزاران بار بیشتر به نابودی آدم میانجامد تا فرگشت او بی فرنود و خردتهیست و کمتر تره خورد میکنم، و اگر
هم کنم در جایگاه: پدر جان دو دقیقه بنشین روی همین چیزی که میگویی بیاندیش خواهد بود.
همین دو دقیقه بنشین ببین اینهایی که میگویی چه مزخرفاتی هستند را شما به مسلمانان خودتان میتوانید بگویید: مرد حسابی
یکی آن بالا نشسته بهمان کرده گل به هم مالیده فوت کرده حوا آفریده. و نمیدانم قوم لوط را بلا فرستاده؟
میبینید که جایگاه سست باورمندان (هممیهنی) چه اندازه آسان برای کوفتن و ریشخندیدن است.
هرآینه، این دو ترازشان هر دو یک اندازه نزدیک اند، ولی چون پذیرش حقیقت گاهی خوشایند نیست، در دومی جهان پس
مرگی در کار نیست و در یکمی شما کنترل نزدیک به صفری روی زندگی خودتان دارید و نژادی هم از شما بجا نمیماند
پس برای ناخودآگاه آدمی فرنودین است که این باورهای "ناکارآمد" را پس زده و "narrative" دیگری را دنبال کند که شما
را به چیزهای "بدردبخور" مانند پول و همسر و دارایی و آسودگی برساند.
روزی اگر در تراز من توانستید بیاندیشید یک حس آزاد بودن راستین در زندگی میکنید که میتوانید فرای ترسها و
خودفریبیهای درونتات بروید و با واقعیتها روبرو شوید بی آنکه خودتان را ببازید، ومیآموزید که سرشت زندگی
قمار گونه است و هیچ قطعیتی در هیچ چیز نیست و چرا باید قمارباز خوبی باشید تا جان برهید، و شاید به بالاترین دست پیدا کنید.
.Unexpected places give you unexpected returns